زخم یادگاری نویسی ها بر پیکرۀ گوردخمۀ «آبشخور رستم»

پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403





زخم یادگاری نویسی ها بر پیکرۀ گوردخمۀ «آبشخور رستم»



 

 

 

 





تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی سیاوُش آریا*

 

 

گوردَخمۀ ارزشمند دو هزار و اَندی سالۀ نامدار به «آبشخور رستم» در شهر مَرودشت به جایگاهی برای یادگاری نویسی های افراد نابخرد و ناآگاه تبدیل شده و زخم های ژرفی را بر پیکرۀ رنجور یادگار پارس ها زده و نشانده است.

 

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، گُل بود به سبزه نیز آراسته شد. این زبانزد (ضرب المثل) نامدار، روزگار ناخوش و نَزار یکی از ارزشمندترین یادمان های تاریخی فرهنگی سرزمین پارس و حتا کشور را نشان می دهد.

گوردخمه ای دوهزار و اَندی ساله که در نوع خود بی همتا و یگانه است و از آنِ خاندان بومی پارس و کمتر شناخته شدۀ «پَرَتَرَکه ها» یا «فراته داران» بوده که از سوی افراد نابخرد فرومایه و چپاول گران یادمان های تاریخی، مورد دست اَندازی (تعرض) قرار گرفته است.

این افراد نابخرد و بی هویت به تازگی و شاید در چندین ماه گذشته، با رنگ بر جای جای گوردخمۀ بی مانند (منحصربه فرد) نامدار به آبشخور رستم در شهر مَرودشت، یادگاری نویسی کرده و زخم های ژرفی را بر پیکره و اندام رنجور و ناتوان یادگار پارس ها برجای گذاشته و اَفزون بر آسیب رسانی به آن، چهرۀ زشت و زننده ای را به نمایش گذاشته اند.

در روزگاری که کشورهای نوپا و همسایه به دنبال دست و پا کردن هویت و پیشینه ای کهن با زور و قدرت و زر و سیم برآمده تا شاید بتوانند برای خود تمدن و فرهنگی هرچند دروغین را بسازند و از این راه ها کسب درآمد کرده و گردشگران جهانی را به سوی شهر و سرزمین خود روانه کنند و مهم تر از همه، برای خود پشتوانۀ فرهنگی بسازند، ما در ایران نشانه های هویتی، فرهنگی، تاریخی و شناسنامۀ بالَنده و غرورآمیز خویش را، این بار نه به وسیلۀ یورش بیگانگان و تاتار و مغول و با جنگ و خون ریزی، بلکه با دست های پَلشت و خوی غیرانسانی خود، نابود کرده و یادگارهای نیک و ارزشمند نیاکان پاک سرشت خویش را یکی پس از دیگری از صفحۀ روزگار حذف و از چهرۀ تاریخ  پاک می کنیم!؟

 به راستی که هیچ مردم با فرهنگ و خردمندی در جهان امروز با تاریخ و فرهنگ شکوه مند خویش، چُنین نکرده و نخواهد کرد که ما امروزه با آن کرده و از سر ستیز و جنگ با یادگارهای گذشتگان خود برآمده ایم.

 

 

گوردخمه ای باستانی که در کنار جاده رها شده است

 

 

گوردخمۀ نامدار به «آبشخور رستم» در شهر مَرودشت، بدون تعیین حریم درکنار جادۀ آسفالته به حال خود رها شده است. گذشت زمان به همراه عوامل طبیعی و محیطی و بدتر از همه، دست اَندازی های انسانی رَحمی به آن نکرده و این یادمان باستانی را در خطر ویرانی جای داده است. شکستگی ها و تَرک در جای جای این گوردخمه دیده می شود.

 گُل سنگ ها به درون این اثر ملی رِخنه کرده و مایۀ آسیب رسانی به آن شده است. یادگاری نویسی ها و خَراش از سوی افراد فرومایه و نابخرد افزون بر آسیب رسانی به این یادمان تاریخی، چهرۀ زشت و زننده ای را به نمایش گذاشته است که در واقع، نشانۀ بی فرهنگی و بی هویتی تعرض کنندگان است.

