تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه میراث فرهنگی، بخش میراث معنوی – مارال آریایی*
فرزانۀ توس، یک بار شاهنامه را سرود، ولی در درازای تاریخ بیش از هزار شاهنامه آفریده شد که هر کدام بخشی از هنر نگارگری و خوشنویسی ایران را به یدک کشیدهاند و چنان شاهکارهایی به شمار آمدند که در جهان برای به دست آوردنشان گوی سبقت را از هم ربودهاند.
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، شاهنامه تهماسبی یکی از دستنوشتههایی است که چگونگی پدیداری آن، رفتنش به کشورعثمانی و سردرآوردن آن از آمریکا و حتا چگونگی بازگشتش به ایران که به عنوان «معامله فرهنگی قرن» شناخته شد، داستانی دراز دارد.
برای آگاهی از روزگار این شاهنامه پای سخن دکتر میرزایی مهر، نشستیم که در زیر می آید.
علی اصغرمیرزایی مهر، هَموَند (عضو)هیات علمی دانشگاه علم و فرهنگ، دانش آموخته رشتۀ پژوهش هنر و آموزگار تاریخ نقاشی است که نزدیک به چهل سال از زندگی خود را به آموزش تاریخ و هنر، بهویژه تاریخ نقاشی ایران پرداخته است.
شناسنامۀ ملی ما، شاهنامه است
شاهنامه در سرزمین ایران از دیرباز چه جایگاهی داشت و چرا در دورههای گوناگون تاریخ مورد توجه پادشاهان بود؟
دکترمیرزایی مهر در پاسخ به پرسش بالا گفت : « برخی از بزرگان گفته اند، "شناسنامۀ ملی ما، شاهنامه است".
بهراستی که سخن درستی است. زیرا هیچ کتاب دیگری تا این اندازه توجه به زوایای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و به
ویژه ملی ما ایرانیان نداشته است.
شاهنامه جامع کتابهای دیگری است که تا آن روزگار پراکنده بود. اما این فرزانۀ (حکیم) توس بود که آنها را به گونۀ ویژه گرد هم آورد، به هم پیوند داد و سپس به نظم درآورد. البته با مهارتی بسیار، با بیانی حماسی اثری جاودانه آفرید که خوشبختانه نسلهای پس از آن، به آن روی خوش نشان دادند تا کم کم به جایی رسید که به درستی آن را باید شناسنامۀ ملی ایران نامید».
وی در دنبالۀ سخنانش افزود : « بخت شاهنامه را باید از دیدگاههای گوناگونی جست. ادیبان از زاویۀ دیگری به آن نگاه کرده و آن را ستودند؛ تودۀ مردم با نگاه دیگر، فرمانروایان و سیاستمداران از زاویۀ دیگرگونهتر با او برخورد کردند. اینها همه، نشان دهندۀ جنبههای پرشمار(متکثر) شاهنامه است که این فراوانی جنبه ها در سرچشمه ها و کتابهای ادبی دیگر وجود ندارد».
این استاد تاریخ نقاشی در پاسخ بخش دوم پرسش نیز، گفت : «هر فرمانروایی در درازای تاریخ اسلامی کوشش میکند شاهنامهای به نام و مُهر خود داشته باشد. زیرا که انگار در مسیر شاهان باستانی جای گرفته است؛ این که من هم جزو این نامۀ باستان هستم.
چه بسا برخی فرمانروایان و سیاستمداران الزاما به ارزشهای ادبی و حماسی او توجه ندارند، بلکه به جایگاه سیاسی این کتاب توجه داشته و به گونهای خود را در یک بستر بزرگتری نمایش دهند، خود را همسوی شاهان بزرگ تاریخ به شمار آورند.
از سویی، نام کتاب شاهنامه است و فرمانروایان ایران هم تا چندی پیش شاه نامیده میشدند. بیگمان با این دیدگاه است که برخی تندرویهای پیرامون انقلاب، برآن بودند نام شاهنامه را هم دگرگون کنند. هرچند که، آشکار است شاهنامه به ستایش شاهان نپرداخته و چه بسا نابخردیهای شاهان را هم گوشزد میکند. شاهان بدنام، شاهان نابکار، شاهانی که در برابر مردم بوده اند در شاهنامه بسیار به چشم میخورد».
