تاراجگران، پایین سنگ نبشتۀ شاهپور ساسانی را منفجر کردند

چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403





تاراجگران، پایین سنگ نبشتۀ شاهپور ساسانی را منفجر کردند



 

سنگ نبشتۀ پهلویِ تنگ بُراق پارس در خطر است



 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان- گروه میراث فرهنگی- سیاوُش آریا*

 

 

 

چپاوُل ،تاراج و دست اندازی به یادمان های تاریخی- فرهنگی کشور، انگار که پایانی ندارد. هر از گاهی در روزنامه ها، خبرگزاری ها و حتا رسانۀ ملی(صدا وسیما) می خوانیم و می شنویم که تاراجگران، یادمانی را در گنجینه ها(موزه ها) یا میدان ها و  جایگاه های تاریخی رُبوده اند یا در پِی یافتن گنج، آن را ویران کرده اند. پس از این رویدادها هم تاچند روزی سوژه و تیتر خبرگزاری ها و روزنامه ها می شود و سپس از یادها فراموش.

درد بی تفاوتی و بی مسوولیتی همۀ این مرز پرگُهر را فراگرفته و فریاد رَسی هم نیست. اما آن چه نزد ما بی ارزش شده است و از میان می رود نه تنها یک یادمان ملی است که این هویت، تاریخ و شناسنامه ملتی با فرهنگ و تمدنی دیرینه است که پایمال خواهد شد و آن گاه جز افسوس ودریغ راه کاری را نمی یابیم!

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان،یکی از ارزشمندترین سنگ نبشته های باستانی کشوردر استان پارس در تنگ بُراق سَدۀ اقلید در خطر نابودی و ربودن است. چپاول گران بازمانده های نیاکانی در پیِ یافتن گنج، چند سال پیش پایین این یادمان که سنگ نبشتۀ ساسانی شاهپور یکم است را منفجر کرده اند. گِرداگرد و پیرامون این سنگ نبشته، انبوه زباله های پلاستیکی که هم برای زیست بوم و هم برای این یادمان بسیار زیان آور است ریخته شده است. بر روی خود این بازماندۀ ملی که زیر درختان جای گرفته است سرگین(فضله)پرندگان ریخته شده و به آن آسیب رسانده است.

از دیگر سو، این یادمان در زیر نورآفتاب،باران و برف ودر گوشه ای پایین تر از اِشکَفتی(غاری) در بدترین شرایط به حال خود رها شده است. نه حریم و گستره ای(عرصه ای) دارد، نه شناسنامه(تابلو) شناختی و نه حتا نگهبان و محافظی تا در پناه باشد. هم اکنون زیر بخش بالایی این سنگ نبشته خالی  شده ودر خطر ربودن است.

شاید اگرمی دانستیم که چه فلسفۀ ژرفی در پس اندیشۀ این یادمان ها است هرگز باخود چنین نمی کردیم، اگرمی دانستیم که نیاکان خردمندمان چه سختی ها ودشواری هایی را به جان ودل خریده اند تا این یادگاری ها را برای سرافرازی وشکوه و غرور ایران به جا بگذارند هرگز به این یادمان ها دهن کجی نمی کردیم. این یادمان ها قصۀ عشق و دلداگی، بالندگی ونازش(افتخار) نیاکان پاک سرشت ما است. بیاییم به خود بد نکنیم، بیاییم داشته های ارزشمند خویش را پاس بداریم. به راستی مگر گنج چیست؟ آیا وجود این بازمانده ها از هر گنجی پر بهاتر و ارزشمندتر نیست؟

دکتر علی رضا جعفری زند، باستان شناس برجسته و استاد دانشگاه در همین زمینه به تارنمای فرهنگی مهرگان می گوید : « در میان سال های 85 تا 86 ، تاراجگران در پی یافتن گنج، پایین این سنگ نگاشته پهلوی را منفجر کردند، ولی خوشبختانه نتوانستند آن را بِرُبایند و به خود آن آسیبی نرسید. دو تکه سنگ دیگرنیز، درکنار و چسبیده به همین یادمان است که به گمان بسیار وابسته(مربوط) به همین سنگ بوده که در گذشته های بسیار دور ازهم جدا شده اند و این را از گونه سنگ ها و کناره های تراشیدۀ هرکدام از این سه سنگ می توان دریافت».

دکتر جعفری زند باورمند است که باید این سنگ نبشته را به گنجینه برد و می گوید: «  بهترین روش و کار درست این است که این یادمان را به گنجینه ملی ایران باستان در تهران ببریم تا بتوانیم از آن بدرستی پاسداری کنیم، زیرا این یادمان بی همتا است و حتا ما مولاژی هم از آن نداریم. از سوی دیگر، سنگ نبشته های ما در ایران به ویژه ساسانی بسیار اندک است. دفترهای ما هم که به پهلوی ساسانی نگاشته شده، وبرجای مانده، اندک است و متن این سنگ نگاشته ها دردفترهای  باستانی یافت نمی شود. مهم تر از همه، همین که تا کنون در پسِ این سده های دراز و پرپیچ و خم سالم برجای مانده بیشتر به معجزه می ماند».

حعفری زند ادامه می دهد: « این که بخواهیم این بازمانده رادر همان جایگاه نگه داریم و برای آن حریم وگستره، شناسنامۀ شناخت(تابلو معرفی) بازمانده تعریف کنیم و یا دورچینی و فنس کشی انجام دهیم کاملا اشتباه است. زیرا هنگامی که این موارد را انجام دهیم شناخته تر شده و در خطر آسیب جدی تر قرار می گیرد و هرچه این گونه یادمان ها در کشور ما گمنام تر باشند بهتر است. زیرا در کشور ما هر جا، بازمانده ای راشناسایی و معرفی کردند شرایطش بدتر شده است، مگر آن که برای آن نگبانی بگمارند که به گونۀ فیزیکی پاسدار آن باشد».

او برای گواه سخنان خود نمونه هایی را هم بر می شمارد  و می گوید : « سنگ نبشتۀ هخامنشی خارک پس از شناخت و معرفی دچار آن رخدادهای ناگوار شدکه همه می دانیم. یا نبشتۀ پهلوی روی استودان در تنگ کَران پَسا در پارس که به سرنوشت تلخی دچار شد. نمونۀ برجستۀ دیگر گنجینۀ  تبریز است. تا هنگامی که مردم نمی دانستند یادمان های موجود در آن چیست و چه ارزشی دارد در پناه بود و همین که از من خواستند که بیایم و ریشه داربودن(اصالت)  آن را تایید کنم و دیرینگی آن را تخمین بزنم و در خبرگزاری ها آگاهی رسانی شد که من مجموعه بشقاب های موجود در تبریز را ساسانی خوانده ام به بازۀ (فاصله)زمانی کمتر از سه ماه آن یادمان ها را ربودند. از همین روی است که می گویم در کشورما و با شرایط موجود بهتراست این یادگاری ها گمنام بمانند و در کل باید این گونه بازمانده ها به گنجینه جابه جا شود».

این باستان شناس برجسته درپاسخ به این پرسش که برخی از کارشناسان و حتا باستان شناسان با جابه جایی این یادمان ها مخالف هستند و می گویند، که سده های دراز با این شرایط و در این هوا نگهداری شده اند و جا به جایی آن آسیب بیشتری می زند، می گوید: « در جایگاه سرپوشیده که به دور از آفتاب و باران باشد برای این یادمان ویژه(خاص) هیچ اتفاقی نمی افتد. امروزه با پیشرفت تکنولوژی و راه ها وشیوه های علمی نگهداری می توان از این سنگ نبشته درگنجینه، بسیار بهتر پاسداری کرد».

این استاد دانشگاه می افزاید :« تنگ براق یک منطقۀ باستانی بوده و ارزش فراوانی دارد و در زمان باستان شکارگاه ویژه ای بوده است. این شکارگاه و منطقه، توانایی(پتانسیل) بالایی داشته و ما امروزه حتا می توانیم گفتمان شکارگاه را پیش بکشیم و آن را نیز جهانی کنیم. در گذشته همراهان پادشاه، دره را بند آورده  وجانوران را در منطقۀ ویژه ای رهنمون می کردند  و به گفته ای شکار را آماده می کردند که به این کَرده(عمل) رَم دادن گویند».

کارشناسان نیز حتا از دید یک ورزش باستانی به نوشته های این سنگ نگاره اشاره می کنند. جعفری زند در این زمینه می گوید : « برگردان این سنگ نبشته نشان از ورزش و تیراندازی دارد و می توان  از همین دیدگاه، گفتمان جهانی شدن آن را مطرح کرد. این یادمان در هرجای جهان بود از همین روش ثبت جهانی می شد، ولی ما این داشته ها را به حال خود رها کرده ایم. بهتر است بدانید که برای نمونه، در سوئد که وایکینگ ها باشَنده(ساکن) بودند، امروزه روی زمین گِلی جای تیرک چادرهایشان را که یک فرو رفتگی است نشان می دهند و از گردشگران بهایی دریافت می کنند و به همین وسیله گردشگران را به آن منطقه می کشانند. اکنون ما با این همه داشته های ارزشمند و درخُور چه کرده ایم؟ حتا در بخش گردشگری و اقتصادی هم ناتوان بوده ایم».

دکتر جعفری زند دربخش دیگری از سخنانش می افزاید: « وجود زباله ها به ویژه پلاستیک اثرات بسیارسویی بر زیست بوم دارد. همچنین شرایط این سنگ نبشته از این نگر هم اندوهناک و زیان بار است. این گذاره(موضوع) و نابسامانی درهمه جا وجود دارد و نیاز به آموزش گسترده و پالایش فرهنگ در کشور دارد و ریشه ای باید به آن پرداخته شود».

وی دربارۀ ارزش خود نبشته ای که روی سنگ، کَنده کاری(حکاکی) شده است نیز به تارنمای فرهنگی مهرگان می گوید : « با مطالعۀ ژرف(عمقی) بر روی این نگاشته می توان به ساختار اجتماعی و حتا دینی آن زمان پی برد. ازدیگر سو، ما با تاریخ اجتماعی آن زمان آشنا می شویم. یادمان باشد که ما نبشته ای به گونۀ مکتوب که به جا مانده باشد از تاریخ اجتماعی ایران نداریم و همین سنگ نبشته های اندک شمار هستند که مارا یاری می رسانندو از این دیدگاه هم دارای ارزش بسیار بالایی است. نکته ای که نباید از یاد برد این است که از روی سنگ نبشته ها و گِل نبشته ها می توان  از زندگی و شخصیت خود پادشاهان و فرمانروایان آگاهی یافت و این خود یک امتیاز بزرگ دربارۀ این یادمان است. ما باید گونه ای رفتار کنیم که این یادمان های ارزشمند برای آیندگان برجای بمانند و آن ها بتوانند این یادمان ها را ببینند و لمس کنند، نه این که تنها در دفترها به دنبالش باشند و این خود شرایط این سنگ نبشته را ویژه تر می کند. این سنگ نبشته همان گونه که گفتم دربارۀ تیراندازی است و این ورزش خود نمادی است از دوره های بسیار کهن تر. زمانی که آرش شیواتیر، جان خود را در تیر کرد و آن حماسۀ ملی را آفرید. این تیراندازی شاهپور شاه به گونۀ نمادین می تواند داستانی از حماسۀ ملی و قهرمانی ایرانیان باشد که شاهنشاه، جا پای آرش گذاشته است. به هر روی از هر دیدی که به این یادمان بنگریم دارای ارزش فراوانی است».

جعفری زند در پایان می افزاید: «  بی تفاوتی ما دربارۀ فرهنگ و پیشینۀ خود بسیار بد است و تنها در ایران به این گونه با یادگارها و طبیعت برخورد می شود. و در این جا می خواهم توجه مسوولان را به این نکته جلب کنم که با پاسداری و حفظ این یادمان ها است که می توان از فرهنگ و پیشینۀ کشور دفاع کرد و در صنعت گردشگری هم سهم به سزایی دارد. این سنگ نبشته یک بازماندۀ گنجینه ای(موزه ای) است که می تواند به درستی به جهانیان شناسانده شود. این یادمان اگر به گنجینۀ  دیگر کشورها رفته بود افسوس می خوردیم. اما با این وجود هیچ کاری برای نگهداشت و حفاظت آن انجام نمی دهیم. اگر تنها یکی از این یادمان های باارزش کشور ما در گنجینه ها ی دیگر کشورها بود بسیار برای آن ارزش قایل می شدند».

دربارۀ نبشته و دبیره(خط) پهلوی روی این سنگ نیز، زبان شناسان از ارزش فراوان آن یاد می کنند.

شهرزاد اسدی، زبان شناس در همین زمینه به تارنمای فرهنگی مهرگان می گوید : « ازدیدگاه تاریخی، زبان های ایرانی را به سه دستۀ کَلان(عمده)، بخش بندی می کنند، دورۀ باستان- دورۀ میانه و دورۀ نو. دورۀ باستان از نزدیک هزارسال پیش از زایش عیسا(ق.م) آغاز شده و تا 331 پیش از تَرسایی(میلاد) زمان برافتادن شهریاری هخامنشیان ادامه یافته است. کشته شدن داریوش سوم هخامنشی، مرزی تاریخی میان زبان پارسی باستان و پارسی میانه به شمار می رود. از این زمان تا سال 867 تَرسایی که یعقوب لیث صفاری به شهریاری رسید و زبان پارسی دری را زبان رسمی ایران کرد، به شوَند(دلیل) قرارگرفتن میان دو دوره، در تاریخ زبان شناسی، دورۀ میانۀ زبان های ایرانی به شمار می آید. زبان های این دوره بنا به بهره گیری در نیمۀ باختری(غربی) یا خاوری(شرقی) ایران آن زمان، قابل بخش به دو گروه زبان های ایرانی میانۀ باختری و ایرانیِ میانۀ خاوری است».

این کارشناس ارشد زبان های باستانی و استاد دانشگاه شیراز ادامه می دهد« زبان های ایرانی میانۀ باختری نیز خود، دربردارندۀ دو گروه است، 1. پهلوی اشکانی 2. پارسی میانه. این زبان که در زمان ساسانی، زبان رسمی ایران بوده، به پهلوی ساسانی نیز ناموَر(معروف) است. از این زبان، چهار گونه بازمانده با چهار گونه واتگروه(الفبا) برجای مانده که یکی از آن ها همان سنگ نبشتۀ شاهان و بزرگان ساسانی است که به واتگروه پارسی میانۀ کتیبه ای(پهلوی کتیبه ای) نگاشته شده است. روش نگاشتن دبیره پهلوی در سنگ نبشته ها از راست به چپ و وات های(حروف های) آن جدا از هم است. سنگ نبشته های شاهان که درآغاز زمان ساسانی به این روش نگاشته شده اند، بیشتر با برگردان پهلوی اشکانی و یونانی نیز همراه هستند و این امر نشان گرآن است که با پایان دورۀ پیشین، فرهنگ و زبان آن به دست فراموشی سپرده نمی شود. این سنگ نبشته ها از دیدگاه زبان شناسی، تاریخی، اجتماعی و دینی مهم به شمار می روند، ولی از دید ادبی ارج چندانی ندارند».

اسدی می افزاید: « سنگ نگاره های شاهپور یکم ساسانی از نخستین سنگ نگاره های این دوره است. او سَردَم دار بیشترین شمار سنگ نگاره ها در زمان ساسانی نیز است که در نقش رستم، نقش رجب، حاجی آباد مرودشت و تنگ بُراق در دسترس هستند. سنگ نبشته های حاجی آباد و تنگ براق، درون مایه ای یکسان با زمینۀ تیراندازی شاهپور شاه دارند».

شهرزاد اسدی در توصیف سنگ نبشتۀ تنگ براق به تارنمای فرهنگی مهرگان می گوید: « سنگ نبشتۀ تنگ براق در دهکدۀ کوچکی به همین نام، در نزدیک 100 کیلومتری اَپاختَرباختری(شمال غربی) حاجی آباد جای گرفته ودر گذر زمان و به شوَند نبود نگهداری در شرایط مناسب، گزند فراوان دیده است. این سنگ نبشته، کمی کوتاه تر از سنگ نبشته حاجی آباد است.