همچنین دو سال پیش نیز، فردی از این یادمان ملی و ارزشمند به عنوان جایگاه تبلیغ برای کار و پیشۀ خود بهره برده و با رنگ بر روی اثر ملی نگاشته و به گوردخمه آسیب رسانده بود که نگارنده در بازدید سال گذشته، موضوع را به مدیر میراث فرهنگی شهر مَرودشت آگاهی داده و خواستار پیگیری و پاک کردن تبلیغ بر پشت گوردخمه و دیگر اقدام های لازم شده بود.

 با این همه، شوربختانه مدیر میراث فرهنگی شهر مرودشت که پیمان پیگیری و پاک سازی تبلیغ بر روی گوردخمه را به نگارنده داده بود، نه تنها بر آن پایبند نبوده و هچ گونه اقدامی را در یک سال گذشته برای این یادگار ارزشمند ملی انجام نداده است، بلکه به تازگی و شاید چندین ماه گذشته، افراد سودجو و نابخرد در جاهای دیگر آن نیز، یادگاری نویسی کرده اند تا شاید پازل کاملی از آسیب ها و دست اَندازی را به نمایش بگذارند!

اما شاید یکی از بدترین چالش های این یادمان باستانی ارزشمند، جایگیری آن درکنار جاده آسفالته باشد که با حرکت خودروها، لرزه بر اَندام بی دفاعش افتاده و هر روز یک گام به مرگ نزدیک تر می شود. همچنین موضوع گسترش و پهن کردن (تعریض) جاده در آینده، آن را در خطر نابودی بیش تری جای خواهد داد.

نبود تابلوی شناسایی (معرفی) گوردخمه و نکته های هُشدار دهنده بر روی آن از سوی میراث فرهنگی در کنار این یادمان ملی که می تواند بازدارندۀ بخشی از آسیب ها و شناسایی بهتر آن یادمان باستانی باشد از دیگر دشواری های پیش روی گوردخمۀ آبشخور رستم است.

از سویی، مدیران و مسوولان میراث فرهنگی باید بدانند که کُنشگران میراث فرهنگی و خبرنگاران، بازوان توانمند و دست راست این اداره بوده و همواره هستند و اگر مواردی را دلسوزانه آگاهی داده و پیگیر بوده و یا نقدی را نگاشته و گوشزد می کنند، تنها بر پایۀ مسوولیت شهروندی و اجتماعی خویش است تا بتوان با همکاری و همراهی مدیران و مسوولان میراث فرهنگی به پاسداری و حفظ بهتر و شایسته تر یادگارهای گذشتگان دست یازید.

همچنین باید دانست که، همین نقدها است که سازندگی را رقم خواهد زد. وگرنه، با بَه بَه و چَه چَه زدن و آفرین باد گفتن، چیزی درست نشده و نخواهد شد.

 

 

گفتمان میراث فرهنگی که مغفول مانده است

 

 

یکی از موضوع های چالش براَنگیز و درخُور نگرش کشور، جُستار گفتمان میراث فرهنگی است. باید دانست که سطح فرهنگ و آموزش تودۀ مردم، آن اندازه پایین است که به گفتمان میراث فرهنگی و زیست بوم هیچ نگرشی نداشته و به آن اهمیت نمی دهند. بی گمان این موضوع، بزرگ ترین چالش پیش روی یادمان های تاریخی و طبیعی کشور در چند دهۀ گذشته بوده و است.

به باورکارشناسان و کُنشگران (فعالان) میراث فرهنگی تا هنگامی که گفتمان فرهنگی در میان مردم یک جامعه حل نشده و موضوع میراث فرهنگی و زیست بوم به دل نگرانی های (دغدغه ها) مردم و بالاتر از آن به گفتمان اندیشگانی سیاست گذاران تبدیل نشود، باید همچنان چشم به راه آسیب رسانی به یادمان های تاریخی و طبیعی بوده و با آن دست و پنجه نرم کنیم.