چه شاهنامههای پرآوازهای در درازای تاریخ ایران پدید آمده است و آیا برخی از آن ها ازمیان رفته است؟
میرزایی مهر در پاسخ به پرسش بالا گفت : «بنا به آبشخورهایی که در دسترس ما است، حتا پیش از فردوسی هم برخی از داستانهای شاهنامه به تصویر در میآمدند و شاهنامه نگاری محدود به سُرایش شاهنامه نیست. بلکه دیرینگی بیش از آن را دارد. آبشخورهای گوناگون تاریخی اشاره هایی به برخی دیوارنگارها در سرزمین فرارودان (ماورالنهر)، سغد، خوارزم و دیگر سرزمینهای خراسان شمال بزرگ دارند که در آنجا برخی داستانهای شاهنامه همانند سیاوُش دیوارنگاری شده است. پس پیشینۀ شاهنامهنگاری کهنتر از خود شاهنامه است.
افزون براین از نگاه سیاسی، اجتماعی، هنری و به ویژه ملی شاهنامه پس از روزگار فردوسی به دست فرمانروایان و البته هنرمندان و گروههای گوناگون کتابآرا، شاهنامه مورد رونویسیهای (استنساخهای) بسیار و نگارگریهای گوناگون شد تا جایی که امروز با استواری میتوان گفت شمار شاهنامههای نگارگری شده از نگاه کمیت قابل برابری با هیچ دستنوشتۀ دیگری نیست. یعنی دهها برابر بیش از هر دستنوشتۀ دیگری ما ایرانیان در درازای سدهها کتابآرایی خود شاهنامه را مصور کرده ایم. امروزه این سدها و به گمان هزاران شاهنامههای مصور موزههای ایران و جهان و برخی مجموعههای خصوصی را آذین کرده است».
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «شوربختانه ماندگاری کتاب پایدار نیست. بهویژه در گذشته امکانات دانشی و فنی درستی در نگهداری کتاب وجود نداشت. کتاب بیگمان در تاقچهها، صندوقچهها و یا دست به دست میگشت. ازهمینروی، بسیاری از دستنوشتههای کهن از میان رفتهاند و یا چه بسا پارهای از آنها به دست ما رسیده است.
امروز کهنترین شاهنامه مصور شناخته شده، پارههایی از شاهنامهای بهنام «کاما» است که در هندوستان نگهداری میشود و به روزگار سلجوقیان بازمیگردد. اما پس از آن سدۀ هفتم که سرآغازی برای گسترش کتابآرایی و شاهنامهنگاری است، «شاهنامه ابوسعیدی» یا همان «شاهنامه دموت» است. بیگمان این سرآغاز شگرف دگرگونیهای دیگر در شاهنامهنگاری به شمار میآید و به عنوان یک الگو در گارگاههای هنری شاهان و مکتب های بعدی، مورد توجه و بهرهبرداری قرار گرفت».
این استاد تاریخ نقاشی از دیگر شاهنامهها سخن گفت : «شاهنامه ابوسعیدی نزدیک سالهای 730 مَهی (قمری) به کوشش و سفارش واپسین ایلخانِ مغول «سلطان ابوسعید بهادرخان» و به گمان فراوان در تبریز مصور شد. این شاهنامه بسیار ارجمند از نگاه کمیت نگارهها هم در روزگار خود یگانه بود. واپسین پژوهشهایی که رییس کتابخانه ملی فرانسه «فرانسیس ریچارد» انجام داده، شمار نگارههای این دستنوشته را نزدیک دویست برگ شناسایی کرد. این شمار در روزگارهای دیگر هم کمتر دیده میشود و این نشان دهندۀ شور و شوق بسیار حاکم و پشتیبانی دلگرم کننده از هنرمندان در آفریدن چنین کتابی است که بیگمان سالها بایستی زمان برای آفریدن چنین شاهکاری صرف شده باشد.
