من که سیرابم چنین از چشمۀ جوشان عشق

پنج شنبه 9 فروردین 1403





من که سیرابم چنین از چشمۀ جوشان عشق






یادی از زنده یاد معینی کرمانشاهی

 

 

 


تارنمای فرهنگی مهرگان گروه ادبیات سیاوُش آریا*

 

در یکی از واپسین روزهای آبان ماه هازمانِ (جامعه) فرهنگی ایران یگانه مردی را از دست داد تا بار دیگر این سرزمین اهورایی به سوگ بنشیند. به سوگ هنرمندی که پنج دهه با کار و کوشش فرهنگی فراوان و با به جا گذاشتن دفترها و نوشته های ارزشمند، دِین خود را به مردم ایران ادا کرد.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، استاد رحیم معینی کرمانشاهی، روزنامه نگار، نویسنده، نقاش و چکامه سُرای (شاعر) برجستۀ ایرانی هفته گذشته زندگی را بدرود گفت و ایران را در اندوهی بزرگ فرو برد. بی گمان استاد کرمانشاهی بیشتر بلندآوازگی (شهرت) خود را وامدار ترانه های ماندگاری ست که در درازای (طول) چهار دهۀ گذشته آفریده و سروده است. ترانه هایی که هم پدر و مادرها با آن ها خو گرفته و خاطره دارند و هم جوانان دهۀ پنجاه و شصت. سروده های دل نشینی که با آهنگ سازی بزرگانی همانند علی تجویدی، پرویز یاحقی، جواد لشگری، همایون خُرم، فرهاد ارژنگی، حبیب الله بدیعی، انوشیروان روحانی، عماد رام و... همراه بوده و با آوای شورانگیز کسانی همچون مرضیه، دلکش، پوران، مهستی، نادرگلچین و پروین و... اجرا و ماندگار شده است. همچنین معینی کرمانشاهی چکامه هایی دل انگیزی را نیز به یادگار گذاشته اند. از دیگر چیزهایی که باید دربارۀ معینی کرمانشاهی نام برد منش ایرانی و میهن دوستی او است که در چکامه های وی نیز نُمود دارد. در زیر با یکی از چکامه سُرایان نامدار ایرانی و از دوستان دیرینۀ وی به گفت و گو نشسته ایم :

هما ارژنگی، نویسنده و چکامه سرای توانای ملی میهنی کشورمان دربارۀ معینی کرمانشاهی به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « استاد معینی به انگیزۀ کُرد بودن و دلبستگی فراوانشان به کشور، فردی میهن دوست و ملی بود و تبار وی نیز این را نشان می دهد. او هم چکامه سرا و هم ترانه سرای کارآزموده ای (ماهری) بود و هم روزنامه نگار و نویسنده. و حتا دستی هم بر نقاشی داشته است و هنرمند ارزنده ای به شمار می آمد. چیزی که از دیدگاه شخصیتی باید از آن نام برد این است که معینی کرمانشاهی همانند هر ایرانی وارسته ای بسیار با ادب بود و میهن پرست و هنرمند و نازک دل و ژرف نگر».

عجب صبری خدا دارد

بانوارژنگی در بخش دیگری از سخنانش افزود : « یکی از سروده های به نامش که بسیاری هم از آن یاد می کنند سروده ای ست به نام عجب صبری خدا دارد که این گونه آغاز می شود : عجب صبری خدا دارد / اگر من جای او بودم / همان یک لحظۀ اول / که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ... جهان را ویرانه می کردم. و این از کارهای بی مانند وی به شمار می آید. چهار نَسک (کتاب) از سروده های وی به یادگار مانده است به نام های، ای شمع ها بسوزید، فطرت، خورشید شب و حافظ برخیز. وی از سال 1387 به این سو به انگیزۀ پیری و بیماری که داشت گوشه نشین شد. اما در همۀ درازای این سال ها سرگرم نوشتن دفتری ستُرگ به نام «شاهکار» بود. بدین معنی که شاهنامۀ فردوسی بزرگ را از آن جا که به پایان رسیده بود را آغاز کرد و این اثر ارزشمند در 10 پوشینه (جلد) است که 9 پوشینۀ آن به چاپ رسیده و واپسین پوشینۀ آن نیز به باور من به انگیزه های ویژه ای به چاپ نرسیده یا این که خود او نخواسته است. همچنین وی با بزرگان خُنیای (موسیقی) ایران همکاری تنگاتنگی داشت که می توان از استادانی همچون تجویدی، یاحقی، خُرم، فرهاد ارژنگی (برادر هما ارژنگی)، حبیب الله بدیعی و لشگری نام برد. معینی کرمانشاهی بیشتر با تجویدی همکاری داشت که دستاورد آن چهل ترانۀ ماندگار است».

