تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه گردشگری – حمیدرضا سُروری*
آرامگاه شاهان بهمنی در شهرگلبرگۀ هندوستان در واقع باغ - آرامگاهی است نامبرده به هفت گمبد (گنبد) یا (گنبذ) که در شرق گلبرگه و در نزدیکی آرامگاه صوفی سرشناس، حضرت خواجه محمدبنده نواز گیسو دراز جای دارد.
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، دودمان بهمنی (1527-1347میلادی) در فلات دکن هندوستان فرمانروایی میکرد و دکن در واقع شکل انگلیسی شدۀ دکین (dakkhin) است که از کلمۀ سانسکریت دکشینه (dakshina) به معنای جنوب میآید ( . (Philon,2016:12فلات دکن ناحیه پهناوری است که در غرب و جنوب هند جای گرفته است و میان دو رشته کوه گات های غربی (Western Ghats) و گات های شرقی (Eastern Ghats) قرار دارد. این منطقه در درازای تاریخ پرفراز و نشیب هندوستان، خاستگاه بسیاری از دودمان های سرشناس در تاریخ هند بوده است. دودمان های هندوی پالاواس، ساتاواهانا، چالوکیا، راشتراکوتا، چالوکیاغربی، کاکاتیا، ویجایانگر، ماراتا و... و البته دودمان های مسلمان بهمنی، بریدی، نظامشاهی، قطبشاهی، عادلشاهی و آصفجاهی از همین منطقه برآمدند.
دژ دولتآباد نخستین جایگاه حضور جدی بهمنیان بود و پس از آن گلبرگه (Gulbarga) پایتخت و جایگاه اصلی حضور و نمود دودمان بهمنی میشود. در گلبرگه که از نظر تقسیمبندی های ایالتی هندوستان در شمال ایالت امروزی کارناتاکا (Karnataka) جای دارد، مجموعۀ هفت گنبد جلوهگری میکند. نخستین آرامگاه موجود در هفت گنبد، آرامگاه مجاهدشاه بهمنی (1378-1375م.) است. این آرامگاه در واقع نخستین آرامگاه مجموعه از نظر زمانی است و البته روی سکوی اصلی آرامگاهی دیگر شاهان بهمنی بنا نشده و روی سکو یا پایهای کوتاه برپا گردیده است. آرامگاه مجاهدشاه از نظر شکل ظاهری، کمابیش با آرامگاه سرسلسلۀ دودمان یعنی حسن گنگو یا کانگوی بهمنی که در همین شهر گلبرگه قرار دارد، قابل مقایسه است. پنج سنگ گور درون آرامگاه مجاهدشاه وجود دارد. سنگ گور خود او، همسرش و خواهرش و البته روشن نیست دو سنگ گور دیگر از آنِ چه افرادی است. سبک شناخته شدۀ تغلقی و سبک معماری آرامگاهی شاهان مسلمان دهلی هم تا اندازهای بر معماری این آرامگاه تأثیر گذاشته است. از نظر زینتی چه دیوارهای بیرون آرامگاه و چه دیوارهای درون آن بسیار ضعیف کار شده است. در چهارگوشۀ سقف آرامگاه چهار عنصر زینتی شبیه مهرۀ رخ در بازی شطرنج نمایان است. این عنصر زینتی جایگاه مهمی در معماری بهمنیان دارد و به گونۀ معمول در چهارگوشۀ سقف بناهای بهمنی دیده میشود.
آرامگاه دوم مجموعه که در شرق آرامگاه مجاهد جای دارد، آرامگاه داودشاه (1378م). است. وی تنها چند ماه فرمانروایی کرد، ولی شکل و ساختار آرامگاهش بسیار جالب توجه بوده، و جالب این که دو گنبد دارد یعنی آرامگاهی است با گنبدی دوقلو. درگنبد شرقی آرامگاه پنج سنگ گور به چشم میخورد. طبیعی است که بزرگ ترین سنگ گور این بخش از آنِ داودشاه است. درگنبد غربی آرامگاه تنها یک سنگ گور وجود دارد و به نظر میرسد از آن شاهزادهای به نام سنجر (1377م) باشد. راهرویی باریک دو بخش درونی آرامگاه داود را به هم متصل میکند. اندازه، سبک و ساختار کلی آرامگاه داود، همانند آرامگاه مجاهدشاه بوده و روشن است دلیل این موضوع نیز، هم زمانی ساخت دو آرامگاه است. مهراب (محراب) زیبایی هم درون آرامگاه داود وجود دارد که دارای تزیینات گچ بری شده به شکل قاب های هندسی و نقش های گیاهی است و درون برخی از قاب ها هم نام پیامبر دین اسلام و الله ذکر شده است. روبه روی آرامگاه داودشاه، آرامگاه پسرانش غیاثالدین تهمتن و شمسالدین قرار دارد که هر دو به مدت کوتاهی در سال1397 میلادی پادشاهی کرده اَند. در نمای ورودی آرامگاه این دو گچبریهایی با طرح های هندسی و اسلیمی خودنمایی میکند. مقابل آرامگاه داودشاه و البته آرامگاههای شمسالدین و غیاثالدین چند سنگ گور صندوقی شکل از سنگ سیاه صیقل داده شده در فضای باز بیرون آرامگاهها دیده میشود.