این دستنوشته ارجمند تا دوران ناصرالدینشاه در کتابخانه ایران نگهداری میشد. اما یک فرانسوی به نام «دموت» این کتاب را از ایران بیرون برد و در فرانسه برگ برگ کرده و به مجموعههای گوناگون فروخت و پس از آن به شاهنامه "دموت" در سرچشمه های خارجی یاد شد».
دکترمیرزایی مهر به شاهنامه موجود در کاخ گلستان اشاره کرد و گفت : «شاهنامههای تاریخ مصورسازی ما بسیار هستند. اما یکی دیگر از شاهنامههای پرآوازه و یگانه «شاهنامه بایسنقری» است که آن امیرِ با فرهنگ و آن فرمانروای هنرپرور، «بایسنقر میرزا» ولیعهد ناکام «شاهرخ تیموری» آن را سفارش داد. بسیار خشنودیم که این کتاب امروزه در کتابخانۀ کاخ گلستان به گونۀ کامل و دستنخورده نگهداری میشود.
این شاهنامه در سال 833 مَهی (قمری) به دست نگارگران نامداری چون «قوامالدین» و «غیاثالدین»، «امیرخلیل» و «مولانا علی» با 22 نگاره در مکتب هرات آفریده شد، که نمونه عالی از دستنوشتههای مصور شده مکتب هرات به شمار میرود. اما اگر به تناوب تاریخی پیش بیاییم شاهنامۀ «شاه تهماسبی» جایگاهی فراتر از هر دستنوشته مصور دیگر و هر شاهنامه مصور دیگر دارد».
باشکوهترین تاریخ نگارگری را در شاهنامه تهماسبی باید جست
چرا شاهنامه «شاه تهماسبی» بسیار ویژه شناخته شده است، سفارش دهنده از هنرمندان آن روزگار چه شاهنامهای را درخواست کرده که چنین یگانه است؟
این استاد تاریخ نقاشی در پاسخ به پرسش بالا گفت: «بیگمان برآیند با شکوه تاریخ نگارگری ما «شاهنامه تهماسبی» است. اگر ما هزاران دستنوشته در تاریخ نگارگری خود آفریده باشیم و اگر قرار باشد یک نسخه آن را به عنوان برگزیدۀ تاریخ نگارگری ایران یاد کنیم، تردیدی وجود ندارد که آن، شاهنامه تهماسبی است. اما این ارجمندی از کجا برای این دستنوشته پدید آمده است. کدام عوامل دست به دست هم دادند تا این دستنوشته چنین برتر و ارجی در تاریخ نگارگری ایران پیدا کند که جهانیان را هم به شگفتی واداشته است.
بنیادگذار پادشاهی صفویه، شاه اسماعیل، بیگمان یکی از شاهان شیفتۀ هنر بود؛ او خود هم چکامهسرایی و خوشنویسی میکرد و هم دوست دار نگارگری بود. هم او بود که کتابخانهای باشکوه در تبریز پایتخت خود، بنا کرد و افزون بر آن چه از ترکمانان و کتابخانه آنان به او رسیده بود، مجموعه کتابخانه هرات را هم پس از گشایش (فتح) هرات به تبریز برد. نه تنها کتابخانه هرات که هنرمندان کوشا در کتابخانه نیز به تبریز برده شدند که سرآمد همۀ آنها کمالالدین بهزاد بود».
وی در دنبالۀ سخنانش افزود: «شاه اسماعیل بنیاد مهمترین دودمان (سلسله) هنردوست روزگار اسلامی ما را گذاشته است. پادشاهان صفویه در دوره اسلامی از نگاه هنرپروری از خوشنامترینها هستند و این خوشنامی بیشتر به دو پادشاه آغازین این روزگار، شاه اسماعیل و شاهتهماسب بازمیگردد. پادشاهی این دو تن بیشتر نیمه نخست سده دهم است که کانون کوششهای هنری و فرهنگی و پایتخت رسمی و سیاسی شهر تبریز است.
از همینروی، شاه تهماسب که خود شیفتۀ هنر و هنرمندان است به نیت پسر و ولیعهدش «تهماسب میرزا» به هنرمندان کتابخانه پادشاهی، شاهنامهای را سفارش میدهد.
