تاراجگران یک «استودان» ساسانی را در مرودشت شکستند

شنبه 1 اردیبهشت 1403





تاراجگران یک «استودان» ساسانی را در مرودشت شکستند



 

 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی سیاوُش آریا*

 

یادمان های تاریخی و فرهنگی دستاورد دسترنج گذشتگان پاک نهادمان بوده که به عنوان یادگاری ارزشمند از آنان برای ما برجای مانده است. همچنین نگهداری و پاسداری از این یادمان ها اَمری بایسته (ضروری) به شمار می آید که بر دوش همۀ مردم، نهادها و اُرگان ها است.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، یکی از یادمان های باستانی به جا مانده از گذشتگان، گوردَخمه ها و اُستودان ها (جایگاه نگهداری استخوان مردگان در آیین زرتشتی) بوده که نزد کارشناسان و باستان شناسان از ارزش بسیار فراوانی برخوردار است. این یادمان ها از دیدگاه آیین زیست، تاریخ اجتماعی و گاه سیاسی و باورهای مردمان گذشته قابل بررسی و پژوهش است. همچنین ما را با روش گورسپاری و چگونگی پاس داشت آخشیج (عنصر) خاک نزد گذشتگان آشنا می کند. از سویی، برخی از گوردَخمه ها و اُستودان ها از دید هنر تراش، مِهرازی (معماری) و سادگی آن ها چشم نواز و گیرا (جذاب) بوده و نزد پژوهندگان این نمونه از یادمان ها دارای ارزش فراوانی است.

اما اُستودان ساسانی روستای فاروغ مَرودشت که پیشتر از سوی نگارنده کشف شده و گزارش کامل آن نیز به مدیران و سرپرستان (مسوولان) سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مرکز استان داده شده بود به انگیزۀ بی توجهی آنان و نبود احساس مسوولیت به دست تاراجگران یادمان های فرهنگی و تاریخی شکسته شد.

سخن درخُور نگرش (نکته قابل تامل) این است که همان زمان و نزدیک دو سال پیش نگارنده شرایط جایگیری و در خطر بودن آن را برای سرپرستان میراث فرهنگی بازگو کرده و بنا شده بود که این یادمان ساسانی را به شهرستان مَرودشت جا به جا کنند (منتقل کردن). اما نه تنها این کار انجام نشده، بلکه در کمال شگفتی آگاه شدیم که این یادمان هنوز به ثبت ملی هم نرسیده است!؟ به راستی آیا این گونه می خواهیم از یادمان های نیاکانی که دستاورد دسترنج گذشتگان است و از گذر سَده ها به سلامت به دست ما رسیده است، نگهداری و پاسداری کنیم. پاسخ آیندگان را چگونه خواهیم داد. به گفته ای باید یک یادمان آسیب ببیند و یا از میان برود تا دست به کار شویم! در این میان پاسخ اَفکارهمگانی (عمومی) را چگونه و چه کسی خواهد داد. مگر جز این است که هم اینک باید بودجه ای هنگفت و بیشتر را صرف بازآرایی (مرمت) این یادمان کنیم. سازمانی که با کمبود بودجه رو به رو است و توانایی نگاه بانی همۀ یادمان های تاریخی و فرهنگی را ندارد، چرا به سادگی و آسودگی از کنار این یادمان ارزشمند گذشته است. هم اکنون مدیران و سرپرستان میراث فرهنگی باید پاسخ گوی مردم باشند. زیرا کم کاری آنان انگیزۀ آسیب رسانی به این یادمان باستانی شده است. همچنین این یادمان ها از آنِ همۀ مردم ایران است که میراث فرهنگی بر پایۀ قانون کشور خویشکاری (وظیفه) نگهداری و پاسداری از آن ها را دارد.

نیازبه یادآوری است که نگارنده تا کنون چندین یادمان تاریخی با ارزش را در چند سال گذشته در استان کشف کرده و گزارش کامل آن را نیز به مدیران و سرپرستان میراث فرهنگی داده است، ولی شوربختانه تا کنون و پس از گذشت چند سال هیچ کدام از آنان به ثبت ملی نرسیده است! و این بیانگر کم کاری و بی توجهی و نبود شناخت و اَرج نگذاشتن به یادگارهای نیاکانی در میان مدیران و سرپرستان مربوطه است.

علی هُژَبری، باستان شناس با گرایش ساسانی نیز پیشتر دربارۀ این یادمان به تارنمای فرهنگی مهرگان گفته بود : « این یادمان بی گمان یک اُستودان سنگی ارزشمند است که ما نمونۀ آن را تا کنون با این ریخت و فرم در ایران نداشته ایم و این بسیار بر ارزش مینُوی (معنوی) آن می افزاید. همچنین باید به جایگیری این بازمانده در میان دشت با دو دلی نگاه کرد. زیرا جای این سنگ با توجه به نمونه های نزدیک به آن و کاربری و فرم و ریخت آن، جایی جز کوه نمی تواند باشد که به گمان بسیار یا سودجویان آن را از کوه جدا کرده و یا در فراز و نشیب هایی ناروشن از کوه جدا شده است. و دیگر این که، ما بر روی این سنگ دو گودال یا چاله می بینیم. گودال بالایی یک اُستودان است که درپوش داشته و درپوش آن را در گذشته های دور شکسته اند که جایگاهی برای نگهداری استخوان مردگان بوده است. اما دربارۀ چاله پایینی نمی توان به استواری و محکمی سخن گفت. زیرا سو و روی (جهت) آن به سمت دیگری است و قاب و درپوش هم ندارد و همین ما را وا می دارد تا با دوراندیشی (احتیاط) دربارۀ آن سخن بگوییم. به دید من باید این چاله، جایگاهی برای بخشش کردن در راه پروردگار یا همان جای خیرات و نذورات باشد که وابسته به همان فرد درگذشته است. هر چند تا بررسی و پژوهش درستی بر روی این یادمان انجام نشود، نمی توان به درستی و استواری دربارۀ آن سخنی گفت. همچنین در این گودال پرندگان هم می توانستند خوراک بخورند و در این جا می توان پدیدۀ جذب طبیعت را هم دید که همۀ این ها بر ارزشمندی و توانمندی این یادمان می افزاید».

هُژبری در بخش دیگری از سخنانش نیز افزوده بود : « این یادمان وابسته به روزگار پایانی ساسانی است و چه بسا (احتمالا) دیرینگی آن به آغاز روزگار اسلامی و جا به جایی از روزگار ساسانی به اسلامی باشد. با این همه این یادمان باستانی یک یادگار بی مانند و یگانه است که گویای پُرسمان های (مسایل) فرهنگی زمان خودش است و از دید مطالعات باستان شناسی بسیار ارزشمند است. از سویی، همان گونه که گفته شد این یادمان از بستر اصلی خود جدا شده و تاراجگران و نابخردان به آن آسیب رسانده اند، پس باید چیز گران سنگی باشد. هر چند باید آگاهی رسانی کرد که در این جا هیچ گنجی وجود نداشته و ندارد و تنها جایگاه نگهداری استخوان مردگان بوده که از دید مینُوی و مطالعاتی دارای ارزش است».

 

 



جایگاه استودان درپوش دار که درپوش آن در گذشته های دور شکسته شده است

به‌گمان بسیار این گودی وچاله جایگاه نذورات بوده است

جهت وسوی استودان با چاله زیرین تفاوت دارد

بخشی از یادمان را که سودجویان در سال 93 شکسته بودند و زنگ خطری بود برای میراث. ولی گویا گوش شنوایی نیست

نگاره اسپندماه 1393 که این یادمان در آن زمان سالم بود

بخشی از یادمان تاریخی که به تازگی و بر اثر مدیریت ناکارآمد و بی توجهی میراث فرهنگی شکسته است

پس از گذشت یک سال و نیم از کشف این استودان و آگاهی رسانی آن به مدیران میراث از سوی نگارنده هنوز این یادمان ثبت ملی نشده است و جای بسی افسوس دارد

 

 

 

 

*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم دبیر انجمن مهرگان



1395/06/30
بازدید : 2095


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید