تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه میراث فرهنگی، بخش میراث معنوی – مارال آریایی*
بانو نادره بدیعی پس از یک سال تاب سختی و رنج بیماری، سرانجام دیروز 30 بهمن ماه در تهران درگذشت.
گزارش پیش رو، بنا بود که در آستانۀ نوروز پخش شود تا توجه بیشتر مسوولان را برای ثبت «اویغورستان» در پروندۀ جهانی نوروز جلب کند که یکی از آرزوهای این بانوی ایراندوست بود، ولی به انگیزۀ درگذشت ناگهانی او و به ناچار این گزارش زودتر در دسترس خوانندگان قرار می گیرد.
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، این یادداشت و گفت و گو، دستاورد سفر زنده یاد بانو بدیعی به «اویغورستان» است.
کسی گمان نمیکرد در چین استانی (ایالتی) باشد که زبان مردمش سرشار از واژههای پارسی باشد و یا حتا سرودهها و زبانزدهای (ضرب المثل) آن ها را یک پارسی زبان به آسانی درک کند.
سخنان بالا از بانو نادره بدیعی در یک سفر سه ساله به پکن است که وی دریافت که استانی در چین وجود دارد که سرشار از مهرازی (معماری)، خُنیاگری (موسیقی)، آیینها و واژههای پارسی است و چُنین پژوهشی انگیزهای برای چاپ پنج کتاب در زمینۀ «اویغورشناسی» از او شد.
در گفتوگویی که نگارنده با زنده یاد بانو بدیعی، نویسنده، پژوهشگر و چکامهسُرا (شاعر) پیش تر داشته، به بررسی سفر سه سالۀ وی به چین و چرایی این پژوهش پرداخته شده است.
این پژوهشگر فرهنگ ایرانی در آغاز سخن از «شینجیان» بخش تورانینشین چین گفته بود : « سال 1369 خورشیدی شرایطی پیش آمد که به همراه خانواده به چین بروم و در نخستین تابستان سفری به استان «شینجیان» چین داشتم.
شینجیان که خاوریترین (شرقی) بخش چین و هممرز با تاجیکستان و افغانستان است، تیرۀ (قوم) «اویغور» در آن زندگی میکنند. تیرۀ اویغوری از دیرباز در آنجا باشَنده (ساکن) هستند و به نام «ترکستان» خوانده میشوند. اگرچه این تیره خود را از تبار «تورانی» میدانند.
این تیره تا سال 1936 میلادی زبان رسمی و فرهنگی آن ها پارسی بود، ولی پس از آن سال سیاستهای استعماری آرام آرام زبان بیگانۀ ترکی را رواج داد و هم چنان که زبان اردو آمیختهای از زبان پارسی و هند است، زبان اویغوری نیز، آمیختهای از زبان پارسی و ترکی شده است».
او در پاسخ به این پرسش که، آیا ترکی اویغوری همانند ترکی عثمانی است، گفته است : « البته که نه. ترکی عثمانی که بسیار ویژه است و همانگونه که ترکی قزاقی، ترکی قرقیزی، ترکی ترکمنی، ترکی آذربایجانی همگی به نام ترکی شناخته میشوند، ولی بسیار از هم جدا هستند. هرچند که، مشترکاتی هم با یکدیگر دارند. و همانند پسوند «لیق» را بسیار بهکار میبرند.
برای گسترش زبان ترکی، دبیرۀ (خط) ویژهای را پدید آوردند که به دبیرۀ اویغوری یا دبیرۀ (اسلامی؟) شناخته میشود و جالب این جا است که در دبیرۀ اسلامی هیچ وات تازی (حرف عربی) وجود ندارد».
نفوذ 80 درسدی زبان پارسی در زبان اویغورها
زنده یاد بانو بدیعی نمونههایی را از یکسانی زبان اویغوری و پارسی بیان کرده است : « آنان ظهر را «زوهر»، ناز را «ناز»، مریض را «مریز» و غلط را «غلت» مینویسند و در واقع، وات های تازی همانند «ص»، «ض»، «ط»، «ظ» در دبیرۀ آن ها زدوده (حذف) شده است.
دبیره آن ها آوا نویسی است، یعنی این که، همانگونه که سخن میگویند، به همانگونه هم مینویسند و مانند ما واژه را نمیشناسند».