شوربختانه آغاز و انجام این دستنوشته بیمانند (منحصر به فرد) برای ما روشن نیست. اما حدود سالهای دهه سوم سده دهم آغاز شده است و بیش از دو دهه کمابیش همۀ هنرمندان سرآمد مکتب تبریز در این کتاب کار کرده اند. مکتب تبریز که این کتاب ارزشمندترین برآیند آن است اوج تاریخ نگارگری ایران به شمار میرود. چرا که برآیند گرد هم آمدن هنرمندانی از مکاتب پیشین به ویژه مکتب ترکمانان و البته مکتب هرات و سرآمد همۀ آنها «کمالالدین بهزاد هروی» است که کلانتر هنری دربار شاه اسماعیل و پس از مرگ شاه تهماسب خواهد شد».
پدید آمدن شاهنامه تهماسبی به دست هنرمندان نامآور مکتب تبریز
میرزایی مهر در دنباله به هنرمندانی که در پدید آوردن شاهنامه تهماسبی دست داشتهاند اشاره کرد و گفت : «کتابی که با مدیریت بهزاد یا بزرگانی همانند وی نوشته و نگارگری شود، آشکار است که در تاریخ نگارگری ایران چه جایگاهی به دست خواهد آورد. بدین ترتیب این کتاب به دست هنرمندان نامآور مکتب تبریز که بیشتر از بهزاد تاثیر پذیرفته بودند و برگرفته از کارکردهای فنی و مدیریتی بهزاد بودند، پدید آمد و با پشتیبانی بیدریغ نخست شاه اسماعیل و پس از مرگ وی، تهماسب میرزا که اکنون باید شاه تهماسب صفوی خواند.
بیگمان پس از کمالالدین بهزاد، همیاری «سلطان محمد» و «میرمصور» همه دست به دست هم دادند تا کیفیت نگارههای این شاهنامه، برآیند دستاوردهای مکتب هرات و مکتب های دیگر چون ترکمانان و آزمودههای (تجربه) نسلهای گوناگون نگارگران باشد و افزون براین شمار نگارهها نیز آن را در جایگاهی بزرگ و یگانه جای میدهد.
این شاهنامه بیش از دو دهه، هنرمندان بسیار، 258 نگاره را برای این شاهنامه آماده کردند. ما در تاریخ شاهنامه نگاریمان هم شاید از نگاه شمار نگارهها هیچ رقیبی برای این دستنوشته گرانمایه نشناسیم».
هنر آیینۀ جامعه مولد آن است
نگارههای شاهنامۀ شاهتهماسبی دارای چه ویژگیهایی است و چه نکته هایی را به ما یادآور میشود؟
این استاد تاریخ نقاشی در پاسخ گفت : «همیشه هنر آیینهای برای نمایش جامعه مولد آن است. هرگز هنر در خلا پدید نمیآید و در خلا رشد نمیکند، بلکه در بستر اجتماعی رشد میکند. بیگمان در پدید آمدن شاهکاری چون شاهنامه شاه تهماسب، عوامل اجتماعی و فرهنگی در آن دست داشتهاند. نگارگرانی که در این مکتب و شاهنامه کارکردهاند سرآمدان تاریخ نگارگری ایران هستند.
و از سویی، بیگمان یک نگارگر در فرهنگ ما، یک شاعر، یک عارف، یک دانشمند و گاهی یک ریاضی دان و آگاه به دانش های گوناگون و به گمان در اندازههای یک فرزانه (حکیم) بود. از همینروی، بیگمان ارزشهای گوناگون زیباشناختی، اجتماعی و فرهنگی را در نگارههای این شاهنامه و البته دستنوشتههای این دوره میتوان دید».
دکترمیرزایی مهر در بخش دیگری از سخنانش افزود : «نکتههای گوناگونی وجود دارد که نشان میدهد این نگارهها افزون بر آن که داستانی از شاهنامه را نگاشته است در کنار آن بازتاب برخی دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی زمانه خود نیز هستند. برای نمونه بیشتر تمثیل شاه در شاهنامه همان شاهتهماسب است و بسیاری از کارکرد قهرمانانه نگاره، قهرمانان سیاسی جامعه یا قهرمان سیاسی آن روزگار یعنی شاه است.
