تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه گردشگری- حمیدرضا سُروری*
مدرسه را به گونۀ کوتاه شده در گذشته، میتوان نهادی برای آموزش عالی تعریف کرد که در آن حدیث، فقه، تفسیر و در مواردی دانشهایی همانند فلسفه،ریاضی، ستاره شناسی (نجوم)،شیمی و... آموزش داده میشد. هرچند که، در این میان مذهب و سنت اهمیت بیشتری داشت و اَفزون تر مورد توجه و آموزش قرار میگرفت. آنچه مهم بوده، این است که، مدرسهها به نام آدم های مهم و دارای رَدهای هستند که جایگاه اجتماعی آنان سبب میشد، بنای مدرسه هم یک بنای ارزشمند از آب دربیاید.
نگاهی گذرا به تاریخچۀ مدرسهها تا سدۀ نهم هجری
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، وارون (خلاف) گونههای بیشتر بناهای اسلامی، مدرسه دستپخت فرهنگ نوپای اسلامی با فرهنگ های ریشهدار همسایه نیست. سنت های بیش از هزارسالۀ جهان کلاسیک و خاور نزدیک کهن از راه امپراتوری بیزانس و شاهنشاهی ساسانی، نشانی ماندگار و به گونهای یکسان بر روی معماری مسجدها، منارهها و آرامگاهها گذاشت. ولی مدرسه پاسخی به نیازهای آشکاری از جامعۀ اسلامی بوده است. مدرسه طراحی شده بود تا در خدمت یک نهاد تمام نوآور قرار بگیرد (هیلنبرند،173:1383). در سدههای نخستین دوران اسلامی اطلاعات تنها از راه دیکته به شاگردان منتقل میشد. از سدۀ دهم میلادی این شیوۀ آموزش با روشنگری، تفسیر و تدریس همراه شد که به نوبۀ خود با گفت و گو و گفتمان همراه بود. بدیهی است که مسجد برای چنین کاری فضایی مناسب نبود و این هم درست نبود که جویندگان دانش در منارۀ مسجدی بخوابند که در آن درس میخواندند. مدرسه در آغاز اتاقی در خانۀ خود آموزگار بود و از این روی، مراد از آن تنها فراهم آوردن فضایی برای درس خواندن دانشجویان بود، نه اینکه در آن بخوابند (جورابچی،1400).
کمابیش تا سدۀ هشتم یعنی تا هنگام آغاز نهضت معماری پس از یورش مغولها، شمار مدرسههای برجای مانده در محدودۀ ایرانشهر خیلی زیاد نیستند. هر چند که، مدرسههایی که در متن های تاریخی از آن ها یاد میشود، بسیار زیادترند.
شاید قدیمیترین سند از مدرسهسازی در بخشی از ایرانشهر، مدرسهای است منسوب به امیر اسماعیل سامانی در بخارا که با توجه به تاریخ مرگ شاه اسماعیل میتوان به این نتیجه رسید که این مدرسه در سدۀ سوم مَهی (هجری) یعنی پیش از سال 295 مَهی ساخته شده است. از همین روی، ما در سدۀ سوم یعنی از اواخر سدۀ سوم یک مدرسه را میشناسیم که در بخارا از آن نام برده شده است. اما در سدۀ چهارم مَهی شمار (تعداد) فراوانی مدرسه در نیشابور ساخته میشود و میدانیم که نیشابور یکی از چهار شهر مهم خراسان بزرگ همراه بلخ، مَرو و هرات بوده است. و اگر بخواهیم جایگاه جغرافیایی ویژهای را به عنوان سرآغاز (مقدمه) برای پیدایی مدرسهها در ایران تصورکنیم، بی گمان این پیشگامی از آنِ نیشابور خواهد بود. شوربختانه چیزی از این مدرسهها به روزگار ما نرسیده است و ما هرگونه آگاهی که داریم، آگاهی برآمده از سرچشمههای نوشتاری است. اما از میان مدرسههای گوناگون در سدۀ پنجم، شمار فراوانی مدرسه را در نیشابور میشناسیم و حتا میدانیم در شماری از این مدرسهها چه کسانی درس میداده اَند. سرچشمه هایی (منابعی) وجود دارد که حتا میدانیم این مدرسهها چند طلبه داشته اَند. از این مدرسهها با عنوان نظامیه یاد میشود. ولی شوربختانه از ساختار معماری آنان آگاهی چندانی نداریم. در واقع، مدرسههای نظامیه مهم ترین رویداد در تاریخ ساخت مدرسهها در ایرانشهر هستند. پس از آن مدرسههای گوناگون ویژۀ مذهب های اسلامی به وسیلۀ بخش خصوصی ساخته شد و در سراسر قلمرو سلجوقی گسترش پیدا کرد. به گونۀ نمونه در مرو، بلخ، هَرات، نیشابور، توس، ری و اِسپهان (اصفهان).
