نیک باشی و بَدت گوید خَلق / بِه که بَد باشی و نیکَت بینَند

چهارشنبه 23 آبان 1403





نیک باشی و بَدت گوید خَلق / بِه که بَد باشی و نیکَت بینَند



 

 

به انگیزۀ یکم اَردی بهشت ماه ، بزرگ داشتِ خداوندگارِسخن" سعدی شیرازی"

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان- گروه ادبیات- سیاوُش آریا*

 

 

مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی یکی از ستاره هایِ نخست آسمان ادب ایران است که نظم و نثر نوین وزیبای( بدیع) او زبان پارسی را به جایگاه بالایِ درجۀ  شیرین زبانی( فصاحت) رسانید و بهترین نمونۀ  سخنوری( بلاغت) را به دست داد و در واقع مفاد این بیت را که خود فرمود " هفت کشورنمی کنند امروز بی مقالات سعدی انجمنی "  در هر سده ای مقبول اهل ذوق و ادب قرار داد.

سعدی، بدون تردید بزرگ ترین چکامه سرایی(شاعری) است که پس از فردوسی آسمانِ ادبِ پارسی را به نور خیره کننده خود روشن ساخت و آن روشنی با چنان نیرویی همراه بود که هنوز پس از گذشت هفت سده تمام از هُنایش(تاثیر) آن کاسته نشده است و این اثر تا پارسی برجا ست همچنان برقرار خواهد ماند.

ابن الفُوَطی در نَسک(کتاب) مَجمع الاداب، فَرنام(لقب) سعدی را به سَعد بن ابی بکربن سعد بن زنگی، فرمان روای پارس در آن زمان می داند.

سعدی از هنگامه کودکی تحت تربیت پدر قرار می گیرد و از رهنمون و پند او برخوردار می گردد.

 

ز عهد پدر یاد دارم هَمی /  که باران رحمت برو هر دَمی

که در خُردیم  لوح و دفتر خرید /  ز بهرم یکی خاتم  زر خرید

 

 

سعدی پایگاه های  بالای ادبی را در شیراز آموخت و سپس برای پایان تحصیلات به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه که در سال 459 مَهی(ه.ق) به وسیله خواجه نظام الملک توسی ساخته شده بود به درس خواندن پرداخت. این سفر که پیش زمینۀ سفرهای دراز دیگر سعدی بود، گویا  پیرامون سال 620- 621  مَهی روی داد. زیرا او اشاره ای دارد به زمان خارج شدن خود از پارس در هنگامی که جهان چون موی زندگی درهم آشفته بود:

 

 

دلم  از صحبت  شیراز به  کلی  بگرفت /   وقت آنست که  پرسی خبر از  بغدادم

برون  رفتم  از تنگ ترکان  چو  دیدم /    جهان در هم  افتاده  چون  موی  زندگی

سعدیا  حُب وطن  گرچه  حدیثی است  صحیح /   نتوان  مرد  بسختی که من  اینجا  زادم

 

 

سعدی پس از این تاریخ تا مدتی در بغداد به سر برد ودر همین شهر بود که خدمت جمال الدین ابوالفَرج عبدالرحمان ناموَر به المُحتَسب که در سال 656  مَهی در هنگام برافتادن بغداد به دست هلاکوخان مغول کشته شد، درک کرد و از این بزرگ با نام(مربی) و شیخ یاد می کند.

از شیخ ابوالحق شیرازی  سرپرست مدرسه نظامیه در بغداد کمک های زیادی به او می شود.

سعدی در سفری به پیش گاه شیخ شهاب الدین سُهروَردی باشَنده بوده و با او در یک کشتی، با دریا سفر کرده و می گوید :

 

مرا پیر دانای مرشد شهاب  /   دو اندرز  فرمود  بر روی آب

یکی آنکه در جمع  بدبین  مباش /   دویم  آنکه در نفس خودبین  مباش

 

 

از این رویداد و دیگر مدارک معلوم می شود که سعدی از گفت وگو  و نشست با دیگر بزرگان نیز بهره مند بوده و تنها پیرو و مرید شخص خاصی نبوده است.

بزرگی جایگاه سعدی در چکامه و نثر و اخلاق و حکایت ها، شُوند آن شده که دربارۀ او و روش زندگانیش روایاتی افسانه مانند، روایی یابد که نمونه کهن آن را می توان در تذکره الشعرا دولتشاه سمرقندی خواند.

 

 

آثار  سعدی

 

آثار او به دو دسته منظوم و منثور(نظم ونثر) بخش بندی می شود  که نثر شاه کار او همان گلستان است که خود آمیخته ای از چکامه های پارسی و تازی(عربی) است. آثار منظوم سعدی یکی دیگر از شاه کار های بی همتای چَکامه پارسی است که در نَسک های کهن ، -سعدی نامه- نامیده شده و اکنون به بوستان ناموَر است که در ده باب و بخش نگاشته شده است. ازدیگر آثار سعدی می توان به قصیده های پارسی وتازی او، بَدایع، طیبات،غزل، رباعی، ترجیعات و مفردات اشاره کرد.

