صلح هخامنشیان انگیزه‌ای برای پدید آمدن دانش‌ها در یونان

شنبه 22 اردیبهشت 1403





صلح هخامنشیان انگیزه‌ای برای پدید آمدن دانش‌ها در یونان



 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه تاریخ – مارال غلامی*

 

سومین پیش نشست هَمایش کورش بزرگ با عنوان «مطالعات صلح و ایران باستان» با باشَندگی عبدالمجید اَرفعی، علی اکبر امینی و همیاری انجمن علمی مطالعات صلح، انجمن فرهنگی اَفراز دهم مهرماه در خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.


به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، دکتر عبدالمجید ارفعی در آغاز سخنانش از آشوب‌های سالانه در روزگار پیش از پادشاهی هخامنشیان گفت: « واپسین گِل‌نبشته بزرگ وابسته (مربوط) به دوران بابلی میانه به تاریخ 1104 پیش از میلاد، چگونگی گشودن (فتح) شوش را به وسیلۀ «نَبوکُودوری اوصر» که در ایران نامدار به «بُخت‌النَصر یکم» است را بیان می‌کند که در چله تابستان، با نیزه‌های چوبی گداخته شده و درخشان همانند فلز در زیر گرمای سوزان خورشید توانسته به آرمانش که برگرداندن پیکرۀ «مردوک» خدای بابل است، دست یابد».

این کارشناس زبان های بابلی و ایلامی در دنبالۀ سخنانش افزود : « از آن پس تا دو سده تاریخ درستی از آسیای باختری (غربی) و مصر وجود نداشت و جهان در تاریکی فرو رفته ‌بود. اما پس از روشنگری تاریخ، متوجه تبارهای بسیاری در این منطقه می‌شویم که پیش‌تر نبودند، همانند یهودیانی که با کَنعانی‌ها و پِلستینی ها (فلسطین) درگیری داشتند و مصر را ترک کرده‌اند. اورارتویی‌ها در پیرامون دریاچۀ وان، سیواس، اَرمنستان و ترکیه امروزی زندگی می‌کردند، کومری‌ها در بخش شمالی، برخی از یونانیان در باختر آسیای کوچک (صغیر)، سکاها در قفقاز، مادها در ایلام و باختر ایران و پارس‌ها در بخش جنوبی‌تر ایران دیده می‌شوند».
دکتر اَرفعی روشنایی تاریخ را از سال 930 پیش از میلاد دانست و گفت : « از ستیز دو قدرت بزرگ بابل و آشور در آن روزگار، آشور به قدرت رسید. در آن زمان جنگ‌های سالانه بسیار دیگری در منطقه وجود داشت، همانند این‌که آشوری‌ها، اورارتویی‌ها را از سر راه برداشتند و اگرچه بارها به مادها یورش بردند، ولی پیروز نشدند. مادها که در سرزمین ایران قدرت بیشتری به‌دست آورده‌ بودند، راه‌های تجاری آشوریان را می‌بندند. آشوریان نیز برای به‌دست آوردن مواد خام به سوی باختر رود فرات و گاهی بابل یورش برده و می‌کوشیدند با دسیسه‌هایی فرمانروایی بابل را که ناتوان شده‌ بود، به دست بگیرند».

این پژوهشگر زبانهای باستانی از گشایش‌نامه‌های گوناگونی که آشوریان پس از پیروزی در جنگ‌ها نوشته شده و مردم را وادار به کوچ می‌کردند، گفت : « اگر به دویست سالی که از حدود سال‌های 937 پیش از میلاد تا به سرکار آمدن «هُوَخشَتره» پادشاه ماد بنگریم، متوجه خواهیم شد سالی نبوده که گشایش‌نامه‌های آشوری نوشته نشده‌ باشد، و بنا بر پژوهش‌های انجام گرفته، آشوری‌ها هر سال به دروغ‌هایشان دربارۀ غنیمتهایی که از یک سرزمین به دست می‌آوردند، می‌افزودند. آنان به همراه جنگ و تاراج های بسیار مردم را یا به بردگی گرفته و یا وادار به کوچشان می‌کردند تا مقاومت‌شان را درهم بشکنند. در سال 612  پیش از میلاد آشوریان نخستین شکست خود را از مادها تجربه کردند و هُوَخشَتره در سه سال جنگی که با آشوریان داشت، سرانجام بر آنان پیروز شد و توانست در سال 609 پیش از میلاد واپسین پادشاه آشور که جانشین «آشوربانی‌پال» بوده را از میان ببرد و همۀ تصرفات آشور را به دست بگیرند.