مدرسههای نظامیه را برجستهترین چهرۀ دورۀ سلجوقیان یعنی خواجه نظامالملک وزیر توانمند آلبارسلان و ملکشاه سلجوقی پایهریزی کرد. آرمان و انگیزۀ اصلی از پایهریزی مدرسههای نظامیه تربیت افرادی برای کار در کارهای سیاسی و اجتماعی بود. از این افراد بهره برده میشد تا مجری خواستههای حکومتی باشند. و مهم ترین آن ها نیز مبارزه با اسماعیلیان و مذهب تشیع بود (کسایی،286:1363). گسترش مذهب شافِعی و هماوردی با خلیفههای فاطمی مصر نیز از دیگر اَنگیزه های ساخت و گسترش مدرسههای نظامیه به شمار میرفت. فاطمیها بسیار زودتر از سلجوقیان در سال 360 مَهی، مدرسۀ الأزهر را پایهریزی کردند. از میان نظامیهها و با احتمال نظامیه نیشابور با تاریخ حدودی سال 450 مهی (هجری قمری) و نظامیه بغداد با تاریخ 459 مَهی از مهم ترین مدرسههای نظامیه هستند. در سدۀ ششم مهی داستان مدرسهسازی با همان قدرت و سرعت دنباله پیدا میکند و آنچه که در این میان جذاب است، این است که شهرهای بیشتری درگیر ساخت و ساز مدرسه میشوند و روشن است که دیگر آن تمرکز بر نیشابور یا بغداد کنار گذاشته شده و در کنار شمار زیادتری از شهرها، مدرسههای مهمی ساخته میشود. با ورود به سدۀ هفتم و یورش مغولها، این ساخت و ساز و سنت مدرسهسازی متوقف میشود و ما از چهارک (ربع) سدۀ هفتم مَهی به این سو، نزدیک به هشتاد سال دیگر نمودی از مدرسهها را نمیبینیم. با کوشش و پشتکار خواجه در ری، مرو و شهرهای دیگر مدرسههایی بنا میشوند. هرچند که، برخی از مدرسهها هم بوده که همنام مدرسههای نظامیهاند. یعنی اهمیت مدرسههای نظامیه در واقع، سازندگان مدرسهها را وا میدارد که نام نظامیه را بر مدرسههایشان بگذارند. از میان مدرسههای پیش از سدۀ هشتم مهی، دو مدرسه در میان مدرسههای کم تر شناخته شده، جای میگیرند. یکی از آن دو، مدرسۀ خواجه مشهد یا مشهدخواجه در اُزبکستان امروزی و دیگری مدرسۀ شاهمشهد یا مشهدشاه در اَفغانستان امروزی است. این دو مدرسه در واقع، گونهای مدرسه - آرامگاه هستند. هرچند که، نمیدانیم که چه فرد یا افرادی در این بناها آرمیده اَند. بنای خواجه مشهد منسوب به سدۀ پنجم مهی است. این مدرسه حیاطی چهار ایوانی دارد و هم زمان با مدرسههای نظامیه ساخته شده است. در پیرامون حیاط چهار ایوانی مدرسه رواقی با سقف تخت تصور میشود و حجرههایی نیز در پیرامون حیاط جلوهگری میکنند. نکتۀ جالب در واقع، دو فضای بزرگ گنبددار است که یکی از آن ها مسجد یا نمازخانه است و دیگری آرامگاه مدرسه، تزیینات آجری در مدرسه وجود دارد. تزییناتی که در حاشیۀ سر در دیده میشود، ولی از حیاط و دو گنبدخانهای که در انتهای مدرسه وجود داشته، چیزی به روزگار ما نرسیده و تنها دو گنبدخانۀ کنار ورودی برجای مانده است. بنای دیگر مشهدشاه است که درکنار رودخانهای بومی (محلی) در اَفغانستان نزدیک به اثر ثبت جهانی «منارجام» جای دارد. هر چند که، این بنا به شدت ویران شده است. بنا ورودی جالبی دارد و حیاط چهار ایوانی آشکارتری دارد که کنج های حیاط به یک فضای بزرگ تر واگذار شده است. طراحی مدرسه به دو موضوع مهم گره خورده است، یکی این که، باید برای اسکان طلبهها حجرههایی داشته باشیم و دیگر اینکه، به نظر میرسد مدرسه درکنار نیاز به فضاهای خصوصی کوچک، نیاز به فضاهای هَمگانی (عمومی) دارد. فضاهایی که در آن یا جلسۀ درس و بحث تشکیل میشده، که به آن مدرس میگوییم یا فضاهایی که ممکن است به عنوان آرامگاه برای بانی، استاد یا استادان مدرسه به کار میرفته است. پس از آن، مغول ها یورش آورده و پس از وقفهای وارد معماری سدۀ هشتم میشویم. مدرسۀ امامیه اِسپهان از آنِ سدۀ هشتم مَهی است و حجرههایی در پیرامون حیاط دارد. حیاط مدرسه مهم است و هماهنگیهای باریک و بلند سدۀ هشتم را در آن میبینیم. آنچه که در مدرسه مهم است دو اَشکوبه (طبقه) شدن بنا و تزیینات سدۀ هشتمی آن است. و البته مهراب (محراب) مدرسه که در موزۀ متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود. نقشهها به ما میگویند که، معمار بنا نیاز به افزایش حجرهها را حس کرده است. یعنی در این مدرسه نخستین نمونههای رفتن به اَشکوب دوم یعنی سازماندهی اشکوبها را داریم. در پدیداری اشکوبهها به این موضوع توجه شده است