فرانک زنی بود شَهنامه دان

شنبه 21 مهر 1403





فرانک زنی بود شَهنامه دان



 

 

 

 

 

 

 

 


تارنمای فرهنگی مهرگان گروه ادبیات، بخش شاهنامه فردوسی سیاوُش آریا*

 

بانو فرانک دَوانلو شاهنامه پژوه و نویسنده، نامی آشنا برای دوستداران ادب و فرهنگ و تاریخ ایرانی است. اگر چه این بانوی کوشاگر زندگیِ کوتاهی داشت، ولی بی گمان تاثیر ژرفی بر دیگران گذاشته و پیوند معناداری با فرهنگ ایرانی داشت.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، پژوهشگران ایران شناسی و تاریخ نگاران برون مرزی، فرهنگ ایرانی را یکی از پُرمایه ترین و نَغزترین فرهنگ های جهانی به شمار می آورند که بزرگان فراوانی را در دامان خود پرورانده و فرهیختگان بی شماری را پیشکش مردمان این سرزمین و تاریخ جهان ایرانی کرده است. در این میان، زنده یاد بانو فرانک دَوانلو را می توان یکی از این فرهیختگان دانسته و به شمار آورد. بانویی شکیبا و شیفتۀ فرهنگ و تاریخ ایرانی. شاهنامه پژوه جوانی که زندگی کوتاه خود را وقف مردم و فرهنگ ایران و شناخت جوانان این مرز و بوم از گذشتۀ بالندۀ خود کرد...

هم اکنون درست کمی بیش از یک و سال و نیم از درگذشت بانو دوانلو می گذرد، و این روزها که نزدیک هستیم با روز بزرگداشت فردوسی، جای خالی وی کامل احساس می شود. همچنین 25 اَردیبهشت ماه، زاد روز این بانوی شاهنامه پژوه است. از همین روی گزارش پیش رو به انگیزۀ زاد روز این بانوی فرهیختۀ ایرانی است که در پِی می آید : 

 بانو «فرانک»، زادۀ 25 اَردیبهشت ماه 1350 در تهران بود. نویسنده و شاهنامه پژوه و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایرانی. کسی که زبان پارسی را دوست داشت و به آن مهر می ورزید و همواره می کوشید تا در نوشتار و به ویژه در گفتار از واژگان شِکرین پارسی بهره برده و در این راه نیز، کامیاب (موفق) بود. در جشن های ایرانی همانند تیرگان، مهرگان و اِسپندگان پژوهش های ارزنده ای را انجام داده بود ...

هنوز هم پس از یک سال و نیم که از مرگ بانو فرانک می گذرد، مرگش را نپذیرفته و باور ندارم و یاد او هر دَم با من بوده و هست. چهرۀ پاک و شیرین و لبخندهای مهربانش، هنوز در برابر دیدگانم است. بانو «فرانک»، افزون بر دانش بالا و پژوهش های گسترده بر روی شاهنامه فردوسی، در زمینۀ مسایل زنان و حقوق اجتماعی آنان نیز، بسیار کوشا بوده و تا واپسین دَم زندگی خود از جایگاه و حقوق زنان دفاع کرد. همیشه به جوانان انگیزه می داد و با رَهنمون هایش کمک می کرد تا در راه فرهنگ ایرانی گام بردارند. در این راستا نیز، با انجمن های فرهنگی بی شماری در کشور همکاری داشت و در نشست ها و هَمایش ها بدون چشم داشت مالی، سخنرانی و آگاهی رسانی می کرد. به راستی برای من که بانو فرانک یکی از نزدیک ترین دوستانم بود، بسیار سخت و دشوار است که بخواهم دربارۀ او بنویسم. اما اِنگار این یک خویشکاری (وظیفه) بر گردن من است! بانو فرانک را از سال 82 می شناختم. نخستین دیدار را هنوز به یاد می آورم، درکاخ نیاوران به همراه بانو ویدا (مدیرانتشارات آرتمیس)، به هَمنوازی خُنیا (کنسرت موسیقی) رفتیم. و چه زود آن روزهای خوب گذشت. اما دوستی با وی، برای من رهاوردهای خوب و نیکی داشت و بسیار آموختم. تنها ای کاش ...

 

به نیکی بزاد و به شادی غنود /  جفا دید و بر مهرورزی فزود

 

بانو زهره صیادی، دانش آموختۀ ادبیات پارسی و کُنشگر (فعال) اجتماعی و از دوستان نزدیک زنده یاد فرانک دوانلو دربارۀ منش و رفتار وی به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « هنگامی که به بانو «فرانک» می اندیشم، دلم می خواهد معطوفِ همانندگی هایش بشوم با فرانکِ شاهنامه و همۀ ویژگی های بی همتایش. اما همین که یادم می آید که دارد یک سال و نیم از مرگ وی می گذرد (که باورش ندارم)، سیاوُش در اندیشه و ذهنم بازبینی (مرور) می شود. فرانک دوانلو بسیار ستمدیده (مظلوم) بود، ولی روان (روح) بزرگش، هرگز مهربانی، مهرورزی و بخشیدنش را درگیر و دار فشارها و ستمدیدگی اَش، از دست نداد. فرانک دوستمان بود، می آمد میانمان، میانِ ما و کودکان کار، و برایمان داستان رستم و سهراب را می گفت. و این داستانِ پر آب چشم، یادگاری است از نوا و لبخند فرانک در قاب قلب های ما. فرانکِ دوانلو، زنی بود که عشق را میانِ ما، بخش (تقسیم) می کرد».

 

چو شه نامه بودش بهین رهنما  /  نشد یکدم از مهر میهن جدا

 

آریاچهر (احمد نوری)، ایران شناس و نویسنده و از دوستان دیرین و نزدیک روانشاد بانو دوانلو نیز آهی کشید و گفت : « بانو فرانک از زنان فرهیخته و آزادۀ روزگار ما بود. او بیش از هر چیز به فرهنگ و آیین ایرانی مهر می ورزید. او با نگرش به زندگی و روزگار سختی که داشت، همواره در پِی شناخت و شناساندن فرهنگ و آیین نیک ایرانی بود. بانو فرانک نگرش فراوانی به جایگاه زن در فرهنگ ایران داشت. از دیدگاه او جایگاه زن ایرانی در روزگار باستان بسیار بالاتر و بهتر از روزگار کنونی بوده است. زنده یاد بانو فرانک، زنان را آزاده و همتا و برابر مردان می دانست. و قانون ها و دیدگاه های تند و خشک سر (متعصب) جامعه دربارۀ زنان را نمی پسندید. از همین روی ناراستی و بیدادگری قانون و عُرف را در زمینۀ زنان و جامعۀ آنان را نمی پذیرفت و بر آن بود تا بتواند آن چه شایسته و بایستۀ زن ایرانی است را به دیگران بشناساند و بر جای راستین خود بنشاند. بدین سان واپسین کار فرهنگی که ایشان در دست داشت، در زمینۀ زنان شاهنامه بود. وی می کوشید تا از گواه مندها (مستندات) و نوشته های کهن همانند شاهنامه، جایگاه زن ایرانی را به درستی آشکار سازد. کار پژوهش و نکته برداری و نتیجه گیری از سروده های فردوسی دربارۀ زن در شاهنامه، می رفت که به پایان برسد، ولی روزگار به کام او نگشت و مرگ به زندگی اَش پایان داد. و واپسین اثر او بدین گونه نافَرجام ماند. اما امید است تا بتوان در آینده این کار اَرزندۀ او را برابر خواسته و آرزویش، روزی به چاپ برسانیم تا گامی باشد برای شناساندن جایگاه و ارزش زن در آیین و فرهنگ ایرانی. یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد».

هیوا محمدزاده، دانش آموختۀ رشته گردشگری و استاد دانشگاه کرمانشاه که یک سالی بود با زنده یاد بانو فرانک آشنا شده، با دل نگرانی و افسوس برای از دست دادن چنین گوهری به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « هنوز هم صدای این بانوی فرهیخته در گوشم نجوا می کند که با مهربانی می گفت، درود بر شما دخترم، چگونه اید؟ باورش برایم سخت است. من بیش از این چیزی نمی گویم و دل نوشته ای را که شاید بتوان نام چکامه (شعر) را بر آن نهاد، از خودم برایتان می خوانم :  رفت و در باغ غزل یک شبه آرام گرفت /  از لب لعل غزل در شب غم جام گرفت، نفسش بوی دل انگیز اصالت می داد / ساده از زندگی از مهر و وفا کام گرفت، دو سه شب مانده به آتش، دلش از نور گذشت / بوی پیراهن تهمینه بر اندام گرفت، تاخت با رخش صداقت به غزلگاه وجود /  عاقبت صید خرامیده از این دام گرفت، در غم مرگ سیاوش همه شب می نالید / داد خود را چه غریبانه ز ایام گرفت، آن پری روی پری چهره، پر از بوی غزل / در غم مام وطن یک شبه فرجام گرفت. (هیوا.م 11 آبان ماه 94).

سرانجام بانو فرانک دوانلو در شامگاه دهم آبان ماه 94 بر اثر سکتۀ مغزی در خانۀ خود در شهریار تهران زندگی را بدرود گفت. از وی چندین نَسک (کتاب) در زمینۀ شاهنامه و تاریخ ایران به جا مانده که نام برخی از آن ها چنین است : پارسی نگاشته شاهنامه فردوسی، راهنمای نمودار شاهنامه فردوسی کسان پیشدادیان و کیانیان، فرهنگ نام های ایرانی بر بُنیاد شاهنامه فردوسی، رویدادهای تاریخ دار شاهنامه فردوسی، گات های زرتشت (متن تطبیقی بر پایۀ هشت برگردان پارسی)، همکاری در نسک های نقش رستم، تخت جمشید و ...  و ده ها جُستار در زمینۀ فرهنگ ایرانی.

بی گمان نام بانو دوانلو هرگز از یادها نخواهد رفت و همواره نام بلندش با نام ایران پیوند خورده است. یادش گرامی و راهش پُر رهرو باد و سرای روشنایی جایگاهش...


سرنام (تیتر) گزارش و بیت های دیگری که در این نوشتار از آن بهره برده شده است، بخشی از سرودۀ بانو هما اَرژنگی برای بانو فرانک است.

 

 

 

 

 

 

 

 


*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایرانی راهنمای گردشگری خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم دبیر انجمن مهرگان



1396/02/23
بازدید : 3072


دیدگاه ها

مارال آریایی

درود بر شما بزرگوار که چنین دلسوزانه برای زنده نگاه داشتن فرهنگ ایران کوشش می کنید زنده یاد بانو فرانک با استواری سختی ها را به جان خرید ولی دمی خرده نگرفت و هر گاه با وی سخن می گفتم بسیار شکیبا و دورنگر مسایل را بررسی می کرد افسوس که در بین ما نیست تا انگیزه بیشتری برای ادامه باشد روانش شاد و یادش همواره گرامی باد

زهره

زنده باشی , سیاوش! خیلی خوبه که این همه مهربانانه یاد ِ مهربانان را گرامی می داری! به راستی فرانک انسان ِ بزرگی بود و خیلی خیلی خیلی جاش خالیه .................

دیدگاه خود را بنویسید