این نویسنده، هنگامی که برای نخستین بار در شینجیان به هتلی میرسد، متوجه نام هتل به زبان پارسی «مهمانخانه کونلون» میشود و در رستوران هتل افزون بر «بار» به لاتین، «میخانه» به پارسی هم نوشته شده بوده است.
او در دنبالۀ سخنانش افزوده است : « هنگام گذر از یک نانوایی، با اشاره به نان پخته شده، از نانوا پرسیدم این چیست! و پاسخ داد «گردهنان»؛ که همانند نان بربری خودمان، ولی گرد بود. همچنین بهجای بیمارستان، «شفاخانه» نوشته بودند».
اگر چه زبان اویغورها، اویغوری است، ولی تا 80 درسد (درصد) دارای واژههای پارسی است. روانشاد بانو بدیعی واژههای پارسی رایج در شینجیان را در کتابی بهنام «فرهنگ واژههای اویغوری» گردآوری کرده است.
او گفته بود : «نام بسیاری از گلها و درختان همانند سرو، نام گیاهان دارویی همانند «خاکشیر»، «پرسیاوشان» و نام برخی بیماریها همانند «درد معده» و همچنین بسیاری از زبانزدهای پارسی در زبانشان ماندگار شده است».
این پژوهشگر ایران شناسی افزوده بود : « که پس از روی کار آمدن دولت کمونیستی در سال 1949 میلادی در چین که کشوری چند ملیتی است، دبیرۀ اویغوری جزو پنج دبیرۀ اصلی کشور چین شناخته شده است. گستردگی استان شینجیان یا همان ترکستان به اندازۀ گستردگی ایران امروزی است و هنگامی که من در پکن زندگی میکردم، نزدیک 20 میلیون تودۀ مردم باشنده بودند و بیگمان امروز این جمعیت افزایش یافته است.
معماری کهن ایرانی در شینجیان چین
زنده یاد بانو بدیعی از ویژگیهای کاشغرِ، پایتخت فرهنگی شینجیان گفته است : «کانون شینجیان "ارومچی" است و شهرهای برجستۀ آن کاشغر، آرکند و یارکند است که همگی نامهای پارسی دارد. امروز کاشغر پایتخت فرهنگی شینجیان بهشمار میآید و دارای مِهرازی (معماری) کهنی است که نمونۀ آن را میتوان در بافت تاریخی یزد و کاشان دید. کوچهها دارای ساباط هستند و پشتبامها به هم راه دارند. هر چند که، بادگیر ندارند.
خانهها با همان آداب دیرین دارای حوض و داربست انگور هستند. زبان آن ها نیز سرشار از واژگان پارسی است».
او در دنبالۀ سخنانش افزوده بود : « افزون بر وجود مهرازی کهن ایرانی در بناهای این استان، واژگان مهرازی پارسی همانند «گچ»، «آهک»، «ایوان» و «پیشایوان» هم در زبان اویغوری بسیار دیده میشود. طرحهای گچبریهایشان همانند طرح «غنچه»، گل همانند گچبریهای بهکار رفته در مهرازی کهن ایران است. همچنین کاشیکاریها در مساجد و خانقاههای آنان، بیشتر برگرفته از مهرازی ایرانی است.
کتاب «تاثیر فرهنگی معماری ایران در چین» به نویسندگی روانشاد بانو نادره بدیعی برگردانده شده از زبان اویغوری به پارسی است. او در اینباره پیش تر گفته بود : «مذهب استان شینجیان، سنی است. سنی حنفی، شافعی و حنبلی. ولی کسی با کس دیگر کاری ندارد. فرقههای عرفانی رخنۀ (نفوذ) بالایی پیدا کردهاند. همانند فرقه «نقشبندی» که پیشوای نامدارشان «خواجه آفاق نقشبندی» است که به زبان خودشان «آفاق خواجه» میخوانند. خانقاه بسیار زیبایی دارند و نگارهاش روی پوشینه کتاب «تاثیر معماری و فرهنگی ایران در چین» آورده شده است. در این خانقاه، آرامگاه چند تن از پیشوایان نقشبندی بهچشم میخورد.
در شهرهای گوناگون شینجیان مسجدهایی با مهرازی ایرانی دیده میشود. همچنین مدرسههای علمی که پیشتر کاربری دانشگاه را داشتند».