زمانی که هیچ گونه آموزشی در دوران دبستان به فرزندانمان دربارۀ اهمیت پاسداشت میراث فرهنگی و زیست بوم نمی دهیم، در رسانه ها به ویژه صدا و سیما که قدرت بالایی در جذب مردم دارد، هیچ فیلم، نماهنگ و تبلیغ سازنده و درستی نشان داده نمی شود، نباید چشمداشتی بهتر از این داشته باشیم و در انتظار معجزه بود.

 

 

گوردخمۀ آبشخور رستم

 

 

گوردخمۀ نامدار به «آبشخور رستم» را نخستین بار «لویی واندِنبِرگ» بلژیکی شناسایی کرد و در بررسی های خود آن را وابسته به اواخر دورۀ هخامنشی دانست. در پروندۀ ثبتی این یادمان ملی در ادارۀ میراث فرهنگی، آن را به دورۀ ساسانی نسبت داده اند. اما با نگرش به دیگر نمونه های این گوردخمه در سرزمین پارس و کشور و همچنین بررسی ها و پژوهش های نوین باستان شناختی و تراش و فرم آن و ابزار به کار رفته در ساخت و شِگردهای (تکنیک) کاری، باید آن را وابسته به دورۀ فراهخامنشی (پس از هخامنشیان) دانست که از آنِ فرمانروایان بومی بوده است که ما آن ها را با نام «پَرَترکَه ها» یا «فراته داران» می شناسیم.

 از سویی، این منطقه جایگاه قلمرو پارس ها بوده که پس از آن ها فرمانروایان بومی که آیین ها و آداب آنان را دنبال می کردند، این روش گورسپاری را از آنان فرا گرفته و اجرا کرده اند. درون این گوردخمه در گذشته جای کالبد فرد مرده بوده که باید وابسته به یکی از فرمانروایان یا بزرگ زادگان بومی باشد که به گونۀ کامل کالبد در آن جای می گرفته است.

 این گوردخمه در میان بومیان به انگیزۀ بزرگی آن به آبشخور یا آبخور رستم نامدار است. گوردخمۀ آبشخور رستم از نمونه های استثنایی گوردخمه ها به شمار می آید. زیرا درِ همۀ گوردخمه هایی که تا کنون در استان شناسایی شده، بر روی پاشنه باز و بسته می شود، ولی درِ این گوردخمه به گونۀ کِشویی باز و بسته می شده و همین ارزش آن را دوچندان کرده است. همچنین آگاهی های ما از این خاندان بومی بسیار اَندک و ناچیز است و همۀ این جُستارها ما را برآن می دارد تا بهتر و شایسته تر از یادگارهای آن ها پاسداری و حفاظت کنیم و ارزش آن را دوچندان می کند.

در پایان به انگیزۀ در خطر بودن این یادمان ملی و رسیدگی نکردن میراث فرهنگی از دادن نشانی بیشتر خودداری شده است.

 

 

در زیر نگاره هایی را که 11 خوردادماه گرفته شده است، ببینید:

 



نگاره پاییز سال 98


نگاره خورداد ماه 99


این نگاره در پاییز 98 گرفته شده و به مدیر میراث فرهنگی شهر مرودشت آگاهی داده شده بود و ایشان قول پیگیری و پاکسازی داده بودند


نگاره خورداد ماه 99 که همان وضعیت سال گذشته وجود دارد و هیچ اقدام و پیگیری از سوی مدیر میراث شهر مرودشت نشده است


گیاهان خودرو بر جان سنگ تاریخی افتاده و با گذر زمان مایه پوسیدگی سنگ ها خواهند شد


زخم هایی ژرف بر تن رنجور یادمان پارسی، دل هر دوستدار میراث فرهنگی را به درد می آورد


یادگاری نویسی درون خود گوردخمه، آن هم در لب جاده و دید همه مردم بسیار شک برانگیز و جای شگفتی دارد

 







 

 

*پژوهشگر تاریخ ایران و میراث فرهنگی خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم راهنمای گردشگری دبیر انجمن مهرگان

 



1399/03/14
بازدید : 1119


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید