جلوه‌گری اندیشۀ ایرانشهری در سنگ‌نبشتۀ بهمنیان در هندوستان

جمعه 23 آذر 1403





جلوه‌گری اندیشۀ ایرانشهری در سنگ‌نبشتۀ بهمنیان در هندوستان



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه تاریخ – حمیدرضا سُروری*

 

 

تأثیر اندیشۀ ایرانشهری پس از برآفتادن ساسانیان نیز، همچنان ادامه پیدا می‌کند. با ناتوان شدن عباسیان، فرمانروایان بومی ناحیه‌هایی که پیش تر بخشی از قلمرو ایرانشهر به شمار می‌آمدند، آغاز به از آنِ خود دانستن و کسب پشتوانه از راه پیوند گذشتۀ خویش به دودمان ساسانیان یا آن هایی که در تاریخ ساسانی نامی از آنان برده شده بود، کردند. در خراسان دودمان (سلسلۀ) طاهریان نیشابور (نیشاپور،ابرشهرساسانیان) در سدۀ نهم میلادی خود را از نسل پهلوان نامدار پارسی، رستم دانستند. دودمان صفاریان سیستان که مقر فرمانروایی آن ها در زرنج بود، مدعی شدند که از نوادگان خسرودوم (خسرو پرویز) و به همین واسطه نخستین پادشاه ایران‌زمین یعنی جمشید بودند.

 

 به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، در سدۀ نهم میلادی آل بویه که خاستگاه آن ها منطقۀ خزر بود، نَسَب خود را به بهرام گور پادشاه ساسانی مرتبط می‌دانستند. ایشان خلافت عباسی و بغداد را به تصرف خود درآورده، رهبری جهان شیعۀ آن زمان را در دست گرفتند. در سدۀ دهم میلادی، سامانیان بخارا و بَلخ به گسترش (ترویج) زبان پارسی پرداختند و ادعا کرده که از نسل یکی از آرتشبدان ساسانی هستند. زیاریان که آن ها نیز از منطقۀ خزر بودند، نَسب خویش را به کیخسرو، پادشاه کهن ایرانی می‌رساندند. درحالی‌ که باوندی‌های تبرستان مدعی بودند که از نوادگان یکی دیگر از فرماندهان ساسانی از دورۀ خسرودوم هستند. حتا غزنویان که ترک‌نژاد بوده و از غزنه تا «بُست» فرمانروایی می‌کردند، ادعای ازدواج و هم‌خونی با خانوادۀ یزدگرد سوم، واپسین شاهنشاه ساسانی را داشتند. همچنین خوارزمشاهیان در افسانه‌ای خود را منسوب به سیاوُش می‌دانستند.

 قدرت تاریخ و نفوذ ساسانیان ایرانشهر به گونه‌ای بود که فراتر از زمان ایشان دوام آورد و در دورۀ اسلامی گسترش یافت و بخش بزرگی از حافظۀ ملی و سنت رایج مردم شد.

حتا قراخانیان دودمان ترک‌نژادی که مرکز فرمانروایی آنان کاشغر در باختر(غرب) چین بود و زبان و فرهنگ ترک را تا سدۀ سیزدهم گسترش می‌ دادند، خود را وارثان قهرمان استوره های ایرانی یعنی افراسیاب می‌دانستند. اهمیت موضوع جدا از چگونگی کوشش افراد برای منسوب دانستن خود با جهان ایرانی، این است که، ایشان باید به گونه‌ای در چهارچوب سنت های ساسانی در((خُدای‌نامه)) و پس از آن ((شاهنامه)) که به گونۀ اساسی معرف تاریخ گذشتۀ ایرانشهر است، به معرفی خود می‌پرداختند. به این ترتیب بود که قراخانیان، ((توران)) استوره‌ای را که ایرانیان به عنوان بخشی از تاریخ خود آفریده بودند، پذیرفتند. از باختر چین تا میان رودان (بین النهرین) هرکس که در این منطقه زندگی می‌کرد، این تاریخ را پذیرفته و آداب و سنن خود را با آن وفق داده بود (دریایی و رضاخانی،28:1399-27).