که، چگونه اشکوبها را سازماندهی کنند. گذر از جلوی حجرهها یا از پشت آن ها نیز موضوعی بوده که به آن ها پرداخته شده است. هرچند که، در ساخت هرکدام نیز، به این موضوع توجه شده، که با چه چالش هایی روبه رو خواهد شد و چه دستاوردهایی خواهد داشت. هنگامی که میخواستند از جلوی حجرهها گذر کنند در واقع، ورودی حجرهها را تحت تأثیر قرار میداده و حجرهها را به هم میدوخته و فضای نیمباز حجره را نابود میکرده است. اگر از پشت حجرهها گذر میکرده در واقع، بخش انتهایی حجره که به آن صندوقخانه میگوییم را نابود کرده و پستو را از میان میبرده است. از همین روی، به یک حجره باید با دقت بیشتری بنگریم. حجره اتاقی کوچک است که یک ایوانچه درکنار خود و یک فضای پشتی دارد. به گونۀ معمول دو یا سه طلبه در حجره زندگی میکنند، در حجره میخوابند، در حجره درس میخوانند و برای خودشان خوراک (غذا) درست میکنند و وسایل اضافی خود را در پستو جای داده و اگر قرار باشد که دسترسی افقی درازای (طول )حیاط، حجرهها را از پشت قطع کند، با حجرههای کم کاربردتری روبه رو خواهیم بود. اینها موضوعهایی هستند که طراح با دو اشکوبه شدن بنا با آن روبه رو میشود. از پیش هم دیدیم که مدرسهها اَفزون بر حجره، فضاهای همگانی دارند. یعنی سازماندهی فضا در مدرسه مهم است. اینکه مدرسه ها، مسجد یا نمازخانۀ بنا درکجا قرار گیرد و مسایلی از این دست. به گونه ای که باب بوده است، مدرسهها نمازخانۀ کوچکی دارند که برای اهالی مدرسه ساخته شده است. هرچند که، ممکن است دیگران هم بتوانند از بیرون به درون این مسجد یا نمازخانه بیایند و نماز بخوانند.
برای آشنایی با مدرسههای سدۀ نهم هجری باید به بخارا سری بزنیم. و البته در این میان، مدرسۀ الغبیک بسیار مهم است. گفته میشود سه مدرسه به دست الغبیک ساخته شده است. مدرسۀ الغبیک در بخارا ناگهان دارای مقیاس بسیار بزرگی میشود و نقشه (پلان) مدرسه را که میبینیم، به این نتیجه میرسیم که نقشۀ آن آشنا است و درمی یابیم که در سدۀ نهم مهی، چگونه طرح قدیمی مدرسۀ خراسانی دوباره نمودار میشود. و به این نتیجه میرسیم که در مدرسههای خراسانی چه استان خراسان امروزی و چه خراسان بزرگ تاریخی و ورارود، لایۀ ورودی، چه شخصیت ویژهای دارد. لایه ورودی با سردر باشکوه و هشتی جلوهگری میکند. کنج ها و موضوع دو اشکوبه شدن نیز مطرح است. در میدان ریگستان در سمرکَند (سَمرقند) سه مدرسۀ مهم داریم. مدرسۀ الغبیک که از همه قدیمیتر است. مدرسۀ شیردر که تاریخ ساختش با مسجد شاه اِسپهان یکی است، یعنی آغاز سدۀ یازدهم مهی. و مدرسه - مسجد طلاکاری. ریگستان سمرکَند میدان شهری مهمی است که در واقع، وجود دو مدرسه و یک مدرسه - مسجد در پیرامون آن اهمیت و جایگاه مدرسه را در رقابت و هماوردی با مسجد در گذر سدههای نهم و دهم مَهی به ویژه در ورارود نشان میدهد. در مدرسۀ الغبیک سمرکَند نیز با سردر باشکوهی روبه رو هستیم. سنجه (مقیاس) مدرسه و سنجه تزیینات آن بسیار درشت است. حیاط درونی مدرسه ارزشمندتر است. اشکوب دوم حیاط به گونۀ کامل بازسازی شده است و تزیینات دستخورده است. کاشی برجای مانده از مدرسه از درخشانترین کاشیهای معرق است که بخش هایی از آن نیز، معرق برجسته است. مقابل الغبیک، شیردر است که به اَنگیزۀ نگاره های شیر و خورشید که در لچکی های آن به نمایش درآمده، به این نام نامدار(معروف) شده است. نمونههای داخلی ایران، نمونههای لطیفتر و جذابتری هستند. مدرسۀ دودر مشهد که تاریخش 843 مَهی است. در کنار آرامگاه امام هشتم شیعیان است و بنای کوچکی ست که به نظر میرسد حیاط چهار ایوانی کوچکی دارد و ورودی های آن به این سبب که دو تاست به نام مدرسۀ دودر نامدار شده است. ورودی های آن در واقع، همراه با راسته بازارهایی که پیرامون حرم بوده، محصور شده است. و امروزه در طرح گسترش حرم قرار گرفتهاند. مدرسهای با دو گنبدخانه و حجرههایی کم که اَنگیزۀ آن نیز، این بوده که، این مدرسه، مدرسۀ افراد ویژه بوده است. این مدرسه را امروز ما با یک سیمای سدۀ نهمی می بینیم با تزیینات کاشی و گنبدهای کاشی شده. ولی در سال های دهۀ پنجاه تزیینات قدیمیتری در آن نمودار شد و روشن گردید که مدرسۀ دودر مدرسهای قدیمیتر است (جورابچی،1400).
بی گمان مهم ترین مدرسۀ تاریخ معماری ایران مدرسۀ غیاثیۀ خرگرد است. هم از این نظر که کار دست مهم ترین معمار تاریخ معماری ما است و هم از نقطه نظر این که، در آن رخدادهای معماری بیهمتایی روی داده است. غیاثیه خرگرد بنایی بیهماورد در طرح و انسجام است و الگوی آن کمابیش همانی است که در مدرسههای خراسان میبینیم. یعنی حیاط و بخش ورودی که دو سوی سردر قرار میگیرد و پس از هشتی ورودی با یک پیش فضای زیبا با سقف های پرداخت شده وارد مدرسه و مسجد دو سوی هشتی میشویم، سپس با یک حیاط خوش قواره روبه رو هستیم که برای کنج های آن فکرهای بسیار زیبا و گوناگون شده است. اتفاق بسیار مهمی که در فضای ورودی میافتد حجرۀ بالای هشتی است. هشتی زیبایی داریم که بر فراز خودش یک حجره یا یک مدرس خیلی مهم دارد. وجود اتاق اشکوب بالایی بسیار ارزشمند است. زیرا از راه آن، میتوان حیاط درون ایوان را دید. و همین موضوع همۀ ارزش های مدرسه را دو چندان میکند. قوامالدین بن زینالدین شیرازی معمار نامدار مدرسه بوده است. پس از ششسد (ششصد) سال کاشیهای مدرسه همانند جواهر میدرخشند. رنگهای کاشیها و هماهنگی لاجوردی در کنار خاکی بسیار زیباست (همان:1400).
نگاهی گذرا به زندگانی خواجه محمودگاوان
خواجه عمادالدین محمود بن جلالالدین محمد بن خواجهکمال گیلانی را میتوان بزرگ ترین و پرآوازه ترین وزیر ناحیۀ دکن در تاریخ سدههای میانۀ هندوستان دانست (sherwani,1942:37). وی در دورۀ فرمانروایی همایونشاه (865 -862 مهی)، احمدسوم (867-865 مهی) و محمدسوم (887-867 مهی). عهدهدار وزارت بهمنیان بود. میتوان دورۀ وزارت سی سالۀ محمود گاوان را به اَنگیزۀ کارهای سیاسی، اداری و علمی او ((عصر گاوان)) نامید. تصدی پست وزارت از سوی او، سبب آوازۀ بهمنیان و کسب آبرو و حیثیت در میان دیگر خاندان های حکومت گر در دکن و دیگر سرزمین های اسلامی شد (معصومی،1389: 88-82).