مرحلۀ اوج بناهای آرامگاهی بهمنی درگلبرگه، آرامگاه فیروزشاه بهمنی است (1422-1397م). این آرامگاه نیز دارای دو گنبد است. آرامگاه فیروزشاه در نمای خارجی دارای تاق هایی است با پایههایی بلند و قوس هایی شکسته. دو ردیف پنجتایی از تاق ها روی هم ساخته شدهاند. روی بخش تیز قوس ها، نقش مایههای گچبری شده و مدالی شکل هندسی و البته نقش مایه نامدار دورۀ ساسانی دیده میشود. این نشان به شکل دو بال شاخ و برگ دار است که به سمت بالا و بیرون باز میشوند و میان بال ها نیز هلال ماه جای گرفته است و درون این هلال ماه نیز صفحۀ دایرهای شکلی به شکل گل روزت است. البته در برخی از نقش ها این صفحۀ دایرهای شکل خلاصه شده و به شکل برجستگی کوچکی به نمایش درآمده است. در برخی از نقش ها هم هیچ صفحۀ دایرهای شکلی دیده نمیشود. در برخی دیگر هم کلمۀ الله و یکی دو مورد هم شهادتین افزوده شده است. به هر روی وجود این نقش مایه در دورۀ بهمنیان بسیار جالب توجه است و چنانکه مهرداد شکوهی به آن پرداخته است، بیانگر و نمایانگر این است که بهمنیان میخواستهاند نسب خود را به ساسانیان برسانند و در بسیاری از بناهای خود آن را به نمایش درآوردهاند (Shokoohy,1994:65-78).
این موضوع را میتوان در راستای تأثیر اندیشۀ ایرانشهری پس از برآفتادن ساسانیان دانست. با ناتوان شدن عباسیان، فرمانروایان بومی ناحیههایی که پیشتر بخشی از قلمرو ایرانشهر به حساب میآمدند، شروع به دعوی نفوذ و اعتبار از راه مرتبط ساختن گذشتۀ خود به ساسانیان یا آنانی که در تاریخ ساسانی نامی از آن ها برده شده بود کردند. در خراسان دودمان طاهریان نیشابور (نیشاپور،ابرشهر ساسانیان) در سدۀ نهم ادعا کردند که از نسل پهلوان نامدار پارسی، رستم هستند. دودمان صفاریان سیستان که مقر حکمرانی آن ها در زرنج بود، مدعی شدند که از نوادگان خسرو دوم و به همین واسطه نخستین پادشاه ایرانزمین یعنی جمشید بودند.
در سدۀ نهم، آل بویه که خاستگاه آن ها منطقۀ خزر بود، نسب خود را به بهرام گور پادشاه ساسانی مرتبط میدانستند. ایشان خلافت عباسی و بغداد را به تصرف خود درآورده، رهبری جهان شیعۀ آن زمان را در دست گرفتند. در سدۀ دهم، سامانیان بخارا و بلخ به ترویج زبان پارسی پرداختند و ادعا کردند که از نسل یکی از آرتشبدان ساسانی هستند. زیاریان که آن ها نیز از منطقۀ خزر بودند، نسب خویش را به کیخسرو، پادشاه کهن ایرانی میرساندند. درحالی که باوندیهای تبرستان مدعی بودند که از نوادگان یکی دیگر از فرماندهان ساسانی از دورۀ خسرو دوم هستند. حتا غزنویان که ترکنژاد بوده و از غزنه تا بُست فرمانروایی میکردند، ادعای ازدواج و همخونی با خانوادۀ یزدگرد سوم، واپسین شاهنشاه ساسانی را داشتند. همچنین خوارزمشاهیان در افسانهای خود را منسوب به سیاوُش میدانستند. قدرت تاریخ و نفوذ ساسانیان ایرانشهر به گونهای بود که فراتر از زمان ایشان دوام آورد و در دورۀ اسلامی گسترش یافت و بخش بزرگی از حافظۀ ملی و سنت رایج مردم شد.
