ماجرای خاکسپاری استاد شجریان و نقض قانون

جمعه 31 فروردین 1403





ماجرای خاکسپاری استاد شجریان و نقض قانون



 

 







 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی، بخش میراث معنوی سیاوُش آریا*

 

 

 

محمدرضا شجریان استاد پرآوازۀ موسیقی ایرانی پس از تحمل یک دورۀ بیماری، سرانجام در هفدهم مهرماه در تهران زندگی را بدرود گفت. بنا به خواست خانوادۀ وی به ویژه فرزندش همایون شجریان و با هماهنگی با برخی از مسوولان رَده بالای کشور و پیش از درگذشت او، پیکر استاد در توس و در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد. اما در این میان، حاشیه هایی در هنگام خاکسپاری استاد شجریان پیش آمد که دل نگرانی و اعتراض برخی از کُنشگران و کارشناسان میراث فرهنگی  را رقم زده است. زیرا در داستان خاکسپاری شادرُوان استاد شجریان قانون و ضابطه های میراث فرهنگی زیر پا گذاشته  شده که تخلف به شمار می آید.

 

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، زنده یاد استاد محمد رضا شجریان نیازی به شناسایی ندارد و کمابیش میان همۀ مردم کشور شناخته شده بود. بزرگ مردی که به شناخت آواز و خُنیای (موسیقی) کلاسیک ایرانی، کمک شایانی کرد و به گفته ای " طرحی نو در اَنداخت " . همۀ کسانی که به خُنیای کلاسیک ایرانی و آواز دلبستگی و آشنایی داشته، او را ستوده و ستایش کرده اَند. به راستی هم که، زنده یاد استاد شجریان دست کم چهار دهه در زمینۀ موسیقی ایرانی هنرنمایی کرده و در یاد و خاطرۀ هواداران و دوست داران موسیقی ایرانی ماندگار شده است.

 

 نگارنده از دوران نوجوانی و نیمه های دهۀ هفتاد خورشیدی با آثار جاویدان شادرُوان استاد شجریان بر روی کاست نوار با آلبوم ها و صدای ماندگار او آشنا شده و هنوز و همچنان نیز با همان روش و شیوۀ قدیمی و بر روی کاست نوار آهنگ ها، آوازها و تصنیف های زیبای استاد را دنبال کرده و می کنم. کوتاه سخن آن که، نگارنده از دوست داران خُنیای کلاسیک ایرانی و زنده یاد استاد شجریان بوده و است. اما شوربختانه حاشیه هایی در خاکسپاری این استاد موسیقی ایرانی پیش آمد که مایۀ دل نگرانی و اعتراض کُنشگران و کارشناسان میراث فرهنگی و حتا برخی از پژوهشگران و هنرمندان موسیقی شد.

 

 

 

نقض قانون در خاکسپاری استاد شجریان، چرا و به چه بهانه ای

 

 


آنچه که روشن است، زنده یاد استاد محمدرضا شجریان در دوران زندگی خود هرگز و هیچ گاه به گونۀ مستقیم پیشنهاد و یا سفارشی برای خاکسپاری در کنار آرامگاه فردوسی بزرگ در مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس را نکرده و نداشته است. استاد شجریان همواره خود را " خاک پای مردم ایران " معرفی کرده است. هرچند که، در فیلمی که از او پخش شده است، استاد می گویند که اگر در کنار آرامگاه فردوسی هم به خاک سپرده شود، خوب است. درجایی نیز، او گفته است همان گونه که فردوسی زبان پارسی را زنده نگاه داشته است من نیز موسیقی ایرانی (یا همان اصیل) را نجات داده ام. همین موضوع بهانه ای شد تا امسال که چندین بار زنده یاد استاد شجریان در بیمارستان بستری و حال او بدتر شده بود، خانوادۀ وی به ویژه پسرش همایون شجریان با مسوولان رَدۀ بالای کشوری رایزنی کرده و خواهان خاکسپاری استاد شجریان در کنار آرامگاه فردوسی شوند. بر پایۀ شواهد موجود شوربختانه چند ماه پیش، معاونت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گویا با طرح خاکسپاری استاد شجریان پس از درگذشت او در مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس و کنار آرامگاه فردوسی بدون در نظر گرفتن ضابطه و قانون های میراث فرهنگی موافقت شفاهی خود را اعلام کرده است!