از آغاز زندگانی محمودگاوان آگاهی چندانی در دست نیست. وی اهل روستایی به همین نام در استان گیلان در ایران بود. خانوادۀ او دارای پیشه ها و منصب های مهمی در دربار شاهان آن سرزمین بودند. به نظر میرسد با توجه به وضعیت آشفتۀ آن سرزمین و رواج توطئهچینیها و دسیسهها به گونۀ کلی اوضاع مناسب حال وی نبوده است و او تصمیم میگیرد برای رهایی از این فضا و به منظور تجارت و بهره گیری از دانش اندیشمندان دیگر از سرزمین خود کوچ کند. او در جوانی به شهرها و سرزمین های گوناگونی وارد میشود. به مصر، شام و خراسان سفر کرده و از دانشمند بزرگی چون «عسقلانی» دانش آموخت. در چهل و سه سالگی به قصد تجارت و نیز دیدار با صوفی نامدار شاه محبالله، یکی از نوادگان شاه نعمتالله ولی از راه بندر دابل در باختر(غرب) قلمرو بهمنیان وارد دکن شد. پس از مدتی، با وجود چالشهای فراوان، وارد دربار احمددوم (862-838 مهی) شد. او با استفاده از هوش و تواناییهای خود به زودی توجه سلطان و دیگر درباریان را جلب کرد و از ملازمان سلطان شد. پس از احمددوم، گاوان با فرنام (لقب) ملکالتجارکه یکی از برترین فرنامهای تشریفاتی این دوره بود به وزارت همایون برگزیده شد. در دورۀ احمدسوم و نیز آغاز سلطنت محمدسوم، به اَنگیزۀ پایین بودن سال این دو پادشاه، حکومت بهمنیان را شورایی مرکب از مخدومه جهان، مادر سلطان، خواجه جهان و محمود گاوان اداره میکرد. هرچند که، نقش گاوان در این شورا بسیار برجسته بود و مخدومه جهان که خود سیاست مداری کاردان بوده، احترام فراوانی برای او قایل بود. اما در واقع، پس از کشته شدن خواجهجهان و سپس کنارهگیری مخدومه جهان از کارهای سیاسی بود که گاوان به گونۀ مستقل منصب وزارت را عهدهدار گردید و زمام همۀ کارهای سیاسی و نظامی به وی واگذار شد (همان:88-82).
محمودگاوان به عنوان فرماندهای شایسته پیروزیهای فراوانی به دست آورد و به ویژه توانست گوا را درکرانههای باختری ناحیۀ دکن تصرف کند. با تدبیر و دوراندیشی محمودگاوان، حکومت بهمنیان از رونق اقتصادی و تجاری فراوانی برخوردار شد. به گونهای که در دورۀ هیچیک از شاهان بهمنی چنان دارایی در خزانۀ آنان جمع نشده بود. آوازۀ فراوان گاوان و برکشیدن او به وسیلۀ سلطان و اعطای فرنامها و ردههای گوناگون به وی، سبب حسادت و بدبینی رقیبان دکنی وزیر نسبت به او و بدگویی از او پیش سلطان محمد سوم شد. ضمن اینکه، اصلاحات اداری و سیاسی محمودگاوان که همگی اَنگیزۀ افزایش قدرت حکومت مرکزی و کنترل بیشتر بر حاکمان ایالتها و در نتیجه کاهش قدرت و نفوذ آنان شده بود، دشمنی شدید این افراد را با وزیر به دنبال داشت.
برخی از تاریخ نگاران شکوه و آراستگی قصر و دربار گاوان و نیز دارایی و قدرت او را در این دوره بیهمتا توصیف کردهاند. همۀ این عاملها در کنار سستی و ناتوانی محمدسوم سبب شد که دشمنان گاوان با فریب دادن مهردار او و جعل نامهای مبنی بر تبانی وزیر و سلطان های هندو علیه محمدسوم، آغاز کشته شدن محمود گاوان را در سال886 مهی/ آوریل1481میلادی به دست سلطان فراهم آورند. سلطان محمدسوم پس از کشتن گاوان از حقیقت ماجرا و جعلی بودن نامه آگاه شد. او به روشنی اعلام داشت که با کشته شدن گاوان تیشه بر ریشۀ حکومت خویش زده است. به باور بیشتر تاریخ نگاران کشته شدن گاوان از اَنگیزه های اصلی ناتوانی و سپس تجزیۀ حکومت بهمنیان بود (همان:88-82).
آرامگاه سادۀ محمودگاوان در شهر بیدر جای دارد و لوح سنگ گور وی در دورۀ فرمانروایی میرعثمان علیخان (1948-1911میلادی) واپسین فرمانروای دودمان آصفجاهی گذاشته شده است. روی لوح چنین نبشته شده است : ((به عهد میمنت مهد اعلیحضرت ضل سبحانی مظفرالملک نظامالدوله نظامالملک سلطان العلوم نواب میرعثمان علیخان بهادر فتح جنگ آصفجاه سابع سلطان دکن خلدالله ملک سلطانه. حضرت مخدوم جهانیان امیرالامر الملک التجار خواجه جهان عمادالدین محمود گاوان شهید وکیل السلطنه وزیر اعظم سلطنت بهمنیه محمدآباد بیدر دکن که پنجم صفر 881 مهی/1481میلادی جام شهادت نوشید)).