همان روزگار در بابل، کَلدانی‌ها به‌روی کار آمده که نزدیک به نود و اَندی سال فرمانروایی کردند. واپسین پادشاه «نَبونیید»، برای یافتن سرچشمه‌های (منابع) نوین اقتصادی به باختر، به‌ویژه عربستان حتا تا یثرب (مدینه امروزی) یورش برده‌ بود و مکانی به‌نام «تِیمهَ» یا «تیماء» کانون فرمانروایی خود جای داده‌  و نزدیک به 12سال آن‌جا بود. از این درگیری میان واپسین بازماندگان آشور با سپاهیان ماد بهره گرفته و تا نزدیکی «نصیبین» و «هَرات» پیش می رود و برای زمانی آن‌جا را در چنگ خود درآورد که آن‌هم برای باز بودن برخی از راه‌های تجاری و سودی که از آنِ بابل می‌شده ‌است، بود».

نویسندۀ کتاب فرمان کورش بزرگ در دنبالۀ سخنانش به پیروزی کورش بر مادها و بابل بدون خونریزی اشاره کرد و گفت : « کورش بزرگ در سال ششم پادشاهی «نبونئید»، با واپسین پادشاه ماد به‌نام «اِختوویگو» یا «اِیشتوویگو» درگیر جنگ ‌شد. بنا به نوشتۀ‌ سال‌نامه‌های بابلی، سربازان ماد بر پادشاه خود شوریده و وی را به دست کورش می‌سپارند؛ این‌گونه همۀ سرزمین‌هایی که در دست ماد بود در اختیار کورش جای می‌گیرد. این پیروزی، هَراسی در میان پادشاهان مصر، بابل و لودیه پدید می‌آورد که اتحادیه‌ای را در برابر کورش تشکیل می‌دهند.
بنا به نوشتۀ هِرُودت و سال‌نامۀ بابلی‌ها در سال نهم پادشاهیِ نبونئید، کورش نخست بر سارد چیره می‌شود. هر چند «کِرزوس» یکی از پنج پادشاهی که بر لودیه فرمانروایی کردند را زنده نگه‌ می‌دارد. گشایش بابل یک روز به‌درازا می‌کشد. بنا به گِل‌نبشتۀ ثبت شده در 19 مهرماه سال 538، سپاه کورش در 16 کیلومتری بابل بوده‌اند و دو روز پس از آن «گوبریاس» سپه‌سالارِ کورش بزرگ را در بابل می‌بینیم؛ این نشان می‌دهد بابل بدون خون‌ریزی و جنگ گشوده شده‌‌ است».

دکتر اَرفعی از ناخشنودی مردم بابل از فرمانروایی آن روزگار گفت : « گزارشی با نام نبونئید داریم که شعرگونه است و همگی از دشمنی با نبونیید گفته و در جایی بیان می کند، پیش از آن‌که کورش بابل را بگشاید، مردم بابل که از کردار نبونیید به ستوه آمده‌ بودند، به هواداری کورش، شورش کرده و نبونیید شورش‌ها را سرکوب می‌کند. به‌گمان بسیار همین شورشیان گوبریاس را در ورود به بابل یاری کرده‌‌اند؛ زیرا حرکت دادن سپاه در 16 کیلومتری یک شهر و گشودن آن در روز بعد، نشان می‌دهد نبرد بدون خونریزی بوده‌ است».
این کارشناس زبان های بابلی از شمار بالای منشور نامدار به کورش گفت: « هفت آبان که کورش وارد بابل می‌شود، سپاهیانش در پرستشگاه بزرگ «سَرگیلَ» جای گرفته بودند و همان‌گونه که در فرمان (منشور) کورش آمده است، آنان پروانۀ بردن جنگ افزار (سلاح) به درون پرستشگاه «مَردوک» نداشتند. کورش نیز پس از ورود به بابل فرمان «شولَم» یا همان آشتی (صلح) را داده و می‌گوید : من این فرمان را به همۀ شهرهای میان‌رودان (بین‌النهرین) فرستادم. بنا به سه گِل‌نبشتۀ تازه ای که هشت سال پیش در گنج‌خانۀ (موزه) بریتانیا پیدا شد، درمی‌یابیم فرمان کورش بیش از یکی بوده‌ و استوانه‌های دیگری به شهرهای دیگر میان‌رودان فرستاده شده‌ است».