حتا قراخانیان دودمان ترک نژادی که مرکز فرمانروایی آنان کاشغر در غرب چین بود و زبان و فرهنگ ترک را تا سدۀ سیزدهم ترویج میکردند، خود را وارثان قهرمان افسانههای ایرانی یعنی افراسیاب میدانستند. اهمیت موضوع جدا از چگونگی تلاش افراد برای منسوب دانستن خود با جهان ایرانی، این است که ایشان باید به گونهای در چهارچوب سنت های ساسانی در «خداینامه» و پس از آن «شاهنامه» که به گونۀ اساسی معرف تاریخ گذشتۀ ایرانشهر است به معرفی خود میپرداختند. به این ترتیب بود که قراخانیان، «توران» استورهای را که ایرانیان به عنوان بخشی از تاریخ خود آفریده بودند، پذیرفتند. از غرب چین تا میان رودان هرکس که در این منطقه زندگی میکرد، این تاریخ را پذیرفته و آداب و سنن خود را با آن وفق داده بود (دریایی و رضاخانی،28:1399 -27). انتساب بهمنیان به ساسانیان را هم در این راستا میتوان جست وجو کرد. به کاربردن چنین نقش مایهای را هم میتوان بر همین مبنا دانست. ضمن اینکه ایرانیان بسیاری طی دورۀ فرمانروایی بهمنیان به فلات دکن مهاجرت کردند و برخی از آنان مانند محمود گاوان همه کارۀ دربار و دستگاه اداری بهمنیان شدند. آرامگاه فیروزشاه در واقع تک اشکوبهای (طبقه) است، ولی به دلیل وجود تاق هایی که بیرون بنا خودنمایی میکنند آدمی تصور میکند که آرامگاه دو اشکوبه است. در بخش بالایی تاق ها پنجرههای مشبک هم کار شده که بر زیبایی بنا افزوده است. ضمن اینکه باعث میشود تا اندازهای نور درون آرامگاه تأمین شود. موضوع جابه جایی هوا را هم میتوان بر کاربری این پنجرههای مشبک افزود. به گونۀ کلی وجود گچبریها، تاق ها و البته نقش مایۀ ساسانی به خوبی نمایانگر نقش و جایگاه فرهنگ و هنر معماری ایرانی در آرامگاههای بهمنی هفت گنبد گلبرگه و به ویژه آرامگاه فیروزشاه بهمنی است. هرچند سبک و ساختار معماری شاهان مسلمان دهلی به ویژه تغلقیان و البته سنت ها و ساختارهای هندو و بومی منطقه هم در شکل و ساختار و نمای آرامگاهها اثرگذار بوده است. به گونۀ نمونه نیم ستون های زینتی چسبیده به دیوار در بخش ورودی آرامگاه فیروزشاه بهمنی را میتوان در قالب سنت های بومی جست و جو کرد و همانند آن را در نیایشگاههای دودمان های هندوی منطقه یافت. روی دیوار خارجی آرامگاه فیروزشاه بهمنی نقش گچبری شدۀ یک طوطی هم دیده میشود و آن را میتوان تنها نقش مایه موجود از این دست در هفت گنبد دانست ((Philon,2016:49 . درون آرامگاه فیروزشاه بهمنی دو تالار مربع شکل وجود دارد که به وسیلۀ راهرویی باریک به هم وصل میشوند، سقف تالار نیز با دو گنبد نیمدایرهای پوشیده شده است. دیوارهای درونی با گچبری زینت داده شدهاند و در قاب های گچبری شده نام های پیامبر دین اسلام و الله و در برخی نیز آیههای قرآنی نوشته شده است. زیر یکی از گنبدها خالی ست و سنگ گوری دیده نمیشود و در گنبد بعدی هم سنگ گور سادۀ فیروزشاه بهمنی جای دارد.
آرامگاه ششم مجموعه آرامگاههای شاهان بهمنی چه بسا آرامگاه حسن، پسر فیروزشاه بهمنی است. آرامگاه هفتم که در سطحی پایینتر از دیگر آرامگاهها قرار دارد هم ناشناس است و روشن نیست از آن کیست. در نقاشی رنگ روغنی که کالین مکنزی Colin Mackenzie)) به سال1797میلادی، کشیده و در کتابخانۀ ملی بریتانیا در لندن نگهداری میشود، این آرامگاه کنار دریاچهای قرار دارد که البته امروزه خشک شده است. در بخش دیگری از نقاشی نیز آرامگاه خواجه محمد بنده نواز گیسو دراز صوفی نامداری که از شمال هند به دکن و شهر گلبرگه مهاجرت کرده بود، دیده میشود (.(Philon,2010:16
سرچشمهها
Philon,Helen.2016. Gulbarga.Bidar.Bijapur,Jaico Publishing House,Mumbai,p.49.
Philon,Helen.2010.“Introduction” in the Silent Splendour Palaces of the Deccan14th-19th centuries,edited by Helen Philon.Marg Publications,Mumbai.p.16.
Shokoohy,Mehrdad.1994,Sasanian royal emblems and their reemergence in the fourteenth century Deccan, in the al-Muqarnas 11,pp.65-78.
دریایی،تورج و رضاخانی،خداداد. 1399.از جیحون تا فرات، ایرانشهر و دنیای ساسانی، ترجمۀ مریم بیجوند. تهران: انتشارات مروارید،چاپ سوم.صص 28-27.
آرامگاه داود
آرامگاه شمس الدین و غیات الدین
آرامگاه غیاث الدین
آرامگاه فیروزشاه بهمنی
سنگ گور فیروزشاه بهمنی
تزیینات گچ بری درون آرامگاه فیروز شاه
رخ بام
آرامگاه مجاهد شاه بهمنی
آرامگاه آخر که البته ناشناس است
نگاره ها از حمیدرضا سُروری است
*دانشجوی دکترای هندشناسی – کارشناسی اَرشد باستان شناسی