خدمت های خواجه محمودگاوان در سراسر زندگی سیاسی او هویداست. گاوان حکومت بهمنیان را حکومتی مشروع و((استحقاقی)) و سلطان های این دودمان را از نسل پادشاهان ایران باستان میدانست. باوری که خود بهمنیان نیز سالها پیش از محمودگاوان در نوشته های (کتیبهها) خود به آن اشاره کرده بودند. حتا هنگامی که سلطان او را برای کشتنش به کاخ خود فراخواند، با وجود آگاهی از این موضوع، حاضر نشد به ولینعمت خویش خیانت کند و پیشنهاد یاران و سردارانش را مبنی بر نپذیرفتن امر سلطان و فرار از قلمرو او، رد کرد و با این که نزدیک به بیست هزار سپاه آماده و گوش به فرمان داشت از ایستادگی در برابر سلطان پرهیز کرد. به گونۀ کلی زندگی سیاسی او را در یک کلام میتوان فداکاری نسبت به پادشاه بهمنی خلاصه کرد.
محمودگاوان در عصر خویش از آوازۀ فراوانی در سراسر جهان اسلام برخوردار بود. به گونهای که در همان دوره، شاگرد و ملازم وی، ملا عبدالکریم همدانی، کتابی به نام تاریخ محمودشاهی مشتمل بر شرح احوال و آثار او نگاشت. هرچند که، این کتاب به روزگار ما نرسیده، ولی محمد قاسم هندوشاه استرآبادی (فرشته) نسخهای از کتاب را در اختیار داشته و خلاصهای از آن را در کتاب خویش آورده است. سلطان حسین بایقرا به دلیل آوازه، کاردانی و دانش فراوان محمودگاوان با فرستادن سفیرانی به دکن، از او خواست که به دربار او سفر کرده و وزارت او را برعهده بگیرد. گاوان در سرزمین های عربی به ویژه در شهر مکه نیز از اعتبار و آوازۀ فراوانی برخوردار بود. او در مکه خانهای داشت که با نام ((خانۀ گاوان)) برای همۀ اهالی شهر شناخته شده بود.
محمودگاوان با بسیاری از دانشهای روزگار خویش از جمله ریاضی، پزشکی (طب)، هندسه، فلسفه و کلام آشنایی داشت. آوازۀ او در سرزمینهای اسلامی بیش از آنکه به انگیزۀ اشتغالش به کارهای سیاسی و تصدی منصب وزارت باشد، وامدار توجه او به دانشمندان و رابطۀ دوستی با آنان و پشتیبانی از این گروه بود. نامههایی از محمودگاوان برجای مانده که به دانشمندان نامدار دورۀ خود نوشته است. نامههایی به عبدالرحمن جامی،صدرالدین رواسی، شمسالدین لاری و برخی دیگر از اندیشمندان نوشته و از آنان درخواست کرده است که به دکن سفر کنند و در مدرسۀ او سرگرم به آموزش شوند. جامی در شماری از سروده های خود به ستایش از محمودگاوان پرداخته است. محمودگاوان همیشه پیشکشهایی از دکن برای دانشمندان و عالمان دورۀ خود میفرستاد. دو کتاب ریاضالآنشاء و مناظرالانشاء به خوبی نشان دهندۀ توانایی نوشتاری اوست. به گفتۀ فرشته، محمدسوم از محمودگاوان با عنوان ((صاحب السیف و القلم)) یاد میکرده است. هرچند این ستایش از محمودگاوان پایان خوشی نداشت و به کشته شدن محمودگاوان به دست محمدسوم انجامید.
مدرسۀ محمودگاوان
یکی از شاهکارهای محمودگاوان، ساخت مدرسهای بنا بر سبک معماری ایرانی در پایتخت دوم بهمنیان یعنی شهر بیدَر هندوستان بود. مدرسۀ محمودگاوان در بیدر از نظر طرح و ساختار در هندوستان بیهمتاست. مدرسه روی یک سکو بنا شده و حوض کمابیش بزرگی در میانۀ حیاط آن جای دارد. نگارنده در بازدید اَمرداد ماه سال 1398خورشیدی این امکان را پیدا کرد که از اشکوبهایی دوم و سوم و سقف بنا بازدید کند. بخشهایی از مدرسۀ محمودگاوان در گذر رخدادهایی که سدۀ هفدهم میلادی روی داده است، از میان رفته است. به نظر میرسد بیشتر خرابی به هنگام اشغال بیدر به دست اورنگزیب گورکانی رخ داده است. گفته میشود بخشی از مدرسه به عنوان انبار مهمات آرتش اورنگزیب مورد استفاده قرار گرفت و در آن هنگام بود که انفجاری بزرگ بخش هایی از مدرسه را ویران کرد. برخی دیگر هم به نقش عاملهای طبیعی به سال1107مهی/1696میلادی در ویرانی مدرسه اشاره میکنند. سازمان باستانشناسی هند در جنگ جهانی اول مرمتهایی در مدرسۀ محمودگاوان انجام داد و کوشش کرد آسیبهایی که به بنا رسیده است را مرمت کند (Yazdani,1947:92).
