آیا کورش هخامنشی همان کیخسرو است؟

سه شنبه 29 اسفند 1402





آیا کورش هخامنشی همان کیخسرو است؟



 


 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه تاریخ سیاوُش آریا*

 

استوره ها، گاهی نشانه هایی از تاریخ هستند و گاه نُمادین و پندارینه. برخی از استوره ها با گذشت زمان و با نگرش به شرایط ویژه دچار دگرگونی شده اند که شناخت و جداسازی چهرۀ آن از تاریخ بسی دشوار است. یکی از این استوره ها کیخسرو بوده که گاهی با کورش شهریار هخامنشی هَمسان پنداشته شده است.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، استوره های ایرانی دارای رمز و رازهایی بوده که برای شناخت آنان باید پژوهش های گسترده ای در زمینۀ شاهنامه و ادب پارسی، تاریخ و زبان شناسی انجام داده و با دفترهای کهن پهلوی و اوستایی آشنا بود. برخی از این استوره ها چنان در دل تاریخ تَنیده اند و رازآلود بوده که شناخت و جدا سازی آن از تاریخ بسیار دشوار و سخت می نماید. هر چند استوره ها بخشی از تاریخ بوده و در دل آن نهفته اند. با این همه برخی از پژوهشگران و نویسندگان کیخسرو شاهنامه را همان کورش هخامنشی دانسته و بر آن پافشاری دارند. در همین زمینه تارنمای فرهنگی مهرگان با یکی از شاهنامه شناسان به گفت وگو پرداخته که در پِی می آید.

میرجلال الدین کزازی، شاهنامه شناس و استاد ادب پارسی به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « پاسخ من به این پرسش این است که از نگاهی بسیار فراخ بر پایۀ آن چه آن را دانش استوره شناسی می نامیم می توانم گفت که هر چهرۀ نمادینِ استوره ای می تواند برآمده از چهره ای راستین و تاریخی باشد. حتا بر این پایه تنها آن چهره های تاریخی بخت آن را می توانند یافت که به چهره ای نمادین و استوره ای دیگرگون بشوند و فرا بروند که بیش از چهره های دیگر تاریخی بوده اند. خواست من از این واژه آن است که بیش از دیگران بر تاریخ کارگر افتاده اند.، اثر نهاده اند.، روزگاری نو را در تاریخ پدید آورده اند. اما داستان این است که از آن جا که ما در داستان های نمادین و استوره ای با جهانی رازناک، پیچاپیچ، مه آلوده رو به رو هستیم، همواره نمی توانیم به درستی یا به روشنی یا حتا گاه هرگز خاستگاهِ تاریخیِ چهره های نمادین را بیابیم. گاهی تلاش ما در یافتن خاستگاه و بَرآمدجای و بُنیاد تاریخی این چهره ها سودمند می افتد گاه این تلاش یکسره بیهوده می ماند و ناکام. بر پایۀ آن چه سخت کوتاه گفته آمد ما می توانیم نشانه هایی را در کیخسرو بیابیم که سنجیدنی باشد با ویژگی های کورش بزرگ. برترین این نشانه ها آن است که کیخسرو به گونه ای نمادین شهریار آرمانی ایران است. فرمانرواییِ آرمانی در فرهنگ و اندیشۀ  ایرانی درکیخسرو نمادینه شده است و بِنمود آمده است. زیرا کیخسرو فرمانروایی ست که پاک یا به سخنی نغزتر و باریک تر پیراسته از ویژگی بُنیادین گیتی که آمیختگی و آلودگی ست از مادر می زاید. از همین روی پاک و پیراسته از زشتی و پَلشتی و کژی و کاستی فرمان می راند. سپس در فَرجام زندگی، هنگامی که در فرازنایِ نیرومندی، شکوه، برخورداری از فرمانروایی گیتیگ (اینجهانی.، دنیوی)، هم چنان پاک و پیراسته و پالوده از جهان می رود بی آن که بمیرد. زیرا مرگ فَرجام ناگزیر آمیختگی و آلودگی ست. از دیگر سوی کورش نه تنها در ایران، در پهنۀ گیتی نیز، فرمانروایی ست، پادشاهی ست که در منش و کُنش بی هَمال و بی همتاست. اگر ما زندگانی کورش را با زندگانی هر فرمانروایی دیگر بسنجیم آشکارا می بینیم که او فرمانروایی بوده است دیگرسان. کورش از ویژگی هایی والا بهره داشته است که ما آن را در دیگر فرمانروایان یا به هیچ روی نمی بینیم یا اگر پاره ای از این ویژگی ها را در فرمانروایی بیابیم این ویژگی ها آن چنان فَرمند و پر فروغ، سِرشتین و ساختارین، آشکار و پدیدار نیست که در کورش دیده می شود. اما حتا این همانندی بنیادین به گونه ای نیست که بتوان بی چند و چون با استواری بر آن رفت که کیخسرو نمادی ست که از کورش برآمده است و مایه گرفته است. ما برای آن که بدین نکته بیندیشیم یا سرانجام بگراییم، بتوانیم آن را به گونه ای بُرهانی و دانشورانه بپذیریم به ویژگی هایی دیگر نیاز داریم که این دو را : چهرۀ تاریخی و چهرۀ  نمادین استوره ای را با یکدیگر بِپیوندند. ویژگی هایی نغزتر، باریک تر. یکی از این ویژگی ها را ما در سرگذشت کورش با چهره ای کمابیش تاریخی می یابیم که اسکندر است. از همین روست که پژوهندگانی بر آن رفته اند که اسکندر یا آن که او را خداوند دو شاخ یا «ذوالقرنین» می نامیم هردو یک تَنند. آن ویژگی هم آن است که در سرگذشت هر دو ما به پدیده ای بیرونی، پِیکرینه باز می خوریم که بند یا سَد است. یکی از کارهای پرآوازۀ کورش بستن بند یا برآوردن بارویی (برج) سِتَبر و استوار و بلند بوده است که در برابر تازندگانی تاراجگر و دَدمنش و خونریز برآورده است. در سرگذشت اسکندر یا خداوند دو شاخ نیز ما به کرداری پر آوازه از این گونه بر می خوریم. پرآوازگیِ این بند و بارو آن چنان بوده است که از آن کنایه ای در زبان مانده است. کنایه ای که هنوز کاربرد و رَوایی دارد، هنگامی که می خواهیم از پدیده ای سخن بگوییم بسیار سِتبر و سُتوار و پایدار، آن را با سد سکندر می سنجیم. می گوییم، (توگویی سد سکندر است). این نکته را هرچند، بر خوانندگان این گفتار آشکار است، شایسته می دانم که روشن بدارم.. اسکندر یا خداوند دو شاخ چهره ای ست رازآمیز و ناشناخته که به هیچ روی، با اسکندر مقدونی که جهان گشایی روان نَژند و خونریز و مردم کُش بوده است، پیوندی نمی تواند داشت. جهان گشایی که بَرنام (لقب) او در متن های کهن، گجسته است به معنی بِنَفرین یا ملعون».

