تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه تاریخ – سیاوُش آریا*
آن گاه که بدون جنگ و خون ریزی به بابل اَندر شدم همۀ مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند، نگذاشتم رنج و آزاری به مردم آنان وارد آید...
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، بی گمان یکی از برترین و نیکوترین پادشاهان باستانی ایران، کورش هخامنشی است که آوازه ای جهانی دارد و دوست و دشمن آن را ستوده و در برابر منش والای وی سر فرود آورده اند. یکی از پرسش هایی که همواره برای برخی از مردم پیش می آید، این است که چرا باید کورش را ستود و گرامی داشت. در همین زمینه تارنمای فرهنگی مهرگان برای واکاوی و بزرگ منشی شاهنشاه پارسی با یکی از ایران شناسان گفت و گو کرده است که در پِی می آید. آریاچهر (احمدنوری) دربارۀ کورش هخامنشی گفت : « برای ارزیابی و سنجش منش و رفتار کورش بزرگ بهتر است اندکی به چگونگی منش و رفتار فرمان روایان و شاهان هم روزگار و یا پیش از کورش پرداخت، سپس در کفۀ ترازو بزرگواری (شخصیت) شاهنشاه پارسی را سنجید، آن گاه پِی خواهیم برد که چرا کورش هخامنشی مردی استثنایی و یگانه در فرمان روایی و نبرد و جهان داری بوده است. پیش از آن که کورش به فرمان روایی برسد، سرزمین های بزرگ و نیرومندی بوده که در آن ها شاهان و جنگ جویان توانمند و بی باک (جسور) وجود داشته اند. باید دانست که روش و منش این شاهان و فرمان روایان بزرگ در برابر بیگانگان به ویژه هنگام نبرد و رزم و یا گُشایش و به دست آوردن دیگر سرزمین ها چگونه بوده است؟ در روزگار باستان رفتار و سیاست شاهان و فرمان روایان پیروزمند (فاتح) بر این بود که با خشم و ستم سرزمین گرفته شده و شاه و مردم شکست خورده را به بدترین روزگاران دچار سازند. شهرها به دست این پیروزمندان ویران می شد، خدایان نابود و بی ارزش شده، مردمان به بندگی و بردگی گرفته می شدند و به زنان و خُردسالان تجاوز می کردند. حال هرچه این روش ها و رفتارهای ستم پیشه با شتاب و سختی بیشتری همراه بود سربلندی (افتخار) افزون تری برای مردم و پادشاه پیروز به شمار می آمد! هیچ نیرو و داد و قانون و پیمانی و یا سازمان و گروهی نبود که رفتار زشت و دَدمنشانۀ جنگ جویان و یا پادشاه پیروزمند را به چالش کشیده و بازدارندۀ آن باشند. در جهان باستان پیروزمندان میدان نبرد به دور از هر داد و آیینی، آزادانه هر روش و رفتار و برخوردی را که می خواستند با مردم و سرزمین شکست خورده انجام می دادند. هر چند که در جهان کنونی نیز ما کمابیش این گونه روش ها را در بین فرمان روایان و بزرگان برخی از کشورها می بینیم».
نویسندۀ «فرمان کورش هخامنشی» در دنبالۀ سخنانش گفت : « در روزگار باستان این گونه رفتارها پسندیده به شمار می آمد و حتا برخی از شاهان خون ریزی و تجاوز و ویرانی و توهین به آیین ها و باورها را با بالندگی و بزرگی در نامه ها و نوشته های خود آورده و یا بر روی سنگ نوشته ها و گِل نوشته ها آن را برای آیندگان برجای گذاشته اند. برای نمونه «آشوربانی پال» در 645 پیش از زایش عیسا (ق.م) به ایلام یورش برده و سرزمین آنان را یک سره نابود می کند. بزرگان وخدایان ایلام را به یغما برده و مردم آن دیار را کشته و اسیر کرده و سرزمین ایلام را تُهی از زیست مردمان و جایگاه دَدان و چرندگان می کند و این رفتار نا مردمی خود را با سرافرازی هر چه تمام تر به نگاشته در می آورد. هر چند شاهان و فرمان روایان دیگری نیز همانند نبوکد نصر (بخت النصر) بابلی هم در تاریخ بوده که از این بالندگی ها داشته اند. توهین به باورها و آیین های مردمان، از میان بردن نیایش گاه ها و خدایان، سوزاندن دفترها و نوشته ها، نابود کردن شهر و آبادی بخشی از رفتار شاهان و فرمان روایان پیروزمند بود، تا این که کورش هخامنشی به شهریاری رسید. وی وارون (خلاف) رفتار شاهان و فرمان روایان پیشین خود هر سرزمینی را که به دست می آورد و بر مردمانش فرمان روا می شد، بهترین رفتار را به انجام می رسانید. کورش همان رفتاری را با بیگانگان شکست خورده انجام می داد که برای مردمان سرزمین خود می خواست. به فرمان روایان و پادشاهان شکست خورده به دیده احترام می نگریست و از ویرانی و نابودی شهرها خودداری می کرد. مردمان شکست خورده را آزاد می گذاشت تا همان گونه که پیشتر زندگی می کردند، زندگی را دنبال کنند و آیین ها و باورهای خود را انجام دهند. شهریار پارسی هیچ خدایی را دربند (اسیر) نکرد و پرستش گاه و نیایش گاهی را از میان نبرد و حتا تا آن جا که توانست به آسیب دیدگان پیش از خود همانند یهودیان و بابلیان کمک کرد تا نیایش گاه های خود را بسازند و به آزادی به زندگی و آیین و دین خود بپردازند. منش و رفتاری که حتا امروزه هم در میان مدعیان و بزرگان کشورها به سختی دیده می شود و پس از گذشت بیش از 25 سده هنوز کسی نیامده که بتواند همانند کورش در برابر مردمان فروتن، باگذشت و بزرگ منش باشد. کورش بردگی و بندگی را برانداخت و منش و رفتار راستین را جایگزین زشتی و ستم گری و بدمنشی کرد. شهریار هخامنشی نه تنها خودش آزادی و باور و آیین و نژاد دیگران را گرامی و بزرگ داشت، بلکه فرمان داد تا این آیین و داد کشورداری را بر روی استوانه ای گِلی بنگارند و با نام منشور آزادی حقوق بشر برای جهان باستان به اجرا درآورند. موضوعی که در جهان امروز با نگرش به بودن سازمان ملل و مدعیان پیشرفت دانش و تکنولوژی هنوز نتوانسته اند به توانمندی و نیروی شاهنشاهی کورش، این فرمان آزادگی و حقوق بشر را آن گونه که شایسته و بایسته است به اجرا گذارند؟! اما کورش چگونه به این بزرگی و رادی و منش والا رسید؟».
این ایران شناس و پژوهش گر تاریخ و فرهنگ ایران در بخش دیگری از سخنانش افزود : « کورش از روزگار خُردسالی در میان خانوادۀ نژاده شاهنشاهی ماد و هخامنشی به فراگیری دانش و پرورش و ورزش های رزمی پرداخت. برابر با فرهنگ و باور ایرانیان، کورش آموخت که باید به آفرینش و مردمان به دیدۀ احترام بنگرد و به ویژه میهن و سرزمین خود را پاس بدارد و بستاید. او آموزش های آیین راستی و نیک اندیشی را نزد موبدان و هیربدان فرا گرفت و بر پایۀ آموزش های دینی زرتشت بالنده و بزرگ شد. هر چند کسان دیگری هم از این آموزش ها همانند وی برخوردار بودند، ولی منش والای کورش و روح انسان دوستی و بزرگ دلی و بی آلایشی او، از وی جوانی نیرومند و نیک اندیش و پاک ساخته بود و به راستی به آن چه فرا گرفته بود باور داشت و در زمان شهریاری خود به اجرا درآورد. در زمینۀ سیاسی نیز کورش یگانه شاهنشاهی بود که توانست برای نخستین بار بر پایۀ راستی و درستی و گرامی داشت حقوق دیگران پادشاهی خود را برپا کرده و آن را به اجرا درآورد. این منش و رفتار کورش و نوشتن و بیرون فرستادن (صدور) فرمان آزادی بشر او الگوی شاهان سپسین و جانشینان هخامنشی او جای گرفت. همچنین سرپیچی از آن جزو گناهان و لغزش های بزرگ شاهان به شمار می رفت. هرچند که شهریاران هخامنشی پس از کورش پیرو سیاست راستین و منش و راه وی بودند، ولی کمتر کسی از آنان توانست همانند کورش انسانی آزاده و خوش رفتار و بلند پایه (والامقام) باشد. این منش نیک و رفتار شایسته کورش جایگاه ویژه ای برای این ابرمرد تاریخ به وجود آورد که کمتر کسی توانسته به آن جایگاه برسد. از همین روی برخی از کشورها او را رهاننده و نجات دهنده، گروهی آن را واپسین نوید داده شده (موعود) و گاهی نیز آن را پیامبر خوانده اند. هرچند که با جایگاه، نیرو و توان و سرزمین و دارایی که کوروش داشت، بیشتر می توان به بزرگ منشی و کامل بودن این بزرگ مرد تاریخ پی برد. او با آن جایگاهی که داشت می توانست از مردمان زیر دست خود بهره نیک و یا بد ببرد و آنان را به هر گونه که می خواهد دراختیار داشته باشد. اما برای کورش مهم پیروی از راه راستی و منش نیک و ارج گذاشتن به حق زندگی و آزادگی دیگران بود و نه پادشاهی با زور و بیداد و ستم. از دیدگاه او شاهنشاهی و فرمان روایی هنگامی ارزش دارد که مردمان از روی عشق و مهرورزی و با آزادگی تمام آن را پذیرفته باشند، نه این که از روی ترس و اجبار تن به بردگی و بندگی یک شاه یا فرمان روا بدهند».
*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران – راهنمای گردشگری – کُنشگرمیراث فرهنگی،گردشگری و زیست بوم- دبیرانجمن مهرگان