تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه ادبیات ، بخش شاهنامه فردوسی
درود بر فردوسی حکیم
بزرگا سرم سوده بر خاک تو بر آن خوان گستردهء پاک تو
تو دادار دانا و بخشنده ای به هر راز پنهان تو داننده ای
تویی آنکه جان وروان آفرید زمین و بلند آسمان آفرید
تن ناتوان را توان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید
کنونم سخن باشد ازمهتری که تاج سخن را بود گوهری
یکی گوهر شاهوار ثمین که باشد بر او تا ابد آفرین
حکیم خردمند روشن روان همان پیر دهقان پاکیزه جان
که تخم سخن را پراکنده کرد زبان دری را ز نو زنده کرد
خدا وند بخشندهء چاره ساز حکیم خطا پوش دانای راز
سر بسته گنج سخن بر گشاد بدان گو هری مرد داننده داد
که گنجور باید که دانا بود به گنجو ری خو د تو ا نا بو د
هشیوار فردوسی پاک جان پژوهندهء نامه ء باستان
همان دانشی مرد فرخ نژاد بنای سخن را ز نو بر نهاد
چو بر رخش اندیشه ها تاختی درفش سخن را بر افراختی
نبشتی چو شهنامهء شاهوار همان خسروان نامه ء استوار
یکی گنج پر رنج آمد پدید که دیگر چنو در جها ن کس ندید
بیاراست آن نامه ایزدی بدین نغز گفتاره ءسرمدی
"به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد"
پس آنگه چنین گفت آن مرد راد "که رحمت بر آن تربت پاک باد
"من این نامه فرخ گرفتم به فال بسی رنج بردم به بسیار سال"
زنان را به آزادگی چون بدید کتایون و تهمینه گرد آفرید
فرنگیس و رودابهءخوب چهر دلیر و به آزرم بر کیش مهر
و یا گرد یه با نوی نا مد ا ر خرد پیشه در کار و در کار زار
به گفتارشیرین سخن سازکرد به ساز سخن قصه آغاز کرد
"زنانشان چونیند ایرانیان چگونه اند مردان و جنگاوران"
ز مردان گردنکش و بی همال زشمشیر و از گرز و کوپال و یال
ز تخت و ز تاج و ز گاه و کلاه ز رزم و ز بزم و بزرگی و جاه
هم از آفریدون فرخنده جان ز دشمن شکن کاوهء قهرمان
از آن بر شده پرچم کاویان که بو دی خود از چرم آهنگران
ز هوشنگ و جمشید و کاووس کی ز بهرام و شاپور فرخنده پی
همه پهلوانا ن و نام آوران بپا کرده کاخی بلند آستان
"پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند"
هم او آفرید از یل سیستان بزرگی چنان رستم داستان
به چالش هماورد شیر ژیان گشاینده ء جادوی هفتخوان
که اهریمن و دیو و هم اژدها ز چنگال رستم نگشتی رها
"جهان آفرین تا جهان آفرید سواری چو رستم نیامد پدید"
الا ای حکیم بلند آستان که بر ما گشودی در باستان
ندانم که گویم سخن گفته ای که از گنج معنا تو "دُر سُفته ای"
تو بر تاق گردون بلند اختری مهین بخردی پر بها گوهری
نمیری تو تا جاودان زنده ای که تخم سخن را پراکنده ای
کنون با هزاران سلام و درود بخوانیم بر یاد تو این سرود
"چو ایران نباشد تن من مباد بر این بوم و بر زنده یک تن مباد"
سروده هما ارژنگی
دانلود فایل صوتی
دانلود فایل پی دی اف