محمودگاوان با دعوت از معماران ایرانی دست به ساخت این مدرسۀ باشکوه زده است. نقشه هایی (پلانها) از این دست در آغاز سدۀ چهاردهم میلادی، سدۀ هشتم مَهی در ایران و آسیای مرکزی رایج بود که در بخش نگاهی گذرا به تاریخچه مدرسهها تا سدۀ نهم مَهی کوشش شد به آن ها اشاره شود. از جمله مدرسههایی که از آن با عنوان الگوی مدرسۀ محمودگاوان در بیدر یاد میشود میتوان به مدرسۀ غیاثیۀ خرگرد اشاره کرد. مدرسۀ غیاثیۀ خرگرد در سال 1444میلادی ساخته شده است و مدرسۀ محمودگاوان در سال 877 مهی/ 1472میلادی یعنی 28 سال پس از ساخت مدرسۀ خرگرد بنا شده است. مدرسۀ محمودگاوان در نزدیکی برج نامدار به چوباره (Chaubara) و بنای تخت کرمانی جای گرفته است. فرشته در اشاره به مدرسۀ خواجه محمودگاوان چنین نوشته است: ((آثار جمیله و حمیدۀ آن خواجه در زمین فتنهخیز دکن بسیار است به ویژه مدرسهای که معمار همت او پیش از شهادت به ده سال در بلدۀ خیر اثر احمدآباد بیدر به اتمام رسانیده و از حسن قبول رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا تاریخش گشته، چنانکه سامعی گوید:
این مدرسۀ رفیع محمود بنا چون کعبه شده است قبلۀ اهل صفا
آثار قبول بین که شد تاریخش از آیت رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا))، (فرشته،460:1388).
ورودی با شکوه مدرسه در کنار تاقی سه اشکوبه ای است و پنجرههایی راستگوشه دارد همراه با منارهای استوانهای شکل که در واقع، منارۀ مسجدِ مدرسه بوده است. بخش هایی از کاشی های تزیینی مدرسه که کار کاشی کاران ایرانی بوده است هنوز برجای مانده و رنگ های زرد، سبز روشن و سپید را میتوان درکاشیها بازشناخت. به نظر میرسد همۀ مناره در زمان ساخت مدرسه با کاشی تزیین شده بوده، که بدبختانه بخش بزرگی از این تزیینات به انگیزۀ عاملهای طبیعی و ناسازگار بودن کاشی با آب و هوای دکن از میان رفته است. نوشته های روی کاشیها به رنگ سپید در زمینهای آبی نبشته شدهاند. نمای سردر مدرسه باندی کاشیکاری شده است با تزیینات شبدری شکل که کنگرهدار است. زیر این باند نوار پهنی وجود دارد با آیههایی از قرآن مجید به خط ثلث که به وسیلۀ هنرمند کاشیکار و خوشنویس نامدار و ایرانی دربار بهمنیان یعنی علیالصوفی نبشته شده است. ((قال الله تعالی و سیق الذین اتقوا ربهم الی الجنه زمرا حتی اذا جاؤها و فتحت ابوابها و قال لهم خرنتها، سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین. و قالوا الحمدالله الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوا من الجنﮥ حیث نشاء فنغم اجرالعاملین صدق الله. کتبه العبد علی الصوفی)). (Yazdani,1947:95).
وی همراه با دیگر هنرمندان وظیفۀ تزیین مدرسه را بر عهده داشته است. زیر باند نوشته دار که دارای طرح پیچیدهای هم هست مربعهای کوچک دیگری به شکل ستاره خودنمایی میکنند. طرحها در حالی که ساده به نظر میرسند، ولی بسیار اثر گذارند. کنار رنگ سپید، رنگ های زرد، سبز و آبی روشن را هم میتوان در کاشیها دید. کنار مدرسه و البته چسبیده به آن مسجد کوچکی هم وجود دارد. روشن است هنگام فعالیت مدرسه به وسیلۀ اهالی مدرسه مورد استفاده قرار میگرفته و شاید از بیرون نیز برخی برای نماز خواندن از آن استفاده میکرده اند. ولی نکتۀ جالب اینکه، امروز هم اهالی بیدر از فضای باز جلوی مسجد به عنوان نمازخانه استفاده میکنند و در آن نماز میخوانند. مدرسه در سه اشکوبۀ خود حجرههایی برای اقامت دانشجویان و چند تن از استادان داشته و به نظر میرسد بیش ازیک سد دانشجو و چند تن از استادان دراین حجرهها زندگی میکرده اَند. اتاق ها دارای پنجرههایی شبکهدار و سنگی هستند و اجازه میدادند که هوا وارد مدرسه شود (Schotten Merklinger:1977:152).
پنجرههای مشبک و توری شکل در معماری هند رایج است. در آغاز در نیایشگاههای هندو به کار رفته و در ادامه در معماری دورۀ گورکانی، شاهان مسلمان گجرات، پادشاهیهای دکن و... به اوج شکوفایی و زیبایی رسیده است.