من همان طاووس مستم

این چکامه سرای ملی میهنی در دنبالۀ سخنانش به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « یکی از ویژگی های استاد معینی کرمانشاهی همانند هر چکامه سرای راستینی توجه به طبیعت و صحنه ها بوده است. روزی من در خانۀ او بودم و تعریف می کرد که من با دوست آهنگ سازم پرویز یاحقی دربارۀ موضوعی گفت و گو می کردیم. در این میان من نگاهم به دو کبوتر افتاد که روی پشت بام باهم دانه بر می چیدند و همین برایم دست مایه ای شد تا آن ترانۀ نامدار و بسیار زیبای «طاووس» را بسازم. در این ترانه طاووس در کنار گُلشنی زیبا از خود تعریف می کرد که یک باره پاهای زشتش آشکار شد و همین انگیزه ای برای نادیده گرفتن زیبایی هایش به شمار آمد. یکی دیگر از سروده های او که در چند روز گذشته و در آیین خاکسپاری اش خوانده شد، ترانۀ «یادکودکی» بود، یادم آید روزگار کودکی آن همه زیبایی ها، پاکی ها و شادی ها. به هر روی از کارهای فرهنگی و هنری استاد بسیار می توان نام برد. اما چیزی که باید به ارزش آن پِی برد نَسک های تاریخی وی است که بی گمان بر وزن و ریتم شاهنامۀ فردوسی نوشته شده است. و به یاد دارم در یکی از برنامه های فرهنگی بخش بلندی از سروده های این دفتر را خواند که بسیار شورانگیز و زیبا بود. معینی کرمانشاهی به انگیزۀ دوستی و نزدیکی بسیاری که با زنده یاد برادرم فرهاد در سال های 1337 تا 40 داشت با او همکاری کرد و همۀ ترانه های برادرم ساختۀ او بود. من یک بار به معینی پیشنهاد دادم که این آثار دوباره بازخوانی و اجرا شود که وی فروتنانه و با شادی گفت از این کار خشنود خواهم شد تا بتوانیم دستاوردهای ارزندۀ شادروان فرهاد را به مردم بشناسانیم».

من که سیرابم چنین از چشمۀ جوشان عشق

چکامه سرای دفتر «پیکرتراش» دربارۀ سروده های زنده یاد معینی نیز به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « چکامه های وی بسیار خوب و قوی بود. معینی از ترانه سرایان پرآوازه و نامی ایران بود که در برنامۀ «گل ها» هم آثار ماندگاری را به یادگار گذاشت. به باور من هنگامی که این بخش از زندگی هنری او برچیده شد به ساختن چکامه در قالب های دیگر رو آورد و در آن ها هم سر بلند و پیروز از میدان بیرون آمد. برای نمونه به بخشی از این سروده به ژرفی گوش کنید : من که مشغولم به کار دل، چه تدبیری مرا / من که بیزارم ز کار گِل، چه تزویری مرا / من که سیرابم چنین از چشمۀ جوشان عشق / خلق اگر با من نمی جوشد، چه تاثیری مرا / من که با چشم حقارت عالمی را بنگرم / سنگ اگر بر سر بکوبندم، چه تاثیری مرا... و بخشی از سروده ای دیگر: ندارد چشم من، تابِ نگاهِ صحنه سازی ها / منِ یکرنگ بیزارم، از این نیرنگ بازی ها / زرنگی، نارفیقا ! نیست این، چون باز شد دستت / رفیقان را ز پا افکندن و گردن فرازی ها / تو چون کرکس، به مشتی استخوان دلبستگی داری / بنازم همت والای باز و بی نیازی ها / به میدانی که می بندند پای شهسواران را / تو طفل هرزه پو، باید کنی این تُرک تازی ها / تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غیر از این حاصل / من و از کس بریدن ها، تو و ناکَس نوازی ها... براستی دربارۀ استاد معینی کرمانشاهی هر چه بگوییم و بنویسیم باز هم در برابر هنرمندی های او ناتوانیم».

رفتم که رفتم!...

هما ارژنگی در پایان سخنانش افزود : «معینی در زندگانی خود با سختی و دشواری و ناملایمات بسیاری رو به رو بود، ولی همانند هر هنرمند وارسته ای تا زمانی که نفس می کشید به انگیزۀ همان نیروی نوآورانه ای که پروردگار در درونش نهاده بود مبارزه کرد و قلم زد و سرافراز و سربلند ماند».

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، رحیم معینی کرمانشاهی زادۀ 15 بهمن ماه 1301 در کرمانشاه بود که 26 آبان ماه امسال در بیمارستان جم درگذشت و پیکر آن در گورستان شهر کرج آرام گرفت.

روانش به سپنتا مینو باد

 

 


*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم دبیرانجمن مهرگان



1394/09/3
بازدید : 3350


دیدگاه ها

سیما

درود یاد این استاد فرزانه و همه ی آنانی که در گمنامی و با سختی بسیار برای فراز نامی این سرزمین اهورایی کوشش و از خودگذشتگی داشته اند جاودانه باد. با سپاس از نشریه مهرگان و بویژه جناب آریا

دیدگاه خود را بنویسید