نویسندۀ دفتر کورش پدر ایران در بخش دیگری از سخنانش دربارۀ بزرگواری (شخصیت) و منش کورش افزود : « بزرگی کورش برای هر آن کس که با زندگانی و سرگذشت او آشناست، ناگفته آشکار است. من تنها به یک نمونه و نشانه از بزرگی بی مانند کورش بَسنده می کنم. در روزگاری که هر فرمانروایی نیرومند و چیره دست شهری را می گشود از آن شهر توده ای خاکستر برجای می نهاد، کورش هنگامی که بر شهری چیرگی می یافت، می فرمود که سپاهیان او گِردِ نانی را به ستم از شهروندی نَستانند، کمترین گَزند و آسیبی نه به شهر برسانند نه به شهروندان. حتا کورش آن چنان آزادمنش و فراخ نگر و خجسته خوی بود که مردمان آن شهر را آزاد می نهاد که در کیش و آیین خویش بِمانند و بِپایند. حتا گاه به پرستشگاه آنان می رفت، آن چه را نزد آن مردم سِپند و والا بود گرامی می داشت. همین مردم دوستی و آزادمنشی در کورش چونان جهان گُشای انگیزه ای نیرومند بود که مردمان و کشورها با آغوش باز فرمانروایی او را پذیرا بشوند. در گشودن شهرها و سرزمین هایشان او را یاری برسانند. زیرا می دانستند که اگر بخشی از جهان شاهی پهناور ایران باشند شهری آبادتر خواهند داشت و در بهروزی و آسایش روزگار خواهند گذرانید. از همین سنجش در میان منش و کُنش کورش با دیگر فرمانروایان روزگار او یا روزگاران دیگر به آسانی می توانیم به والاییِ بی مانند وی در فرمانروایی پِی برد. از همین روست که کورش از دیرترین روزگاران فرمانروایی دیگرسان، مینویی، فراسویی شمرده شده است. در نامه های سپَند و آیینی از وی به ستایش سخن رفته است او را رهاننده ای دانسته اند نوید داده که مردمی چشم به راه آمدن او بوده اند».

در پایان باید یادآوری کرد که 7 آبان ، روز بزرگ داشت کورش است که برخی به نادرستی این روز را زادروز (تولد) وی بر می شمارند. در این روز فرمان کورش (استوانه گِلی) به همۀ کشورهای جهان فرستاده شده است. این روز بر همۀ فرزندان ایران زمین همایون باد...

 

 

 

 

*پژوهشگرتاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری کُنشگرمیراث فرهنگی،گردشگری و زیست بوم دبیرانجمن مهرگان



1394/08/07
بازدید : 2651


دیدگاه ها

مانی افشار

درود فراوان. بسیار عالی و راهگشا. سپاسگزارم استاد

دیدگاه خود را بنویسید