نمونۀ دیگر در نگارهای با نام آوردن هدایای هند به دربار انوشیروان، با ریزبینی در جزییات تصویر، نسبتهای ریاضی به کار رفته در این نگاره، شخصیت به تصویر درآمده و کارکرد هر کدام از این شخصیتها، بازتابهای ریزبینانه و شگفتانگیزی از رخدادهای سیاسی، شخصیتهای سیاسی و برخی کارکردهای آن شخصیتها را نشان میدهد. برای نمونه این برگ متناسب با باشندگی «همایون» پادشاه هند که از دشمن خود شکست خورد و به دربار شاه تهماسب پنا آورد، به تصویر در آمده است. هوشمندی ریزبینانه هنرمند است که یک رخداد سیاسی را با یک رخداد تاریخ استوره ای یا تاریخ باستانی بههم گره بزند.
گرچه بیشتر منتقدین باختری (غربی) این برگه را تنها یک نگارگری میشناسند، ولی امروزه کم نیستند اندیشمندانی که جداگانه ارزشهای هنری ویژه برای این برگه قایل هستند. بدون اینکه ارزشهای روایی آن، ارزشهای توصیفی آن، وابستگی آنها به نوشته درون برگ زیر پرسش رفته باشد».
سرگذشت شاهنامه تهماسبی یکی داستان است پرآب چشم
چگونگی رفتن این شاهنامه به دربار عثمانی و آمریکا را بفرمایید؟
میرزایی مهر گفت: «سرگذشت این شاهنامه یکی داستان است پرآب چشم. بله این شاهکار تاریخ نگارگری ما، چندی از آفریدنش نگذشته بود که شاه تهماسب با پادشاه عثمانی آشتی کرد. البته ما بارها در دورۀ صفویه با عثمانیها جنگ و آشتی داشته ایم؛ یکی از آشتی ها در دهه هشتم، سده دهم رخ داد. هنگامی که شاه تهماسبی که میانسالی خود را سپری میکرد و چندان دلبستگی به هنر ندارد و از ماجرای توبه وی روزگاری گذشته است. شاهتهماسب پیشکش های بسیاری برای شاه عثمانی به گمان بسیار«سلطان سلیمان» میفرستد در میان پیشکشها شاهنامۀ فردوسی یا همان شاهنامه تهماسبی نیز وجود دارد. بدینگونه این دستنوشته به کتابخانۀ پادشاهان عثمانی در مجموعه «توپقاپی» وارد میشود.
کتاب بسیار مورد پسند عثمانیها است و درواقع، برای عثمانیها به عنوان یک الگو و نمونه ارزشمند مورد بهرهبرداری آنان قرار میگیرد. پس از فروپاشی دولت عثمانی در سده نوزدهم و آغازین سده بیست، مجموعهداری به نام «روچایلد» این کتاب را از سرزمین عثمانی خارج و به باختر میبرد. در آنجا یک پزشک جراح سرمایهدار و مجموعهدار آمریکایی به نام «هوتون» کتاب را خریداری و به آمریکا میبرد».
وی در ادامه بیشتر به سرگذشت این کتاب ارزشمند پرداخت : «کتاب تا سال 3ـ 1352 خورشیدی نزدیک به 5 دهه پیش از این بدون هر آسیبی در مجموعۀ «آرتور هوتون» نگهداری میشود. اما به بهانههای گوناگون هوتون میخواهد بهرههای گوناگون، بهویژه بهرۀ مادی و البته تبلیغاتی ببرد. از همینروی، وی پس از پیشنهاد دادن به دولت پهلوی برای خرید کتاب و پاسخ درست نگرفتن، کتاب را برگ برگ میکند و شماری از این برگها را به موزه «متروپولیتن» و برخی را هم به فروش میگذارد.
