تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه گردشگری – سیاوُش آریا*
میراث جهانی ارزشمند پارسه (تخت جمشید) را بیشتر کارشناسان و پژوهشگران، نماد فرهنگ و هویت ایرانی می دانند که پشتوانه و آبروی فرهنگی مردمان این سرزمین کهن است. به سخنی دیگر، میراث جهانی پارسه شناسنامۀ بالنده و غرورآمیز ایرانیان است.
به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، محوطۀ باستانی پارسه که نزد تودۀ مردم به تخت جمشید نامدار است یکی از ارزشمندترین یادمان های تاریخی و جهانی کشور است که به باور همۀ نویسندگان و پژوهندگان باختری و خاوری (غربی و شرقی) نگین هنر و مِهرازی (معماری) ایرانیان به شمار می رود و آبروی فرهنگی مردمان کهن سرزمینی است که روزگاری سرآمدِ همۀ کشورهای جهان از دید دانش و هنر و فرهنگ بوده اند.
میراث جهانی پارسه را نباید تنها چند کاخ، ستون و سنگ نگاره (نقش برجسته) پنداشت، بلکه شهر باستانی پارسه را باید بیانگر اندیشۀ والای نیاکان پاک سرشتی دانست که آشتی و داد و مهر و دوستی را به جهانیان پیشکش کرده اند. بی گمان دیدن آثار بی همتای محوطۀ جهانی پارسه، هر انسان خردمندی را به اَندیشه وا می دارد. جایگاهی که هنوز هم، پس از 25 سده، ویرانه هایش چشم نوازی می کند و هر بیننده ای را شیفتۀ خود. یادمانی که نماد خردورزی و اندیشه های ناب و پاک انسانی است و تاریخ و فرهنگ کهن ایرانی را با تاریخ امروزی پیوند می زند. دربارۀ پارسه و شکوه آن، هرچه بگوییم و بنویسیم بازهم کم است و دارای کاستی بی شمار. از همین روی، در دنبالۀ گزارش با این میراث جهانی بیشتر آشنا می شویم.
شناخت تاریخی هخامنشیان
در کرانۀ (ناحیه) جنوبی ایران و در شمال دریای پارس، استانی جای گرفته است که از روزگار باستان، پارس نام داشته و از آغاز دورۀ اسلامی مرکز آن، شهرستان شیراز بوده است. در چند هزار سال پیش و در سرزمین پارس، تیره های بومی این سرزمین، به ویژه ایلامیان سکونت داشته اند که از آنان آثار فراوانی در گوشه و کنار پارس (فارس) برجای مانده است که نشان می دهد این جا، کرانه ای آباد و فرهنگی بوده است.
از میان تیره های ایرانی، پارسیان بودند که در سه هزار سال پیش به سرزمین پارس امروزی درآمدند و در چند نقطه از جمله در اَنشان (بیضای کنونی یا مَلیان امروز، در 46 کیلومتری شمال شیراز) و پاسارگاد و دیگر کرانه ها، سرپناه (مسکن) گرفتند.
قلمرو هخامنشیان بسیار پهناور بود، به گونه ای که از درۀ سند در هندوستان تا رود نیل در مصر و ناحیۀ بن غازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را دربر می گرفت. در این کشور بزرگ، تیره های (اقوام) بسیاری با آداب و آیین های ویژۀ خود زندگی می کردند و فرهنگ سرزمینی و تباری خویش را پاس می داشتند.
در حقیقت شناسۀ ویژۀ این دولت، احترام به آزادی فردی و تباری، بزرگداشت نظم و قانون، تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین گسترش بازرگانی و هنر بود.
پارسه، نام شهر پارسیان
نام درست این شهر پارسَه بوده که از نام تیرۀ پارسی گرفته شده است. آن ها سرزمین خود را هم به همان نام، پارس می خواندند که یونانیان پرسیس نوشته اند و ما امروز آن را فارس می نامیم. پارسه، به همین گونه به عنوان نام شهر در سنگ نبشتۀ خشیارشا بر جرز درگاه های «دروازۀ همۀ ملل» نوشته شده است و در لوحه های ایلامی به دست آمده از خزانه و باروی پارسه هم آمده است.
موقعیت جغرافیایی شهر پارسه
شهر پارسه در دل استان پارس، یعنی میهن هخامنشیان برپا شده است. هنگامی که جادۀ آسفالتۀ شیراز به اِسپهان (اصفهان) را در پیش می گیریم، پس از پیمودن 30 کیلومتر در سوی شمال خاوری به جلگۀ مَرودشت می رسیم که درازایش از باختر به خاور 60 کیلومتر است و پهنایش تا 70 کیلومتری شیراز می رسد. رود کورش (کُر کنونی) از شمال باختری تا جنوب خاوری جلگه را می پیماید و سیرابش می کند. از شمال باختری دشت، رود کوچک تری که در قدیم به آن «رود مادی» می گفتند و امروز آن را پلوار (پرآب) می نامند، وارد می شود که پس از گذر مسافتی در نزدیکی پل خان به رود کُر می پیوندد. رود بزرگ شدۀ کر، مسیر جنوب خاوری را دنبال می کند و سرانجام به دریاچۀ بختگان می ریزد. در دامنۀ خاوری شهر مرودشت کوهی وجود دارد که به کوه مهر یا رحمت نامدار است. پارسه بر روی صخره ای در دامنۀ یکی از کوهپایه های کوه مهر و به فاصلۀ 57 کیلومتری شمال خاوری شیراز، ساخته شده است و 1770 متر از سطح دریا بلندتر است. این کوه پایه را در قدیم و تا 200 سال پیش «کوه شاهی» می خوانده اند.
سازندگان پارسه
داریوش بزرگ در سال 518 پیش از میلاد در آغاز صخرۀ بزرگی را در گُسترۀ شمال باختر کوه مهر برگزید تا کوشک شاهانه ای برآن بنا نهد و سرانجام بناهای با شکوه پارسه به دست او و پسرش خشیارشا و پسرزاده اش اَردشیریکم، در آن جا ساخته شد. باید دانست که آرمان داریوش شاه از ساختن این کوشک در سرزمین پارس، ساختن پایتختی اداری و سیاسی نبوده است. زیرا این جایگاه از مرکز کشور فاصلۀ زیادی داشته است، بلکه می خواسته مرکزی برای آیین های (تشریفات) ایرانی درست کند. اِرنست هرتسفِلد که در سال های 1930 میلادی در پارسه کاوش کرده، گفته است : «چنان می نماید که پارسه جایی بوده است که به اَنگیزه های تاریخی و دلبستگی های ریشه دار، در زادگاه دودمان هخامنشی ساخته شده و نگهبانی گشته و تنها در زمان های برگزاری آیین ها و آدابی ویژه از آن بهره برده می شده است».
تخت جمشید، اَرگ شهر باستانی پارسه
محوطۀ تاریخی پارسه که اَرگ شهر باستانی پارسه به شمار می رفته است بر فراز صخره ای که از سوی خاور، پشت به دامنۀ کوه مهر دارد، برپا شده است. در آن کوشک شاهی، چهار بخش مهم ساخته بودند : کاخ های رسمی و آیینی، سراهای نشیمن و کاخ های کوچک خود ویژه (اختصاصی)، خزانۀ شاهی و دژ و باروی حفاظتی. در جنوب و شمال صفه در دو دوره، که از جریان سیل های کوهستانی به وجود آمده، خانه های بزرگان کشوری و سپاهی جای داشته و در سمت باختر، جنوب باختری و شمال باختری صفه، شهر پارسه جای داشته است. خانه های ساکنان شهر از خشت خام برپا شده بوده است. از همین روی، نشانه های بسیار اَندکی از آن ها دیده می شود. زیرا که در جای آن ها کِشت و کار کرده اند و به آرامی بلندی ها را پست و پستی ها را هموار ساخته اند.
ساخت پارسه به فرمان داریوش شاه
پارسه بر روی صفه ای برپا شده است که کمی بیشتر از 125 هزارمتر مربع وسعت دارد. شکل آن را می توان یک چهارضلعی به شمار آورد که اندازه های آن کمابیش چنین است : 455 متر در جبهۀ باختری، 300 متر در سوی شمالی، 430 متر در سوی خاوری و 390 متر در سوی جنوبی. سنگ نبشتۀ داریوش شاه بر دیوار جبهۀ جنوبی تخت، آشکارا گواهی می دهد که در این جا، هیچ بنایی از پیش وجود نداشته است.
بخش های گوناگون پارسه
میراث جهانی پارسه دارای بخش ها و آثار گوناگونی است که در این جا به نام های آن ها اشاره خواهد شد : پلکان های ورودی، درِ فرعی، دروازۀ همۀ ملل، خیابان سپاهیان، کاخ یا دروازۀ نیمه تمام، کاخ صد ستون یا تالار تخت، خزانۀ پارسه، کاخ شهبانو یا موزۀ امروزی، حیاط آپادانا، کاخ بار آپادانا، کاخ داریوش شاه یا تچر، کاخ «ه»، کاخ خشیارشا یا هَدیش، کاخ «ج»، کاخ سه دری یا کاخ مرکزی، چاه سنگی، آرامگاه های شاهی و دیگر آثار، محوطۀ باستانی ارزشمند پارسه را تشکیل می دهند.
پارسه، ارزشمندترین میراث جهانی کشور و نگین هنر و مِهرازی ایرانیان را پاس داریم و بر ایرانی بودن خویش، بیش از پیش ببالیم و در آن اندیشه کنیم.
نگاره های زیر را که به تازگی در یک روز مه آلود و زمستانی سرد گرفته شده است، ببینید :
پلکان ورودی مجموعه پارسه که به دست خشیارشا ساخته شده و روی آن برای حفاظت چوب گذاشته اند
دروازه ملل و فرهنگ ها، دید از زاویه بالا
عقاب دوسر یا همان هما، پرنده استوره ای ایران باستان
بخش بالایی آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی بر فراز کوه مهر در میراث جهانی پارسه
ساختمان موزه پارسه و بخش های اداری، از زاویه دید بالا
نگاره خشیارشا، بنشسته بر تخت در بخش خزانه پارسه که در مراسم بارعام شاهی روزگاری در کاخ آپادانا اجرا می شده است
سربازان گارد جاویدان با سربند نامدار به میترا بر جبهه شمالی پلکان شرقی کاخ آپادانا
بزرگان ایرانشهر بر کاخ آپادانا که به جشن بزرگ نوروز فرا خوانده شده اند
درخت سرو، نشان پایداری و استقامت ایرانیان است که با نام درخت زندگی پرآوازه است
هدیه آور اَرمنی بر پلکان شرقی آپادانا
هدیه آورندگان آشوری در بخش جبهه جنوبی پلکان شرقی کاخ آپادانا که یک جفت قوچ به هدیه می آورند
ستون های کاخ آپادانا که همچنان استوار ایستاده اند
سر ستونی زیبا با تزیینات گل نیلوفر آبی که در ورودی پارسه، سمت راست جای گرفته است
گل نیلوفر آبی که نماد فرهنگ ایرانی ست و بیشتر 12 پره دارد
*پژوهشگر تاریخ و میراث فرهنگی – راهنمای گردشگری – کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم – خبرنگار آزاد – دبیرانجمن مهرگان