از ورودی اصلی به حیاط درونی مدرسه وارد میشویم که دارای اتاقهایی راستگوشه است. بخش مقابل مسجد که البته بسیار آسیب دیده است. شاید کتابخانۀ مدرسه بوده است. "پرسی براون" از مدرسۀ محمودگاوان با عنوان تکهای از ایران در هندوستان نام میبرد (Brown,1997:70).
در بخش هایی از درون حجرهها نیز به تزیینات گچبری برخورد میکنیم. در این میان نقش متداول و مرسوم دورۀ بهمنیان نیز دیده میشود. روی بخش تیز قوسها، نقش مایههای گچبری شده و مدالی شکل هندسی و البته نقش مایه نامدار دورۀ ساسانی دیده میشود. این نشان به شکل دو بال شاخ و برگدار است که به سمت بالا و بیرون باز میشوند و میان بالها نیز هلال ماه جای گرفته است و درون این هلال ماه نیز صفحۀ دایرهای شکلی به شکل گل روزت است. البته در برخی از نقشها این صفحۀ دایرهای شکل خلاصه شده و به شکل برجستگی کوچکی به نمایش درآمده است و در برخی از نقشها هم هیچ صفحۀ دایرهای شکلی دیده نمیشود. در برخی دیگر هم کلمۀ الله و یکی دو مورد هم شهادتین افزوده شده است. به هر روی، وجود این نقش مایه در دورۀ بهمنیان بسیار جالب توجه است و چنانکه مهرداد شکوهی به آن پرداخته است بیانگر و نمایانگر این است که، بهمنیان میخواستهاند نسب خود را به ساسانیان برسانند و در بسیاری از بناهای خود آن را به نمایش درآوردهاند (Shokoohy,1994:65-78). هرچند در این بخش از مدرسۀ محمودگاوان این نقش مایۀ تزیینی در مقام سنجش با دیگر آثار معماری بهمنیان پرکارتر و شلوغتر به نظر میرسد. در سازماندهی فضای مدرسه بسیار دقت شده است. جایگاههای درس و گفتمان همراه با نمازخانه در اشکوب یکم نهاده شده و اشکوبهای دوم و سوم حجرههای محل زندگی و خواب طلبهها و استادان مدرسه بوده است. یزدانی به این موضوع اشاره کرده که شاید بنای گنبدداری که در جنوب مدرسه جای گرفته زراب خانه (ضراب خانه) و محل ضرب سکه بوده است. هرچند که، این پیشنهاد را با تردید بیان میکند و در این زمینه اطمینان نداشته است ( Yazdani,1947:100).
نام علی الصوفی در گوشه سمت چپ عکس دیده می شود
منار مسجد مدرسه محمود گاوان با کاشی های اندک برجای مانده
یکی از حجره های مدرسه
بخشی از شبه مقرنس کاری درون مدرسه
پنجره های مشبک و توری شکل مدرسه
حوض وسط حیاط مدرسه محمود گاوان
سقف مدرسه محمود گاوان
آرامگاه محمود گاوان
نگاره ها از حمیدرضا سروری است
سرچشمهها :
پارسی
جورابچی، کیوان. 15آذر 1400.نشست مجازی سیر تحول الگوی معماری مدارس ایران در دوران اسلامی.
http://www.youtube.com/anjomanmotaleat
کسائی، نورالله.1363. مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر. چاپ دوم،ص286.
محمد قاسم هندوشاه استرآبادی.1388. تاریخ فرشته،از بابر تا عادلشاهیان ،تألیف: تصحیح،تعلیق، توضیح و اضافات: دکتر محمدرضا نصیری،انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،تهران،(جلد دوم)، چاپ اول، ص460.
معصومی، محسن.1389. فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی دکن در دورۀ بهمنیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. صص88- 82
هیلنبرند، روبرت.1383. معماری اسلامی، شکل، کارکرد و معنی، ترجمۀ باقر آیتالله زاده شیرازی، تهران، انتشارات روزنه، چاپ دوم،ص173.
فرنگی
Brown, Percy.1997. Indian Architecture(Islamic period), Mumbai, published by Rustam J.Mehta for.D.B.Taraporevala sons&co.Pvt.Ltd.
Schotten Merklinger, Elizabeth.1976/1977. The Madrasa of Mahmud Gawan in Bidar, in kunst des Orients, Vol.11,H.1/2,pp.145-157.
Sherwani, Haroon Khan.1942. Mahmud Gawan, The Great Bahmani Wazir, Kitabistan Allahabad.p.37.
Shokoohy, Mehrdad.1994. Sasanian royal emblems and their reemergence in the fourteenth century Deccan, in the al-Muqarnas 11,pp.65-78.
Yazdani, Gholam.1947. Bidar its History and Monuments,London:Oxford University Press.pp.91-100.
*کارشناسی اَرشد باستان شناسی – دانشجوی دکترای هندشناسی