این نویسندۀ درگذشته از پژوهشهای دیگری که درباره «تورفان» داشته، سخن گفته بود : «در استان شینجیان شهری بهنام «تورفان» هست که به گویش پارسی همان تورپان بهچَم (معنی) «آتشبان» است، (آتور+ بان). سالهای گذشته شمار فراوانی اِشکَفت (غار) دستکند پیدا شده است و در درون اشکفتها چندین کتابخانه بزرگ و گِلنبشته بهدست آمد که پس از برگرداندن (ترجمه کردن) آشکار شد همگی از دستآفریدههای مانویان است.
هنگامی که پیروان مانی آنجا بودند این اشکفتها را ساخته اند، مغان مانوی به گوشه نشینی یا چله نشینی (اعتکاف) مینشستند و گلنبشتهها نیز همان هنگام نوشته شدهاند. سرودههای مانویان، نسخههای پزشکان مانوی و آثار بسیار زیبا و ارزشمند پیروان مانی یافت شده است. تذهیبهای بسیار زیبایی که گفته میشود مانی کتابهای خودش را آنگونه میآراست. دیواره اشکفتها پر از نگارگریهایی است و شماری از این نگارهها را در کتاب «تورفان، شهری در چین با فرهنگ ایرانی» برگردانده شده از زبان اویغوری آوردهام».
خنیای اویغورها به پارسی
زنده یاد بانو بدیعی در بخش دیگری از پژوهش های خویش به خُنیای (موسیقی) شینجیان نیز پرداخته است : «واژههای پارسی فراوانی را در خنیای آن ها یافتم که این پژوهش به نوشتن کتاب «موسیقی ایرانی در چین» انجامید و در کتاب یادآور شدم که دستگاههایی همچون چهارگاه، سهگاه، پنجگاه و نوا در خنیای اویغوری وجود دارد. و همانگونه که در ایران به جای دستگاه مقام میگفتند، آنان هماکنون نیز نام مقام را به کار میبرند و مقامهایی چون مقام آب و چشمه، مقام دوران، مقام عشاق و مقام نوروز نیز در دستگاههای خنیاگریشان دارند.
نه تنها نام سازها ایرانی است، بلکه سازهایشان نیز، ایرانی است. همانند تار، سهتار، تنبک، دف، قیچک و قانون که همگی به مانند سازهای ایرانی ساخته میشود.
آنچه که خنیای اویغوری نامیده میشود، هنری ست که از دیرباز از ایران به میان اویغوریان رفته و به مرور زمان گویش اویغوری به خود گرفته است. همانند اینکه، برای رباب چند گونه رباب ساختهاند. همانگونه که ما برای تار، «بَمتار» ساخته ایم».
او در دنبالۀ سخنانش افزوده است : «ارکسترهایی که در شیجیان برگزار میشود، همگی با سازهای ایرانی نواخته میشوند. چنان که، یک ایرانی در ارکستری اویغوری احساس میکند به ارکستر ایرانی رفته است. ترانههای پارسی دارند و یا در ترانههایشان بسیار واژههای پارسی بهکار بردهاند و با ریزبینی بیگمان متوجه سخنان خواننده خواهید شد».
زنده یاد بانو بدیعی در پاسخ به این پرسش که، پدید آمدن فرهنگ ایرانی در شینجیان ریشه از کجا دارد، گفته بود : «در پاسخ شما میتوانم بگویم، شینجیان و بسیاری از شهرهای کهن و تاریخیاش همانند کاشغر، یارکند، آذرکند که همگی نامهای پارسی هستند و حتا شهری بهنام «بلاسگان» که همان «بلاشگان» است و باور دارند بلاش اشکانی این شهر را ساخته است؛ شهری دیگری به نام «سیاوشگرد» وجود دارد که باور دارند سیاوُش بنا نهاده است.
شینجیان در روزگاران کهن بخشی از ایران بزرگ تاریخی و فرهنگی بوده است. همانگونه که زبان پارسی از درون زبان پهلوی بیرون آمد و در ایران گسترش پیدا کرد در آنجا هم زبان اویغوری و ترکی در نیمههای سده بیستم میلادی رواج یافته است.
در شینجیان بهعنوان بخشی از ایران بزرگ تاریخی و فرهنگی بسیاری از جشنهای ایرانی همانند نوروز برپا میشود و به عنوان جشن رسمی مردمی شناخته میشود، ولی جشن دولتی همان سال میلادی است و تعطیلات کریسمس هم دارند».
او در دنبالۀ سخنان خود افزوده است : «جالب است در دل استان شینجیان منطقهای خودگران وجود دارد که تاجیکان چین درآنجا زندگی میکنند. نسلهای دیرپا پارسیزبان بودند و هماکنون سالمندان پارسی را میشناسند و حتا جشنسوری (چهارشنبهسوری) هم دارند».
دگرگونیها در شینجیان
روانشاد بانو بدیعی در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر این که، پس از برگرداندن زبان تا چه اندازهای توانسته اند تاریخشان را بازگو کنند، گفته بود : «در دبستانهای خود کتابهای درسی به زبان اویغوری نوشته شده، بسیاری از آثارشان را به اویغوری برگردانده اند. حتا چکامههای، چکامهسُرایان ایرانی همانند حافظ و شاهنامه فردوسی را میتوانید به زبان اویغوری بیابید.
در خوشنویسی هم خط خوشنویسی اویغوری پدید آورده اند که نمونههایی در پایان کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در اویغوری چین» جا دادهام. همچنین بسیاری از چکامههای فردوسی را به اویغوری برگردانده و خوشنویسی کردهاند».
او در دنبالۀ سخنانش از دگرگونیهای پدید آمده در شینجیان گفته است : «هنگامی که من کاشغر رفتم خودرویی (ماشینی) وجود نداشت. و شما ایران سدۀ نوزده را مییافتید. مهرازی، جشنها و آیینهای زندگی اشان همگی ایرانی بود. مردم که شبها برای خوابیدن، رختخواب پهن میکردند، بامداد کنار دیوار جا داده و به آن تکیه میدادند؛ آروسها که قالی جهیزیۀ خود را میبافتند به دیوار آویزان میکردند؛ آروسبرانشان بر روی اسب و الاغ بود. آن هنگامه، تنها یک اتوبوس شهری و یا خوردرویی که اداره در دسترس گردشگران قرار میداد؛ مردم با الاغ رفت وآمد داشتند. حتا کنار هتل چند الاغ نگهداری میکردند که به شکل گاری سقفدار بود و به گردشگران و حتا به ما کرایه میدادند تا شهر را بگردیم.
ولی امروز دیگر هیچ خبری از گذشته وجود ندارد. در یکی از سخنرانیهایم در فرهنگستان، یکی از دوستان اویغوری من هم آمده بود و از دگرگونی کامل شیجیان سخن میگفت».
کوتاه نوشته ای از زندگی نادره بدیعی
بانو نادره بدیعی دارای کارشناسی تاریخ و ادبیات و کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دوم مهرماه 1329 خورشیدی در تهران زاده شد و از 13 سالگی چکامهسرایی را آغاز کرد. در 23 سالگی به گونۀ رسمی وارد جهان نویسندگی شد و اگرچه پیشتر هم مینوشت، ولی نخستین مقالهاش در این هنگامه به چاپ رسید. در 25 سالگی و در سال 1355 خورشیدی نخستین کتابش «تاریخچهای بر ادبیات آهنگین ایران» به چاپ رسید و به عنوان نخستین پژوهش ترانهسرایی در ایران از روزگار آریاییها تا به دورۀ معاصر به شمار میآمد که گونههای بسیاری از ترانههای مردمی، سیاسی، اجتماعی، عاشقانه و عرفانی را مورد بررسی قرار داده و نیز ترانهسراهای بزرگ ایران را شناسانده بود.
این کتاب شش ماه به عنوان پرفروشترین کتاب سال شناخته شد و او را به جامعۀ فرهنگی آن زمان شناساند.
او از سال 57 خورشیدی، نویسندگی را کنار گذاشت و پس از همسرگزینی و زادن دو فرزند، بیشتر سرگرم خانواده شد تا اینکه دوباره از سال 69 تا 72 خورشیدی سفر چین پیش آمد، نخستین سفرش در چین به شینجیان بود که با ریزبینی متوجه رخنۀ فرهنگ ایران در این استان چین شد.