شوربختانه آسیب بزرگی به کتاب زده شد و کاری ناشایست صورت گرفت و برگهای شاهنامه از مجموعههای دیگر سردرآوردند، تا این که سال 1373 سرور (آقای) «هوتون» که علاقه خودش را به داشتن مجموعه هنری حفظ کرده، آگاه است یکی از تابلوهای نقاش آمریکایی «ویلم دکونینگ» در مجموعه موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود. تابلویی با نام «زن شماره 2».
هوتون که مایل است مجموعه خودش را که در برگیرندۀ چند تابلو دیگر از «ویلم دکونینگ» است را کامل کند؛ پیشنهاد یک جایگزینی یا خرید و فروش را به دولت و مسوولان فرهنگی ایران میدهد. بهگمان من آموزگار این پیشنهاد با میانجی گری کارشناسان هنری یونسکو پیگیری و سرانجام در سال دیگر به سرانجام رسید و دولت ایران و مسوولان موزه هنرهای معاصر که دارندۀ تابلو «دکونینگ» هستند، میپذیرند این تابلو با باقیمانده برگههای شاهنامه شاه تهماسب جابهجا شود».
این استاد تاریخ نقاشی در پایان سخنانش از خشنودی دوست داران هنر برای بازگشت شاهنامه تهماسبی به ایران گفت : «هر چند بهایی که کارشناسان برای این دو میگذارند با هم برابر نیست و بهای کتاب بسیار بیشتر از تابلو «دکونینگ» آمریکایی است، ولی «هوتون» پس از کش و قوسهای بسیار میپذیرد این داد وستد را بپذیرد. زیرا مجموعۀ هوتون با افزوده شدن این تابلو ارزش مادی بسیار بالاتری پیدا میکند.
ما دوست داران هنر در ایران بسیار خشنودیم پس از چهار سده این معامله که به «معامله فرهنگی قرن» از آن یاد میشود، صورت گرفت و پس از چهار سده بخش بزرگی از این شاهنامه یگانه به زادگاه خویش بازگشت که بیگمان جزو مجموعه موزه هنرهای معاصر تهران گردید.
آنچه به ایران بازگشت در برگیرندۀ پوشینه، رویه (صفحه) گاهشمار، همۀ متن که دارای 118 نگاره بود، است. زیرا هوتون 140 نگاره دیگر را از دست داده بود و به ایران نیامد».
امیدواریم روزی شاهنامههای زخمخورده که هر برگشان سرگردان و به دور از کتاب اصلی در سراسر جهان نگهداری میشوند به زادگاه و سرزمین خود بازگردند و هنرمندان معاصر نیز به آفریدن شاهنامههای نو بیشتری بپردازند تا این هنر همچنان ادامه یابد و یاد شاهنامه هر چه بیشتر در دلها و یادها زنده بماند».
دیوانگاری در سغد که پیش از سرودن شاهنامه به دست فرزانه توس کشیده شده است و گذر سیاوش از آتش را نشان می دهد
نگاره دیگری از شاهنامه دموت
هنر سلجوقی شاهنامه کاما
شاهنامه ابوسعید
بارگاه کیومرث یا پلنگینه پوشان، از نسخه شاه نامه شاه طهماسبی اثر استاد سلطان محمد تبریزی مکتب تبریز دوم
نگاه ریزبینانه و زیبا از نگاره بارگاه کیومرث که به تخت شاهی نشستن کیومرث را در سینه کوه و در میان الوان مختلف و مادر طبیعت در روزیکم فروردین نشان میدهد
به بند کشیدن ضحاک از نسخه شاهنامه شاه طهماسبی منسوب به سلطان محمد مکتب تبریز دوم
شاهنامه تهماسبی پسران فریدون و دختران سرو در بارگاه یمن
آزمودن فریدون پسرانش را ، منسوب به سلطان محمد یا آقا میرک، از نسخه شاهنامه شاه طهماسبی، 942 هجری، واقع در مجموعه خصوصی
کشته شدن دیو سپید به دست رستم درون اشکفت (غار)
گذر سیاوش از آتش از نسخه شاهنامه معروف به شاه طهماسبی مکتب تبریز دوم
نگاره ها از کانال تلگرامی مکتب تبریز برداشته شده است
*هَموند انجمن مهرگان- خبرنگار آزاد