این سنگ نبشته دارای سه بخش است، 1. پیش گفتار- که در برگیرندۀ شناخت شاهپور شاه، پیشینه و جایگاهش است. 2. متن بنیادین (اصلی)- که گزارش تیراندازی شاهنشاه است. 3. اشاره به نیک دستی و توانایی شاهپورساسانی دارد».

این سنگ نبشته در 16 دبیره نگاشته شده است ودر تاریخ 23 مهرماه 1376 با شمارۀ 1929 به سیاهۀ (فهرست)یادمان های ملی پیوسته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خطر درکمین سنگ نگاره برای ربودن است و جای تامل دارد

 

گرداگرد یادمان ملی را زباله و انبوه گیاهان فرا گرفته است

 

 

 

دبیره پهلوی نوشته شده بر روی سنگ باستانی

 

سنگ نبشته ساسانی شاهپور یکم در تنگ براق اقلید پارس

 

وضعیت غم بار نگهداری یادمان 1700 ساله

 

گوشه های سنگ نبشته که آسیب دیده است

 

فرتوری بسیار قدیمی از سنگ نبشته شاهپور شاه

 

 

 

*پژوهشگرتاریخ وفرهنگ ایران- دبیرانجمن مهرگان-کُنشگر(فعال) میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم

 

 

 

 

 

نوشته های مرتبط

 

·         سنگ نبشته شاهپور ساسانی حاجی آباد در کما

 



1393/05/04
بازدید : 1982


دیدگاه ها

هما

جای هیچ نگرانی نیست! اینها کار یک مشت حیوان طماع و کثیف است به اسم مردم با فرهنگ این سرزمین... وقتی که هنوز دغدغه نان و شکم و مسکن داشته باشیم یعنی سطح اول "هرم مزلو" !!! هیچ توقعی هم نباید داشت! مردمی که هنوز غم و غصه شان در قرن 21، درد شکم است، درد نان است چه جای تعجب که بشکنند و بخوردند و نابود کنند و ...!!! این قرن، زمان شکوفایی انسان (پله آخر هرم مزلو) در کشورهای جهان اول است و اما ما کجائیم؟!! آخر مگر چه آموزشی به این مردم بیچاره ، درمانده ، بدبخت ، مفلوک، سرگشته و حیران داده ایم که قصد گرفتن چنین آزمون سختی را از آنها داریم؟ این آزمون مخصوص مردمانِ سطحِ 3 این هرم است نه سطح یک !!! هنوز اندر خم یک کوچه ایم ... تمام ملل جهانِ غرب ظرف مدت 50 سال از پله اول گذر کردند و به مراحل بالاتر صعود کردند، اما این کشور ظلمت زده، 1500 سال است در سطح یک هرم مزلو گرفتاراست و در حال دست و پا زدن!!! که جای هیچ شکی نیست از این سطح هم پایین تر خواهد رفت و از کل هرم خارج خواهد شد... اینجاست که باید بگوییم ای "آبراهام مزلو" کجایی که سطوح پایین تری هم باید تعریف می کردی !!! سطوح 0 و 1- و 2- و.... جای گریه است نه جای خنده! باید گریه کنیم واقعاً باید گریه کنیم! برای رفع این معضلات فقط و فقط یک راه حل باقی مانده و آن هم "طلب مرگِ راحت"!!!

 

آرش

درود بر شما سیاوش جان بالاخره فرتور های نامناسب آلودگی اطراف سنگ نبشته رو هم گذاشتی ؟ این فرتور قدیمی رو چه کسی گرفته بوده ؟ سپاس از این همه پایداری شما

درود بر شما و منش پاک آریایی شما / نخست خشنودم که با شما در این سفر همراه بودم. اگر گزارش ها به درازا کشیده می شود برای این است که هم درگیرم وپشت دستم پر گزارش انجام نشده است که هربار افزون می شود از سویی گفتگو با کارشناسان زمان بر است. آن فرتور هم دست کم مربوط به 70 سال پیش است و شانسی از یک تارنمای ویژه گیرآوردم که نامی از عکاس برده نشده بود. به گمان بسیار هنگام پیدا شدن این یادمان گرفته شده است. شادزی
پاینده ایران

دیدگاه خود را بنویسید