پاسخی به باورهای نادرست بر پایۀ اسناد باستان شناسی
تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه باستان شناسی – سیاوُش آریا*
تَل «مَلیان» یا همان شهر باستانی «اَنشان» یا اَنزان یکی از مرکزهای قدرت سیاسی ایلامیان بوده که در 50 کیلومتری شمال شیراز در شهرستان سپیدان و بخش بیضاء و در 48 کیلومتری شمال باختر (غرب) و باختر پارسه (تخت جمشید) در دشت مَرودشت جای گرفته است. این شهر کهن و قدیمی به وسیلۀ رودخانۀ کورش (کُرکنونی) آبیاری می شده و به وسیلۀ کوه های پیرامون دربند (محاصره) شده است. این جایگاه باستانی با 200 هکتار پهنا و گستردگی به وسیلۀ دیواری در برگرفته شده بوده و سکونتگاه های آن 130 هکتار بوده است.
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان ، چندین سال است که بر سر جایگاه بُنیادین شهر باستانی «اَنشان» یا اَنزان گفتمان هایی (بحث و تبادل نظر) در میان است. دیدگاه سنتی و قدیمی شوش یا ایذه در استان خوزستان را همان «اَنشان» باستانی دانسته است. اما با کاوش های باستان شناسی و یافته شدن آجرنوشته های (کتیبه) میخی ایلامی روشن شد که شهر باستانی و کهن «اَنشان» نه تنها در ایذه و شوش نبوده، بلکه درخوزستان هم نیست. این یافته ها نشان می دهد که این شهر ارزشمند باستانی در استان زرخیز پارس (فارس) و در بخش بیضاء که همان تپه ها و تَل «مَلیان» است، می باشد. با این همه هنوز هستند کسانی که با پافشاری و بدون آوردن سند و گواهی (مدرک) شهر ایذه را همان «اَنشان» می شمارند و حتا پا را فراتر گذاشته و کورش هخامنشی را زادۀ آن جا و بختیاری می دانند! در این که همۀ ایران سرای من است و هر شهر و بخشی از این مرز پرگُهر تاریخ درازدامان و ناشناخته ای دارد و بزرگانی را به این کشور پیشکش کرده، هیچ دودلی ای (تردیدی) وجود ندارد. اما نمی توان همین جوری و از سردلبستگی (علاقه) به شهر یا جایگاهی آن را وابسته به شهر «اَنشان» دانست. شوربختانه امروزه برخی از افراد بختیاری و خوزستانی بدون آگاهی و شناخت با پِی ورزی (تعصب) بیجا، کورش را زادۀ ایذه و این شهر را «اَنشان» می دانند. بدتر از همه آن که در این راستا دفترهایی (کتاب) را هم به چاپ رسانده اند!
در همین زمینه یکی از کارشناسان باستان شناسانی پایگاه میراث فرهنگی «آیاپیر»، ایذه خوزستان به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « آغاز (شروع) روزگار نخستین ایلامی از نزدیک 3100 پیش از زایش عیسا (ق.م) و در فَرجام (نهايت) پیوند آن به روزگار آغازین ایلام قدیم بسیار گُنگ و نامفهوم است. در نزدیک 2900 پیش از زایش عیسا، ایست (وقفه) مهمی در توالی رخ می دهد (connan and Deschesne,1996 : 148) که به گفتۀ برخی پژوهشگران این درنگ و ایست 700 سال به درازا می انجامد. بر بنیاد گواهی های هستی یافته تا پیش از آغاز نیمۀ دوم هزاره سوم پیش از زایش عیسا نام ایلام به روشنی در هیچ یک از نوشته های میخی میانرودانی یا ایلامی نیامده است. برای نخستین بار در سیاهۀ (فهرست) شاهان سومری، پادشاه آغازین کیش به نام اِنمِبَرَگیسی (Enmebaragesi) 2675 ق.م؟ از ایلام نام برده می شود که از کیش به ایلام یورش برده است (Jacobsen,1939).
گستردگی نهشته های آغاز ایلامی در خوزستان ، کُهگیلویه و بویراحمد، پارس و فراتر از آن در سرزمین های خاوری (شرقی) ایران به اثبات رسیده است. نگارکَندهای (نقش برجسته) گوناگونی از این روزگار در پارس (فارس) و خوزستان شناخته شده اند. آن چه که آشکار است ایلامیان به مدت 2700 سال در برابر یورش های میانرودانی ایستادگی کرده و جای خود را به بازماندۀ (وارث) بزرگی چون هخامنشیان داده اند».
مهدی فرجی در پاسخ به این پرسش که آیا نام «انشان» پس از «آیاپیر» بر نام ایذه گذاشته شده و «انشان» همان ایذه یا کوی (منطقه) بختیاری نشین کنونی است به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « اَنشان، اَنزان، آنشان و آنزان که نشان (دلالت) از یک جایگاه دارند، در گواهی های (مدارک) دودمان سوم «اور» (2100 – 2004 پیش از زایش عیسا) در میانرودان از ارزش و اهمیت برخوردارهستند. نوشته ای اقتصادی که شاید از «لگاش» یا «گیرسو» است کالاهای فرستاده شده برای شاهزاده بانویی از «اور» را نشان می دهد که برای وی به «اَنشان» فرستاده شده است و از ارزش ازدواج دختر «شولگی» فرمانروای دودمان «اور» با فرمانروای (حاکم) «انشان» رونمایی می کند( (Sigrist ang Gomi,1991 : 323 با این سخن کوتاه آشکار می شود که نام «انشان» بسیار کهن تر از آیاپیر است و گمان آن که سپس در روزگار پیش از پادشاهی هخامنشیان بر ایذه گذاشته شده را به کناری می گذارد. با فروغ روزگار ایلام میانه که با سه پادشاهی گوناگون کیدینوید (kidinuids)، ایگی هالکی ( Igihalkids) و شوتروکی (Shutrukids) از 1500 تا 1100 پیش از زایش عیسا به درازا می انجامد بینندۀ عنوان پادشاهان شوش و اَنشان در نوشته های آکادی یا اَکدی و پادشاهان انشان و شوش در نوشته های ایلامی خواهیم بود ( .(Potts,1999:293 این گمان از این سخن کورش بزرگ که " من کورش اَنشانی هستم " سرچشمه گرفته و برخی با پشتگرمی و پناه بردن (استناد) به آن، اَنشان را ایذه و ایذه را زادگاه او دانسته اند! گیرشمن، والترهینتس، داندامایف و برخی دیگر از پژوهشگران تا پیش از کاوش های «سامنِر» در تَل مَلیان بیضای پارس و آگاه کردن نتیجۀ آن، «آنزان» را در کوه های بختیاری می دانستند. اما با گسترش و پخش نتیجۀ کاوش های «سامنر» در تَل ملیان، والترهینتس ایلام شناس نامدار دیدگاه خود را دگرگون کرده و اشاره می کند، (اَنزن که گاهی انشان یا انزان {به ایلامی انت سن ((Antsan نوشته می شود در پارس است). پارس ها نزدیک به 700 پیش از زایش عیسا دست به فرو گرفتن (تصرف) زمین کردند که جایگاه آن در ویرانه های تَل ملیان در 50 کیلومتری باختر پارسه است (هینتس 1380، 61-62) . کاوش های باستان شناسی به سرپرستی ویلیام سامنر نیز به یافت نِوی کَندهایی (کتیبه ها) از روزگار ایلام میانه انجامید که به روشنی و مستند تل مَلیان کنونی با پهنای نزدیک 120 هکتار را جایگاه انشان، آنزان و اَنزان باستانی به میان آورده شده در سالنامه های میانرودانی و هخامنشی شناسایی کرده است. نوشتارهای (مقالات) دانشی فراوان و بسیار ارزنده ای (معتبری) برآمده از کاوش های علمی باستان شناسی و زبان شناسی دربارۀ جانمایی جایگاه اَنشان در تل مَلیان کنونی گسترش یافته که ضمن کنارگذاشتن و رد دیدگاه ها و نوشته های پیشین، با اندکی کوشش می توان به آن ها دست یافت و آوردن همۀ آن ها در این تک نگاشت شدنی نیست».
این باستان شناس در دنبالۀ سخنانش افزود : « برخی این سخن داریوش هخامنشی را که ما پشت به پشت شاه بوده ایم چنین پنداشته اند که هخامنشیان از دل ایلامیان برآمده اند. در این که داریوش چنین سخنی را گفته است دودلی وجود ندارد، ولی هخامنشیان هیچ گونه پیوند خویشاوندی (قومی) و نژادی با ایلامیان نداشته اند. با این همه سخنانی شایسته یادآوری است، 1- پیش از بنیاد شاهنشاهی هخامنشی به دست کورش بزرگ، پادشاهي ماد بر گردن شاه نیرومندي چون «ایشتوویگو» یا آستیاگس یا «آژی دهاکه» بوده است و پادشاهی ایلام هرچند با یورش «آشوربانی پال» از میان رفت، ولی به گونۀ کامل به زندگی سیاسی آن پایان نداد. بنابراین نیاکان کورش از «چیش پیش» تا پدرش کمبوجیه فرمانروایان زیر پوشش ماد بوده اند که برخی از واژۀ شاهک (حاکم) برای آن ها بهره می برند. 2- تیره های ماد و پارس به عنوان سومین موج کوچ از ماورا قفقاز؟ در هزارۀ یکم پیش از زایش عیسا به دشت پهناور (فلات) و سرزمین کنونی ایران کوچ کرده و در نزدیکی همدان و دریاچۀ ارومیه ماندگار می شوند و برای نخستین بار نزدیک به 834 پیش از زایش عیسا نام آن ها در سالنامۀ «شالمانسار» سوم شاه آشور آورده می شود. در این زمان پادشاهی ایلام نو در جنوب، آشور و اورارتو در باختر سدی محکم برای پیشروی آنان هستند. با این همه از این سه پادشاهی نیرومند پیرامون خود فرهنگ، شیوه و روش مِهرازی (معماری) و مانند آن را به ارث می برند که سپس تر با برپایی شاهنشاهی بزرگ هخامنشی در هنر آنان نمود پیدا می کند. با ناتوانی (ضعف) پادشاهی ایلام، پارس ها کم کم به سوی اَنشان در پارس (فارس) راهی شده و ماندگار می شوند.
بنابراین هخامنشیان از ایلامیان درس آموخته و هنر و شیوه و روش کاری آن ها را نیز دریافت کرده اند که نمونۀ آشکار آن نوشتن ده ها هزار لوح گِلی بایگانی اقتصادی پارسه (تخت جمشید) به دبیرۀ (خط) میخی ایلامی است».
فرجی در دنباله این پرسش را به میان می آورد که آیا عنوان شاهک (حاکم بومی) ناپسند و پایین آوردن شان فرمانروایان دولت شهرهای ایلامی است؟! پادشاهی ایلام از دیرباز بر بنیاد دولت شهری و چارچوب برادر شاهی بوده است. وارون (برخلاف) پادشاهی هخامنشی و ساسانی، شاهنشاهی ایلامی متمرکز نبوده است. دولت شهرهای گوناگون ایلامی که در نوشته های ایلامی و میانرودانی به آن ها اشاره رفته است فرمانروایان (حاکمان) خود را داشته اند که در برهه ای از زمان ها بر بنیاد القاب میانرودانی از آنان به نام «اِنسی» یاد شده است. در پادشاهی که چارچوب آن بر پایۀ دولت شهر است و شاه ایلام قدرت برتر به شمار می آید، آیا فرمانروایان بومی (دولت شهرها) می توانند از عنوان شاه بهره ببرند؟ این کار جز نافرمانی (تمرد) و آشکارکردن (اعلان) جنگ به پادشاه ایلام چه معنایی می تواند داشته باشد؟! «هَن نی» فرمانروای ایلامی دولت شهر آیاپیر خود را فرمانروا و زیر فرمان شاه ایلام «شوتوروک نهونته» دوم (699 - 719 ق.م) می داند. بنابراین عنوان شاهک به معنای فرمانروای بومی (محلی) زیر فرمان شاه اَنشان و شوش یا شاه ایلام است و نه چیز دیگر. اگر عنوان شاه برای فرمانروای بومی برازنده است پس برگردان (ترجمه) میخی آن که با واژۀ شاه دیگرگونه است چه خواهد بود؟!
این کارشناس باستان شناسی پایگاه میراث فرهنگی «آیاپیر» خوزستان در پاسخ به این پرسش که برخی نگارکَندهای ایلامی نقش رستم را در پیوند با نگارکَندهای ایلامی ایذه می دانند، به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « در بالا آورده شد که پادشاهی ایلام بر بنیاد دولت شهری بوده است. دولت شهرهای هوهنوری، آیاپیر، هیدالو، سیماشکی و... پادشاهی ایلام را تشکیل می دادند و برای آن ها فرمانروایی گماشته شده است. آیا این فرمانروایان همچون «هَن نی» نمی توانستند پیکرۀ خود یا شاهان زمان خود را بر بدنۀ کوه ها و جایگاه های سِپَند (مقدس) بتراشند. آیا این کار آنان گناه بوده است؟ بی گمان چنین اندیشه ای ناپذیرفتنی است. گواهی ها نشان می دهد در روزگار پارتیان، شاهک های بومی که الیمایی ها هستند نگارکَندهای بسیاری را از خود به یادگار گذاشته اند، ولی آیا این کار آنان خشم شاهان پارت را بر آن ها روان کرد؟ یا کَرتیر موبد موبدان روزگار ساسانی که نگاره و نِوی کَند (کتیبه) خود را بر سنگ نگاره های ساسانی همچون بهرام دوم افزوده است. بنابراین کوی و سامان پارس و به ویژه نقش رستم جایگاهی بوده که در روزگار ایلام از سِپَندینگی برخوردار ودر بخشِ (حوزه) دولت شهری ناشناخته از ایلام جای داشته است».
فرجی در پایان سخنانش گفت : « برخی بدون آگاهی می گویند، واژۀ «هَدَم» در پارسی باستان گویشی بختیاری است. گواهی ها و مستندات زبان شناختی و ریشه شناسی این واژه از کدام سرچشمۀ استوار (منابع معتبر) مطالعات زبان های باستانی گرفته شده است که ثابت کرده واژه ای بختیاری است؟ تنها همانندی یک یا چند واژه نمی تواند یک زبان باستانی را با تیره ای ویژه (خاص) در زمان کنونی در پیوند دانست. زبان های نوشتاری باستان پس از برافتادن (منسوخ شدن) سخنان (الفاظ) آن ها از میان نخواهد رفت و سینه به سینه به پُشت های سپسین رسانیده خواهد شد و در گذر هزاره ها و سده ها املای تاریخی و بزبان آوردن (تلفظ) آن ها کمی دگرگون خواهد شد. اگر بر پایۀ چنین سخنانی که برخی ها بدون سند می آورند گوش کنیم به مانند این خواهد بود که بپذیریم پارسی باستان ریشۀ زبان بختیاری است! گویش و زبان نوشتاری آکادی ایلام و رُخنمون زبان و گویش ملی ایلامی در زمان «کوتیک اینشوشیناک» شاه آوان، رهایی بخش ایلام از یوغ آکاد، که دیری نپایید واژگان و سخنان (تلفظ های) گوناگون را به خود دیده و بی گمان با بر آمدن مادها و هخامنشیان، سلوکیان، پارت ها، ساسانیان، تازیان و پیوندهای صورت گرفته با دگر تیره های دشت پهناور(فلات) ایران ترکیبات و واژه های گوناگونی را به خود راه داده است. ویژگی های طبیعی سرزمین ایران خود عاملی مهم در گوناگونی گویش ها و فرهنگ هاست که رگه هایی از اشتراکات را می توان در آن ها دید، ولی آیا با دیدن یک یا چند واژه همانند در زبان پارسی باستانی یا ایلامی باید آن را به تیره و جمعیت خود نسبت داد. واژۀ " adm – Adama " در پارسی باستان به چَم (معنای) " مَن " بوده و گویش جمله را اول شخص مفرد می کند. اگر بگوییم " هَدم " که در بختیاری به چَم " هستم " می باشد و واژه ای بختیاری در پارسی باستان است! پس واژۀ " krtm - Karatama " به چم کرده یا انجام داده که در همۀ زبان ها کنونی جمعیت های ایران زمین روایی (رایج) دارد، این فراخواست (ادعا) را برای همۀ تیره ها پیش خواهد آورد که زبان و گویش ما ریشه در پارسی باستان دارد و پارسی باستان از زبان ما گرفته شده است! بنابراین زبان و گویش های روایی یافته ایران زمین سد در سد (صد در صد) و ناب (خالص) برگرفته از زبان های کهن دشت پهناور ایران نیست. بهتر است کمی پِی ورزی های (تعصبات) نژادی، اندیشه ای و تیره ای (قبیله ای) خود را کنار گذارده و به این موضوع بیندیشیم که همۀ ما ایرانی هستیم و همۀ استوره های تاریخی، پهلوانی وابسته به همگی مردم این سرزمین است و به هیچ تیره یا گروه و تباری (طایفه ای) وابسته نیست، این ها مفاخر ملی هستند و هر تیره در درون خود مفاخر بومی خود را دارد که در درازای تاریخ ایفای نقش کرده اند که به سود همۀ جمعیت های ایرانی بوده و خواهد بود».
تپه ملیان بیضاء همان شهر باستانی انشان است
نمونه ای از سفال های برجسته در تپه ملیان
*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران – راهنمای گردشگری – کُنشگر میراث فرهنگی و زیست بوم – دبیرانجمن مهرگان