این استاد زبان های ایلامی و بابلی از آشتی دویست سالۀ روزگار هخامنشیان گفت : «کورش نتوانست سومین پادشاه دیگر را از سر راه خود بردارد. همچنین کمبوجیه نیز به‌هر انگیزه‌ای نتوانست این کار را انجام دهد، تا این‌که داریوش بزرگ مصر را می‌گشاید. به جز شورشی که در بابل در سال 483 پیش از میلاد در زمان خشیارشا رُخ داد، دیگر نشانی از آشوب در دورۀ 200 سالۀ هخامنشیان نداریم. پس از کنار رفتن هخامنشیان مردم دوباره گرفتار جنگ‌های سالانه شدند که با آشوریان آغاز و در پادشاهی کَلدانی‌ها و بابلی‌ها دنباله پیدا کرد».
این پژوهشگر زبان های باستانی از دستاوردهای روزگار هخامنشیان در جهان و دانش‌های پدید آمده در آن زمان گفت : « میان‌رودان دشتی است که تولید اصلی آن خرما، گندم، جو و کارخانه‌های پارچه بافی داشتند؛ ولی معدن و سنگ نداشتند و برای به‌دست آوردن کالاهای مورد نیاز همواره ناچار به تجارت یا لشگرکشی بودند؛ پس از آن‌که همه این سرزمین بزرگ از فراسوی رود نیل تا کرانه‌های جیحون زیر یک قدرت در آمد، دیگر مردم این ناحیه درگیر جنگ‌های سالیانه نبودند، از سوی دیگر هراسی از کوچ دادن‌ها، چپاول‎ها و آتش سوزی‌ها نداشتند. ولی پس از دویست سال که شاهنشاهی هخامنشی فرو ریخت، دوباره جنگ‌ها دنباله پیدا کرد. از دستاوردهای هخامنشیان به انگیزۀ پدید آمدن آشتی و آرامش در میان مردم، بینندۀ شکوفایی دانش‌های گوناگون از جمله فلسفه و دانش در یونان، ستاره‌شناسی بزرگی در بابل پدید آمد.

در بابل در سال 419 پیش از میلاد در روزگار اردشیریکم هخامنشی، مردی به‌نام «چی بی نو» در گل‌نبشته‌اش می‌نویسد : امروز در بابل خورشید گرفتگی رخ می‌دهد، ولی چون پس از پایین آمدن خورشید است در بابل توان دیدنش نیست. در روزگار هخامنشیان دانشمندان می‌توانستند، پیشی‌بینی کنند و از ماه گرفتگی‌های دوساله و خورشید گرفتگی‌های پنجاه به پنجاه سال را بنویسند.

در دوره‌ای که خود نامش را «ساروسی» گذاشته‌ بودند که در فیزیک امروز هم به‌نام‌ دوره‌های 19 ساله ساروسی که در خوشید گرفتگی هر منطقه وجود دارد، نامدار است».
دکتر اَرفعی در پایان سخنانش به جایگاه بالای هخامنشیان در دیگر کشورها اشاره کرد و گفت : « اگر هخامنشیان نبودند، دانشمند و فلسفه‌ای در یونان پدید نمی‌آمد. و مهم‌تر این‌که آن‌ها کاری به دین و مذهب کسی نداشتند. هر کس خدایان بومی (محلی) خود را پرستش می‌کرد و در فرمان کورش که یک روحانی بابلی در پرستشگاه «اِسگیلَ» مَردوک نوشته‌، آمده‌ است، "مردوک دست راست کورش را می‌گیرد و به سوی بابل راهنمون می‌شود" . در کتاب اشعیاء آمده، " و من با دست راست خویش، مسیح یعنی کورش را گرفتم و او را به سوی بابل رهنمون شدم". این چیزی نمی‌توانست باشد جز ذات و ویژگی خاصی که این اَبَرمرد تاریخ داشته است».

 

 

 

*هَموند انجمن مهرگان – خبرنگار اَمرداد



1395/08/05
بازدید : 884


دیدگاه ها

مانی افشار

ممنون از روشنگری شما. سپاس فراوان

دیدگاه خود را بنویسید