هنگامی که در چین بود با گردآوری کتابهایی مانند قرآن، بوستان و گلستان سعدی و روزنامهها، واژههای پارسی را از درون زبان اویغوری بیرون کشید که انگیزهای برای نوشتن کتاب «فرهنگ واژههای فارسی در زبان اویغوری چین» شد. و بیش از 8000 واژه را در کتاب بررسی کرده است. آن هنگامه نرمافزار خط اویغوری وجود نداشت. از همینروی، نشانهگذاریها را برای نشان دادن گویش اویغوری، خود با دست انجام داده است.
هنگامی که کتاب به چاپ رسید، شگفتی همه را برانگیخته بود. زیرا کسی گمان نمیکرد در چین استانی باشد که حتا سرودهها و واژههای زبان مردم آن پارسی باشد.
زنده یاد بانو بدیعی 4 کتاب دیگر در زمینه اویغورشناسی به چاپ رسانده است، کتاب دوم دربارۀ «موسیقی ایران در چین» است که امروزه بسیار مورد توجه پژوهشگران هنر و خنیاگری است. زیرا بخشهای گمشده تاریخ خنیاگری و هنر کهن ایرانی را در این کتاب پیدا میکنند.
کتاب سوم «تاثیر معماری ایرانی در چین» و درکتاب چهارم نیز به شناساندن تورپان، شهر مانویان پرداخته است و با نام «تورپان، شهری در چین با فرهنگ ایرانی» به چاپ رسید و پنجمین کتاب او «چین، اویغورشناسی» است که در برگیرندۀ مجموعه مقالات، برگردانها و پژوهشهای گوناگون است.
بانو بدیعی چند سال پیش نیز به تاجیکستان سفر کرده بود و برآورد این سفر به چاپ کتاب دیگری انجامید که در آیینی در سازمان اکو با باشندگی سفیر تاجیکستان در ایران و نخستین رییس انجمن دوستی ایران و تاجیکستان رونمایی شد.
شوربختانه بانو نادره بدیعی در روز 30 بهمن ماه و روز گذشته در تهران درگذشت. خانوادۀ او به انگیزۀ وجود بیماری نوین کرونا، او را به گونه خصوصی در آرامگاه خانوادگی دکتر مظفربختیار به شماره 957 در بهشتزهرا به خاک سپرده و بنا به سپارش (وصیت) خود او، آیین پرسه نیز برگزار نخواهد شد.
بانو بدیعی در روز آیین رونمایی از کتاب سفرنامۀ تاجیکستان، سمرقند و بخارا آرزو کرده بود که اویغور چین به پروندۀ جهانی نوروز بپیوندد تا نزدیکی بیشتری میان ایران و اویغورستان رخ دهد و افزون بر پیوند تنگاتنگ این دو کشور، فرهنگهای پنهان و از یاد رفتۀ ایران از دل فرهنگ اویغور شناسایی شود.
تارنمای فرهنگی مهرگان، درگذشت این بانوی فرهیخته و ایران شناس را به جامعۀ فرهنگی ایران و خانوادۀ وی آرامش باد گفته و از پروردگار جان و خرد برای بازماندگانشان شکیبایی آرزو دارد.
روانشان به شادی و سرای روشنایی جایگاه شان باد. ایدون باد، ایدون ترج باد
زنده یاد بانو نادره بدیعی در سازمان جهانی اکو که کتابهای اویغورشناسی خود را به باشندگان میشناساند
از سخنرانیهای دیگر زنده یاد بدیعی
سخنرانی زنده یاد بانو بدیعی در فرهنگستان درباره مهرازی یکسان اویغور با ایران
نگارهای وابسته به سفر زنده یاد بدیعی به تاجیکستان که به نوشتن کتابی بهنام تاجیکستان سرانجامید
نگارههایی از شینجیان اویغور که بدیعی در نگارش کتابهای خود بهره گرفته بود
یکی از مهرازیهای شناخته شدن اویغورستان
سازهایی که در شی جیان اویغور مینواختند
بانوی اویغوری در حال نواختن ساز ایرانی
بانوان اویغوری در حال بافتن قالی
نانهای بومی پخته شده در شین جیان
*خبرنگار آزاد – هَموند انجمن مهرگان – کُنشگر فرهنگی