 

 

سبک و روش کار سعدی

 

اگر در تاریخ ادبیات بخواهیم استادانی را برگزینیم که صاحب روش و سبک و ابتکار و نوآوری اند و از مرحلۀ پیروی گذشته اند بدون تردید یکی از آنان سعدی شیرازی است. سعدی در بخش ها و قسمت های چکامه طبع آزمایی نموده و به راستی هم در هر یک توان خوبی را نشان داده است. قصیده های سعدی به روش(سبک) قدیمی تر ها است. ولی معمولا روشن تر و ساده تر است و موضوع آن داده های خداوند(نعمت) و پند و اندرز است. به طور کلی روش و سبک سعدی، سَهل و مُمتَنع است(آنچه که ظاهرا آسان و عملا غیرممکن است)

امتیاز دیگر سعدی که در آن پیشوا و بی همتاست نثر روان و شیرین اوست که به راستی با نظمش برابری می کند و پیش از او کسی به آن روش نثر نساخته، به ویژه که نثر مُسَجع است و نمودار گران مدار آن گلستان او است که باید گفت گلچینی از گلزار ادبیات ایران است.

از بخش های نَغز گلستان آن ست که چَکامه سرا با روح عرفانی که او را بود گاهی صدای طبیعت و نسیم درختان و نوای مرغان را به گوش جان می شنود و آن همه در ذوق او چون نغمه وحدت و آهنگ آفرینش  زمزمه می کند، آن گاه به شوق آمده تا به جایی که گویی سرود مرغی او را از صدای قلب  گیتی آگاه می سازد تا این گونه بسُراید :

 

دوش مرغی  به  صبح  می نالید /  عقل و  صبرم  ببرد و  طاقت  و  هوش

یکی از دوستان  مخلص  را /  مگر آواز من  رسد  به  گوش

گفت  باور  نداشتم  که  تو را /  بانگ  مرغی  چنین  کند  مدهوش

گفتم  این  شرط آدمیت  نیست /  مرغ  تسبیح خوان  و  من  خاموش

 

 

در زیر فرتورهایی که به تازگی گرفته شده است را ببینید :

 

 

 


آرامستان سعدی ، در بهار چشم به راه شیفتگان خود است

 

 

 

بخشی از حوض ماهی در مجموعه سعدی

 

 

 

در هیاهوی شهر و ساخت و سازهای انبوه ، آرامستان سعدی رخ می نماید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کاشی کاری های داخل آرامستان سعدی

 

 

 

کاشی کاری های زیبای داخل سقف ، بخش حوض ماهی

 

 

 

سنگ مزاری که یادگاری از زمان زندیه است

 

 

 

 

 

 

 

یاری نامه ها :

تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیح الله صفا

تاریخ ادبیات ایران، دکتر رضازاده شفق

حیات سعدی، حسین الطاف

با جُستاری از استاد، حسن کسرایی

 

 

 

روز یکم اَردی بهشت ماه، بر همۀ پارسی زبانان و دوست داران فرهنگ و ادب ایران خجسته باد

 

 

 

*پژوهش گرتاریخ و فرهنگ ایران- فعال ادبی، میراث فرهنگی، گردش گری و زیست بوم- دبیر انجمن مهرگان

 



1393/02/01
بازدید : 3454


دیدگاه ها

فرهاد

از د یدن عکسها بسیار لذت بردم بویژه از آن فرتورهایی که بر بلندی گرفته بودید، هر گاه به دیدار آرامگاه سعدی شیرازی می روم آرامش و صفای خاصی در آن محیط برقرار است،یادش در دل همه گرم و شیرین باد.

درود و سپاس بی کران . آری چنین است که فرمودید. برای فرتورها هم چشمان تان زیبا می بیند. و این فرتورها بر بالای دژ هخامنشی کوه باغ دلگشا گرفته شده است که درآینده گزارش این دژ انجام می شود. پایدار باشید
بامهر به ایران

ندا

سپاس از آگاهی رسانی و فرتورهای زیبا .پاینده ایران و ایرانی

درود و سپاس از مهرورزی شما. چشم های تان زیبا می بیند دوشیزه ارجمند. از این که نبشتار را می خوانید سپاس دارم.
پایدار و تندرست زیوید
پاینده ایران

راحله

درود درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران بعیش بنشستند بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط ز بس که عارف و عامی برقص برجستند. برآمد باد صبح و بوی نوروز بکام دوستان و بخت پیروز بهاری خرمست ای گل کجائی که بینی بلبلان را ناله و سوز بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی بغلغل در سماع آیند هر مرغی بدستانی بوی گل و بانگ مرغ برخواست هنگام نشاط و روز صحراست با سپاس فراوان سبز باشید

درود و سپاس از مهرورزی شما بانوی ارجمند و فرهیخته... جای هیچ پاسخی با کلام زیبا و شیوایتان نگذاشتید. سپاس دارتانم
مانا و ماندگار و سبز زیوید
پاینده ایران و فرزندان راستینش

دیدگاه خود را بنویسید