 

سرانجام و پس از درگذشت شادروان استاد شجریان، پیکر او در آغاز به شهرستان مشهد زادگاه استاد و پس از آن به شهر توس و مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس و جایگاه خاکسپاری که از پیش آماده شده بود، جا به جا می شود. اما در کمال ناباوری و با وجود این که، جایگاه خاکسپاری زنده یاد استاد شجریان در کنار سنگ گور زنده یاد مهدی اَخوان ثالث در نظر گرفته شده و حتا مسوولان اَمر زمین را از پیش کَنده و گود و آماده کرده بودند، در اقدامی احساسی و فردگرایانه، همایون فرزند استاد شجریان، تصمیم به جا به جایی محل خاکسپاری پدر خویش گرفته و بر پایۀ شواهد موجود و مخالفت کارشناسان میراث فرهنگی و مسوولان اَمر و بی گمان با درخواست های پشت پرده و یا همان درهای بسته و رایزنی همایون شجریان با مدیران بالاتر، اقدام به خاکسپاری در مکانی دیگر و حتا در جایگاهی نادرست از دید موقعیت مکانی و در عرصۀ مجموعۀ آرامگاه فردوسی می کند.

 

باید دانست بر پایۀ مفاد قانون میراث فرهنگی و مادۀ 564 قانون مجازات اسلامی، هرگونه آسیب، ویرانی و دَخل و تصرف در محدودۀ عَرصه و حَریم یادگارهای ملی به شکل کَند و کاو، خاک برداری، پِی کَنی، شخم زنی، تسطیح، درخت کاری، ساخت و ساز و غیره ممنوع بوده و پیگرد قانونی خواهد داشت. پس قانون آشکارا و شفاف تکلیف یادگارهای تاریخی و فرهنگی را که به ثبت ملی رسیده اَند، روشن کرده است. همچنین هر یادگار فرهنگی و تاریخی با نگرش به موقعیت مکانی و جغرافیایی و جایگاه قرارگیری خود، دارای حریم و عَرصۀ ویژه و مربوط به همان یادگار ملی است و نمی توان یک نسخۀ آماده و کاملی را برای همۀ یادگارهای ملی پیچید و اجرا کرد.

 

سخن درخُور نگرش این است که، با وجود روشن و شفاف بودن قانون و ضابطۀ میراث فرهنگی مسوولان اَمر چرا و به چه بهانه ای اجازۀ خاکسپاری شادروان استاد شجریان را درعَرصۀ آرامگاه فردوسی داده اَند؟ مگر در کشور ما کسی فراتر از قانون است. زمانی که وزارت خانه یا سازمان و نهادی، قانونی را که قانونگذار برایش وضع کرده است، چگونه می توان آن را زیر پا نهاد و شکست. آیا این کار بر پایۀ قانون تخلف نیست. آیا سرپیچی از قانون و ضابطه های میراث فرهنگی جُرم به شمار نمی آید و دیگر پرسش های فراوانی که در این جا نمی گنجد.

 

اما بر پایۀ قانون و ضابطه های میراث فرهنگی که به روشنی در کتاب مجموعه قوانین و مقررات میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، چاپ نخست سال 1388 خورشیدی و بازنگری شده در سال 1391 خورشیدی آمده است و در بالا به آن نیز، اشاره شد خاکسپاری هر فردی حتا در حریم درجه یک یادگارهای ملی، تخلف به شمار می آید چه برسد به عَرصۀ آن. برخی از کارشناسان به رسانه ها گفته اَند که در قانون نامی از خاکسپاری نیامده است و آن را بدون ایراد دانسته اَند! در پاسخ به این افراد باید گفت، نخست مگر بنا بوده است که کنار یادگارهای ملی و تاریخی، کس یا کسانی را به خاک سپارند که به گونۀ مستقیم در قانون به آن اشاره کنند؟ دو دیگر، هرگونه کَند و کاو و پِی کَنی که به روشنی در قانون آمده است را چگونه باید معنا کرد. مگر جز این است که قانون آشکارا هرگونه کَند و کاو یا همانند آن را ممنوع کرده است. پس دیگر تفسیر و اما و اگر و برداشت های سلیقه ای از قانون چه معنایی می تواند داشته باشد و چه جایگاهی در مورد این بند از قانون دارد. همچنین در جمهوری اسلامی ایران که ما مدعی اَرج و احترام به قانون در آن هستیم و هیچ چیز و هیچ کس را فراتر از قانون نمی دانیم، پس چگونه است که برخی از قانون سرپیچی کرده و آن را زیر پا می گذارند.

 

آنچه نیاز به یادآوری است و برخی به آن نیز توجهی نکرده اَند، این موضوع است که، آن هنگام که زنده یاد م. امید (مهدی اَخوان ثالث) چکامه سُرای نامدار ایرانی و زادۀ خراسان را در مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس و در نزدیکی آرامگاه فردوسی به خاک سپرده اَند، شهریورماه سال 1369 خورشیدی و دو سال پس از جنگ ایران و عراق بوده است و قانون آن گونه که باید و شاید به درستی و محکمی اجرا نشده است. از سویی، سازمان میراث فرهنگی در سال 1364 خورشیدی به گونۀ رسمی تشکیل شده است. و مقررات و قانون های میراث فرهنگی کمابیش یک دهه است که به درستی به آن توجه شده و اجرا می شود. مهم تر این که، مجموعۀ تاریخی و فرهنگی توس در سال 1384 خورشیدی تازه تعیین حریم شده و ضابطه و قانون آن مصوب شده است. به سخنی دیگر، اگر شادروان اَخوان ثالث را می خواستند اَمروزه در مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس و در کنار آرامگاه فردوسی به خاک بسپارند، از دید قانونی دارای ایراد بود و باید او را بسیار دورتر از آنچه که امروزه آرَمیده است، به خاک می سپردند. موضوع دیگری که باید از آن نام برده شود، رشتۀ هنری زنده یاد استاد شجریان است. او هنرمندی بزرگ در زمینۀ موسیقی ایرانی بوده است و هیچ پیوند مستقیمی با شاهنامۀ فردوسی نداشته است (وارون زنده یاد اَخوان ثالث که برخی او را فردوسی زمان می دانستند).

از همین روی، بهتر و شایسته تر بود که شادروان استاد شجریان را درجایگاه زیبنده و برازنده ای با رشتۀ هنری خود به خاک می سپردند. حتا به دید نگارنده می توانستند در مکانی مناسب و بیرون از شهر توس و در همان شهرستان مشهد، با ساخت آرامگاهی درخُور و با آرمان معرفی هرچه بهتر و شایسته تر استاد شجریان و به ویژه موسیقی ایرانی، با نگاهی والاتر و فراتر از یک آرامگاه و از دیدگاه جذب گردشگران فرهنگی و هنری، به آن پرداخته می شد. پس همان گونه که آورده شد، خاکسپاری زنده یاد استاد شجریان حتا در کنار شادروان اَخوان ثالث نیز از دیدگاه قانونی دارای ایراد و اشکالی بزرگ بوده است و سرپیچی از قانون و ضابطه های میراث فرهنگی به شمار می آید. حال دانسته نیست که به چه بهانه و اَنگیزه ای او را در جایی دیگر و درعَرصه و آن هم مکانی نامناسب به خاک سپرده اَند. آیا این موضوع بهره برداری سیاسی نیست. آیا سرپیچی از قانون، تخلف به شمار نمی آید...

 

از سویی، در یکی از رسانه ها از زبان مدیر کل ادارۀ میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خراسان رضوی آمده است که، جایگاه خاکسپاری استاد شجریان در حریم و 20 متری بالاتر از جای پیشین (کنار آرامگاه استاد اَخوان ثالث) است و در عَرصه نیست! نخست همۀ کسانی که تنها یک بار از مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس بازدید کرده باشند و با نگرش به شواهد و نگاره های (تصاویر) موجود از جایگاه خاکسپاری استاد شجریان، در خواهند یافت که مکان خاکسپاری تازه استاد با آرامگاه زنده یاد اَخوان ثالث، دست کم بیش از 50 متر فاصله دارد و در عَرصه به شمار می آید و نه در حَریم. دو دیگر آن که، همان گونه که پیشتر آمد، آرامگاه خود اَخوان ثالث هم، دارای ایراد است و با اجرای قانون های امروزی ناسازگار است. اما آنچه مهم تر است، بُنیاد و ریشۀ چنین تصمیم گیری هایی است. به سخنی روشن تر، حتا خاکسپاری شادروان استاد شجریان اگر در کنار آرامگاه زنده یاد اَخوان ثالث هم، می بود باز دارای ایراد و سرپیچی از قانون و ضابطه های میراث فرهنگی به شمار می آید و نباید در این زمینه، خودزنی فرهنگی انجام می گرفت و منفعل عمل می شد.