دودمان بهمنی میان سال های (1527-1347میلادی) در ناحیۀ دکن هندوستان فرمانروایی می‌کرد. پایه‌گذار این دودمان حسن کانکوی یا حسن کانگو از امیران دودمان تغلقیان در شمال هندوستان بود که با جاه‌طلبی خود به سال 748ه./1347میلادی در دولت‌آباد اعلام استقلال کرد و چون نَسب خود را به بهمن پسر اِسفندیار پادشاه استوره‌ای ایران می‌رساند، به بهمن‌شاه نامبردار شد (طباطبا،11:1936). جالب این‌که بهمنیان در تزیین بسیاری از بناهای خویش از نقش مایه‌ای استفاده کرده‌اند که در واقع، نقش مایه‌ای ساسانی است. در بسیاری از بناهای آن ها نقش مایه‌های گچ بری شده و مدالی شکل هندسی را می‌بینیم که به راستی نقش مایۀ نامدار دورۀ ساسانی است. این نشان به شکل دو بال شاخ و برگ‌دار است که به سمت بالا و بیرون باز می‌شوند و میان بال ها نیز هلال ماه جای گرفته است و درون این هلال ماه نیز، صفحۀ دایره‌ای شکلی به شکل گل روزت است. البته در برخی از نقش‌ها این صفحۀ دایره‌ای شکل خلاصه شده و به شکل برجستگی کوچکی به نمایش درآمده است. و در برخی از نقش‌ها هم هیچ صفحۀ دایره‌ای شکلی دیده نمی‌شود. در برخی دیگر هم کلمۀ (الله) و یکی دو مورد هم شهادتین افزوده شده است. به هر روی، وجود این نقش مایه در دورۀ بهمنیان بسیار جالب است و چنان‌که مهرداد شکوهی به آن پرداخته است بیانگر و نمایانگر این است که بهمنیان می‌خواسته‌اند نَسب خود را به ساسانیان برسانند و در بسیاری از بناهای خود آن را به نمایش درآورده‌اند (Shokoohy,1994:65-78).

 

 انتساب بهمنیان به ساسانیان را هم در این راستا می‌توان جست و جو کرد و به کاربردن چنین نقش مایه‌ای را هم می‌توان بر همین مبنا دانست. ضمن این‌که، ایرانیان بسیاری در دورۀ فرمانروایی بهمنیان به دکن مهاجرت کردند و برخی از آنان همانند محمود گاوان همه کارۀ دربار و دستگاه اداری بهمنیان شدند. از دید مدرک نوشتاری نیز در سال 1927میلادی در نزدیکی آرامگاه خلیل الله کرمانی یا شاه خلیل‌الله ولی در بیدَر نبشته ای (کتیبه‌ای) پیدا شد که به خوبی تعلق خاطر بهمنیان را نسبت به این موضوع نشان می‌دهد. سنگ‌نبشته درسال 1446میلادی/850ه. به هنگام فرمانروایی سلطان علاءالدین احمد شاه دوم بهمنی (۱۴۵۸-۱۴۳۶میلادی) و به وسیلۀ فردی به نام نصیرخان در راستای انجام کارهای خیریه نبشته شده است. سنگ‌نبشته در موزۀ باستان‌شناسی دژ بیدر که مقابل کاخ رنگین محل است، به نمایش درآمده است. نگارنده در دو بازدید خود از دژ بیدر و موزۀ باستان‌شناسی آن موفق به پژوهش و عکس برداری از این سنگ‌نبشته شد. متن سنگ نبشته چُنین است:

تعالی الله(؟) که این بأیین موزون              مرتب شد بوقت سعد و میمون

زهجرت بود هیصد سال و پنج                 نهم تاریخ ماه رب بیچون

بعهد پادشاه بوالمظفر                           علاءالدین شاه ربع مسکون

شهنشه احمد بن شاه احمد                     که هست از نسل بهمن و از فریدون

نیایش کرد مجموع ممالک                     که قدرش برترست از اوج گردون

نصیر ابن علا حانشه کی دارد                 فضایل بیحد و خیرات افزون

قول حق باد این خیرحاری                     بقاء بانیش با خلد مقرون (Yazdani,1947:147).

 

انتساب خود به شاهان شاهنامه‌ای و البته پادشاهان دورۀ ساسانی به خوبی بیانگر اندیشه ایرانشهری است که این بار در جنوب هندوستان و در دودمان بهمنیان جلوه‌گری کرده است.

 

 

نقشمایه ساسانی در آرامگاه خواجه محمد بنده نواز در گلبرگه

نقشمایه ساسانی در فیروزآباد نزدیک گلبرگه

هفت گنبد آرامگاه شاهان بهمنی در گلبرگه

هفت گنبد در گلبرگه

 

نگاره ها از حمیدرضا سُروری است

 

 

 

 

سرچشمه‌ها :

 دریایی،تورج و رضاخانی،خداداد. 1399.از جیحون تا فرات، ایرانشهر و دنیای ساسانی، ترجمۀ مریم بیجوند. تهران: انتشارات مروارید،چاپ سوم.صص 28-27.

طباطبا،سیدعلی.1936. برهان مأثر، حیدرآباد دکن، صص.27-11.

Shokoohy,Mehrdad.1994,Sasanian royal emblems and their reemergence in the fourteenth century Deccan, in the al-

Muqarnas 11,pp.65-78.

Yazdani,Gholam.1947,Bidar its History and Monuments,London:Oxford University Press,p.147.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*کارشناسی اَرشد باستان شناسی     –  دانشجوی دکترای هندشناسی



یکشنبه 17 بهمن 1400
بازدید : 494


دیدگاه ها

محمد

طایفه ممصالح چهارلنگ بختیاری هم از شوانکاره ها هست و فرزندان خانه اردشیر و نسبشان به ساسانیان میرسد

دیدگاه خود را بنویسید