نفس های تالاب بین المللی پریشان به شماره افتاد

جمعه 31 فروردین 1403





نفس های تالاب بین المللی پریشان به شماره افتاد



 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه گردشگری، بخش زیست بوم سیاوُش آریا*

 

بزرگ ترین دریاچۀ آب شیرین ایران روزگار اندوه باری را می گذراند. پریشان، تالابی که روزی زیست گاه ده ها گونۀ پرندگان بومی و سدها پرندۀ مهاجر و چندین گونه ماهی بوده، هم اینک واپسین نفس های خود را می کشد. پریشانی این تالاب تا آن اندازه پیش رفته است که در دو سه هفتۀ گذشته خشم زمین آشکار و دریاچه دچار خودسوزی شد.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، بی مهری و دست اندازی مردمان بومی برای کار کشاورزی و بهرۀ نادرست و کَندن (حفر) چاه های غیرمجاز و مجاز و بهره برداری بی رَویه از سفره های زیر زمینی و مهم تر از همه مدیریت ناکارآمد انگیزه ای شد تا تالابی که هزاران سال زندگی در آن روان بود، همانند بیابانی خشک و سوزان شود و واپسین امیدهای زنده سازی آن از دست برود! بر پایۀ آمارهای سازمان محیط زیست استان، بیش از 1200 جرگه (حلقه) چاه غیرمجاز و مجاز در پیرامون تالاب پریشان پدیدار شده و آب سفره های زیرزمینی را مِکیده است. همچنین بهرۀ بی رَویه از آب تالاب مایۀ خشک شدن پیوسته پریشان شده و با دراز شدن زمان خشک سالی ها که نزدیک یک دهه از آن می گذرد و همچنین گرم شدن هوا و دگرگونی بیولوژی از زیر زمین دچار خودسوزی شده است. هرچند این خود سوزی در چند روز گذشته و پس از کوشش های فراوان مهار شده است، ولی پریشان روزگارش بسیار پریشان تر از این هاست. اندوه بارتر آن است که بدانیم «بنک»، تنها چشمۀ آبدار پریشان نیز خشک شده است و این یعنی وضعیت دریاچۀ پریشان از مرز هُشدار گذشته و همۀ امیدها را نا امید کرده است. دیگر صدای شُرشُر آب ها گوش را نوازش نمی دهد، آواز پرندگان شنیده نمی شود. کسی در اندیشۀ درختان و نیزارهایش نیست. صدای خشم زمین را نخواستیم که بشنویم و امروز باید به سوگش بنشینیم. تالابی که هزاره ها را به سلامت پشت سرگذاشته با خودخواهی های ما انسان ها، زندگی اش به خطر افتاده است و شیرۀ جانش را کشیدیم تا دیگر نتواند استوار بماند. امروز داریم تاوان ندانم کاری ها و بی تفاوتی های خود را پس می دهیم. آن هنگام که دوست داران زیست بوم دلسوزانه فریاد زدند و کمک خواستند کسی صدای آنان را نشنید، آن روز که پرندگان جایگاه زندگی خود را ترک کردند، چشم هایمان را بستیم و امروز ما ماندیم و بستری از خاک زخم خورده و شن زاری ناتوان و بی جان. تالاب پریشان هرچند تنها نمونۀ ندانم کاری و مدیریت ناکارآمد و خشکیدن دریاچه های کشور نیست، ولی نتیجۀ بی مهری و بی خردی سال های گذشته است، نمونه ای از الگوی ناتوانی (ضعف) و بی خردی مردم و مدیران. اما هم اینک دریاچۀ پریشان بستری از خار و خاشاک و نیزارهای سوخته و مواد آلی و رسوبات و نمک های (املاح) کف دریاچه شده است. دامداران گوسپندان خود را در آن می چرانند و کشاورزان با موتور در بخش هایی از آن گذر می کنند. پریشان این روزها، روزگارش از هر زمانی ناخوش تر است، صدای سوختن و از میان رفتن تالاب را بشنویم پیش از آن که دیر شده باشد.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، پریشان این روزها نیاز به رسیدگی جدی دارد و تصمیمی کارشناسانه. هر روز با یک بحران دست و پنجه نرم می کند و هر روز از امیدهای زنده شدن آن کاسته می شود. باید هر چه زودتر به دادش رسید وگرنه با یک فاجعۀ بزرگ ملی رو به رو خواهیم شد. پریشان را تنها نگذاریم...

دریاچۀ بین المللی پریشان بیش از 4 هزار هکتار گستردگی دارد و بخش گردشگری آن نیز 4 هکتار برآورد شده است. پریشان آب بیش از 15 چشمه را فراهم می کند و بلندای آن از سطح دریا 820 متر است. بیش از 250 گونه پرندۀ مهاجر و 40 گونه پرندۀ بومی در این تالاب زندگی می کرده اند. ماهیانی همانند زردک، سرخه، دبرک، کپور، آمور و فیتوفالک از گونه های آبزی این دریاچه به شمار می آیند. این دریاچه یکی از دریاچه های آب شیرین است که در کنوانسیون جهانی رامسر ثبت شده  و همین نشان ویژه بودن این دریاچه است و باید پاسداری و نگهداری شود. کارشناسان و کُنشگران (فعالان) زیست بوم تنها راه ماندگاری و زنده شدن آن را بستن همۀ چاه های غیرمجاز و مجاز می دانند. دریاچۀ پریشان یا فامور در 12 کیلومتری شهرستان کازرون جای گرفته است.

 

نگاره های زیرکه به تازگی و پس از مهار آتش گرفته شده است را ببینید : 

 

 

 

 

 

 

املاح کف دریاچه

 

بخش ورودی گردشگری تالاب پریشان که تا چندسال پیش گردشگران بسیاری به آنجا می آمدند، ولی اکنون...

 

برجای مانده های قایق هایی که در گذشته های نه چندان دور بر فراز آب ها می گشتند

 

پریشانی یک دریاچه بزرگ بین المللی

 

تا چشم کار می کند خشکی است و خاروخاشاک

 

روزگارغم بار بزرگ ترین دریاچه آب شیرین ایران

 

زباله هایی که در کف دریاچه ریخته شده است

 

سایه بان هایی که در گذشته انبوه گردشگران در آن به تماشای تالاب می نشستند

 

نیزارهای کف دریاچه که طمعه آتش شدند

 

 

 

 



 

نوشته های مرتبط

 

 

·        »پریشان« ، پریشان تر از دیروز

 

 

 


*پژوهشگرتاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری کُنشگرزیست بوم، گردشگری و میراث فرهنگی- دبیرانجمن مهرگان




1394/06/30
بازدید : 2914


دیدگاه ها

خندان

درود بر سیاوش آریای گرامی و خستگی ناپذیر.درد نامه پریشان را خواندم.تعجبی نداردکه در این کشور روز به روز هزاران داشته طبیعی و تاریخی به تاریخ سیاه ویرانی و نیستی و نابودی کشیده می شوند.چرا راه دور برویم کافی بود یکی از این هزاران پدیده در کشورهای پیرامون خلیج فارس یا یکی از امیر نشین ها بود.آن وقت می دیدیم همان هایی که ایرانیان چه مردم و چه مسئولین دولتی اصلا آدم حسابشان نمی کنند . وبه چه نامهایی می خوانندشان چه طور قدر آن را می دانستند.کما اینکه هم اکنون با ساختن جاذبه های مصنوعی خیلی از ما پیشترند.

دیدگاه خود را بنویسید