 

 

مخالفت میراث فرهنگی استان با جا به جایی محل خاکسپاری استاد شجریان

 

 

برپایۀ شواهد موجود و بُنیاد داستان، شورای فنی ادارۀ کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان خراسان رَضوی با خاکسپاری شادروان استاد شجریان در مجموعۀ فرهنگی تاریخی توس از آغاز مخالف بوده است، ولی از آن جا که شوربختانه با موافقت معاونت وزارت میراث فرهنگی کشور که خود بدون مشورت و به بحث گذاشتن در شورای فنی و شورای راهبردی انجام گرفته و سرپیچی از قانون به شمار می آید و قابل پیگیری از سوی کُنشگران میراث فرهنگی و رسانه ها است، کارشناسان میراث فرهنگی استان مجبور به پذیرش و خاکسپاری زنده یاد استاد شجریان در کنار آرامگاه شادروان اَخوان ثالث می شوند. اما با تصمیم های ناخودآگاه، یکباره، فردگرایانه و احساسی همایون شجریان در روز خاکسپاری، معادله به هم می خورد و با وجود مخالفت شدید و محکم کارشناسان میراث فرهنگی استان در همان روز خاکسپاری مبنی بر ممنوعیت جا به جایی و آگاهی رسانی به یکی از رسانه ها در تهران (خبرگزاری صدای میراث) و نرسیدن زور میراث فرهنگی و با سرپیچی از قانون، محل خاکسپاری تغییر پیدا می کند. همچنین در نامه ای که وزارت کشور به وزیر میراث فرهنگی کشور و مدیر کل ادارۀ میراث فرهنگی خراسان رضوی زده است، در آن خواستار همکاری با همایون شجریان شده است! کوتاه سخن این که، همۀ شواهد موجود بیانگر زیرپا گذاشتن قانون است که تخلف به شمار می آید.

 

 

یادگارهای تاریخی و ملی را به گورستان تبدیل نکنیم

 

 

یکی از جُستارهای مهمی که کمتر به آن پرداخته شده است و از دید قانونی هم دارای ایراد است و تخلفی آشکار به شمار می آید خاکسپاری بزرگان و گاهی شهدای پاک در عَرصۀ یادگارهای تاریخی و ملی است. نمونۀ آشکار آن را می توان خاکسپاری شهدای پاک گمنام در عَرصۀ میدان اَمیرچخماق یزد دانست. خاکسپاری ای که با وجود مخالفت شدید میراث فرهنگی کشور و استان با زیر پاگذاشتن قانون به سرانجام رسید. باید دانست که شان و جایگاه و منزلت شهیدان پاک ما بسیار فراتر از این چیزهاست که آن ها را بخواهند در کنار یادگارهای تاریخی فرهنگی و ملی به خاک بسپارند و بهتر و شایسته تر آن است که بزرگان و شهدای پاک را در جایگاهی ویژه و درخُور شان آن ها در مکانی مناسب و ویژه به خاک بسپارند.

 

اما در یکی از رسانه ها از زبان مدیرکل پیشین ثبت آثار تاریخی کشور آمده است که خاکسپاری بزرگان در کنار یادمان ها اَمری دارای پیشینه است و ایرادی ندارد. و در دنبالۀ سخنان خویش به خاکسپاری بزرگان فرهنگ در درون مجموعۀ تاریخی فرهنگی حافظیۀ شیراز و در حریم آرامگاه حافظ اشاره کرده است. در پاسخ باید گفت که، نخست جایگاه مجموعۀ تاریخی فرهنگی حافظیۀ شیراز که در گذشته و تا دوران پهلوی یکم به گونۀ گورستانی برای بزرگان و فرهنگیان بوده، بسیار متفاوت است و با مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس قابل سنجش نیست و از اساس چُنین پندار و سنجشی نادرست و اشتباه است. همچنین خاکسپاری بزرگان و فرهنگیان شیراز در کنار آرامگاه حافظ در بخش ویژۀ نام آوران (مشاهیر) و در حریم مجموعۀ تاریخی فرهنگی حافظیه انجام گرفته است و نه درعَرصه. از سویی، همان گونه که در بالا بدان اشاره شد، خاکسپاری ها در ده ها و سَده های گذشته را نباید با وضعیت امروز و با وجود بودن قانون های روشن و شفاف میراث فرهنگی سنجید. اما آنچه که باید دانست این است که، خوشبختانه در همین مجموعۀ تاریخی فرهنگی حافظیۀ شیراز نیز، از اواخر دهۀ 80 خورشیدی هرگونه خاکسپاری حتا با وصیت بزرگان و فرهنگیان شهر ممنوع شده است. برای نمونه همشهریان شیرازی به یاد دارند که شادروان دکترجمشید صداقت کیش که همۀ مدیران و مسوولان شهری از جمله میراث فرهنگی و وزارت اِرشاد راضی به خاکسپاری او در کنار آرامگاه حافظ بودند را نتوانستند در آن جا به خاک بسپارند و سرانجام دکتر صداقت کیش در آرامستان شیراز و دارالرحمه در بخش هنرمندان و فرهنگیان به خاک سپرده شد. همچنین نگارنده به یاد دارد که خاکسپاری زنده یاد پِروفسور شاپورشهبازی در تیرماه سال 1385 خورشیدی به سختی و با رایزنی های معاونت میراث فرهنگی کنونی کشور با وزارت کشور در مجموعۀ تاریخی فرهنگی حافظیۀ شیراز، انجام گرفت. پس استناد و شاهد آوردن خاکسپاری در کنار آرامگاه حافظ شیرازی، سراسر نادرست و از بُن و ریشه اشتباه است. از سویی، یادگارهای تاریخی و ملی مهمی همانند مجموعۀ تاریخی فرهنگی توس بنا است در آینده به ثبت جهانی برسد که این گونه، قانون شکنی ها و دست اَندازی ها بی گمان مانع ثبت جهانی آن مجموعه در آینده خواهد شد.

 

جُستار کوتاه دیگر این است که، نباید اجازه داد یادگارهای تاریخی و ملی را به گورستان تبدیل کرد و شان و حرمت و جایگاه و منزلت آن ها را نادیده گرفت و از میان برد. بی گمان و اگر خدای ناکرده رَوند نادرست خاکسپاری های بزرگان در کنار یادگارهای تاریخی و ملی همین گونه پیش برود، آیندگان ما را داوری کرده و به باد انتقاد خواهند گرفت. پس نگذاریم نامی جز به نیکی از ما به یادگار بماند.

 

 

آیا استاد شجریان استورۀ موسیقی ایران است

 

 

شادروان استاد محمدرضا شجریان یکی از بزرگان پرآوازۀ موسیقی ایرانی بوده و است که خدمات اَرزنده ای را به موسیقی ایرانی کرده است و این موضوع بر کسی پوشیده نیست. اما آیا می توان او را استورۀ موسیقی ایران دانست. بی گمان پاسخ نه و منفی خواهد بود. زیرا بزرگان و استادان برتر و شایسته تری را در همین دوران معاصر در موسیقی ایرانی داریم که اگر بنا باشد واژۀ استوره را برای کسی به کار برد، می توان نام آن ها را بر زبان آورد. اما کارشناسان اَمر، بُنیاد  و پنداشت چنین موضوعی را از پایه نادرست می دانند. زیرا افراد و بزرگان بی شماری را در زمینۀ موسیقی ایرانی داریم و می شناسیم. اما اگر به راستی بنا باشد فردی را به عنوان استورۀ موسیقی ایران برگزینیم، بی گمان باید نام زنده یاد بانو قمرالملوک وزیری را آورد که تابوها را در زمان خود شکست و تاریکی ها را کنار زد و آیندۀ درخشان موسیقی بانوان را رقم زد. از سویی، بهترین و شایسته ترین فَرنام (لقب) برای شادروان استاد شجریان، همان خسرو آواز ایران است. نباید از یاد برد که زنده یاد استاد شجریان خود نیز، همیشه به نیکی از شادروان بانو قمر یاد می کرد و همواره او را برازنده و شایستۀ ستایش در موسیقی ایرانی می دانست. جُستار را در این جا کوتاه کرده و به پایان می رسانیم و داوری و دنبالۀ کار را به کارشناسان اَمر و پژوهندگان موسیقی می سپاریم.

در پایان نیاز به یادآوری است که نگارنده همچنان از هواداران و شیفتگان هنر استاد شجریان بوده و است و نگارش این یادداشت را نباید بهانه ای برای سوء استفاده اَبزاری بدخواهان فرهنگ و هنر ایرانی دانست، بلکه تنها باید یادآوری قانون و ضابطه های میراث فرهنگی و احساسی عمل کردن مسوولان در این داستان دانست. همچنین نگارنده بنا بود به مصوبۀ احساسی و غیرعلمی شورای شهر شیراز مبنی بر تغییر نام گذر حافظ شیراز ( خیابان روبروی حافظیه) به گذر استاد شجریان واکنش نشان داده و ابعاد آن را بررسی کند و مخالفت شدید خود را در گزارشی کامل و جامع اِبراز دارد که به اَنگیزۀ طولانی شدن این گزارش از انجام آن می گذرد. اما در همین جا، خواهان لغو چنین تصمیم گیری های بدون پشتوانۀ علمی و احساسی شورای شهر شیراز است...

 

یاد استاد شجریان همواره گرامی و روانشان در آرامش و شادی باد...

 

 

 

 

 

 




*پژوهشگر تاریخ ایران و میراث فرهنگی کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم راهنمای گردشگری خبرنگار آزاد دبیر انجمن مهرگان



1399/08/09
بازدید : 927


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید