آتشکده چیست؟

پنج شنبه 9 فروردین 1403





آتشکده چیست؟



 

 

 

 

 

 

 


 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه تاریخ مری بویس، برگردان : حمید رضا سُروری*

 

آتشکده را در پارسی نو (خانه آتش)، در پارسی میانه (آتخش کَدَگ) ātaxš-kadag یا kadagi ataxš ، اصطلاحی زرتشتی برای ساختمانی ویژه بوده که در آن آتش سِپندینه می سوخته است. (بنگرید به آتش ātaš). نامی که در کتاب های پهلوی زرتشتی نسبت به مترادف هایش مانی آتخش māni ataxš)) یا خانگِ آتخش xānagi ataxš)) کمتر رایج و مورد استفاده بوده است.

پژوهشگران غربی به طور معمول تمامی این سه اصطلاح را آتشکده برگردان می کنند. به نظر می رسد که نیایشگاه آتش تنها در دوره متأخر (سده 4 پیش از میلاد) برپا شده و نه در اوستا و نه در پارسی باستان به واژه ای که از آن آتشکده برداشت گردد، اشاره ای نشده است.

به نظر می رسد پارت ها برای چنین ساختمانی واژه ای همانند (ātarŌšan) داشتند، به معنای جایگاهی که آتش می سوخته است ((اصطلاحی که در ارمنی به عنوان وام واژه ای از یک زبان خارجی به آتروشان (ātrušan) تبدیل گردید)). در تعدادی از واژه نامه های خارجی این دوره به آتشکده ها برخورد می کنیم. حالت عادی آن در پارسی میانه نام هایی همچون کادگ (kadag)، مان ((man و خانگ xanag)) بوده که تمامی این واژه ها در اصل برای خانه به کار برده می شدند. چه بسا بازتاب هایی از میل برخی از افرادی ست که نیایشگاه را در پارس گسترش دادند و از آن ها به همان اندازه که ممکن بود، بسته شوند محافظت به عمل آمد. هر چند با توجه به ویژگی کهنسال نیایش آتشدان مانع از به پایان رساندن آن ها شدند (بنگرید به آتشدان).

پس از چیرگی تازیان (عرب ها) نام متفاوتی که برای آتشکده میان زرتشتیان مورد استفاده قرار می گرفت، درمهر Dar-e Mehr)) بود و از قرار معلوم این واژه به گونۀ کلی برای ایرانیان زرتشتی جایگزین اصطلاحات قدیمی تر گردید. همچنین پارسیانی که در هندوستان مستقر بودند، این واژه را با اصطلاح گجراتی آگیـاری (riāagì)agiary   هم خوانی دادند که برگردان گفتاری آتشکده اســـت و از آن با واژۀ درمهر کنار یک دیگر استفاده کردند.

در سدۀ بیستم میلادی گروهی از پارسیان اصلاح طلب با نام گذاری نیایشگاه آتش تازه خود در بمبئی (مومبای) با عنوان آتشکده رونق تازه ای به این اصطلاح دادند. ایرانیان مسلمان بسیار زود دربارۀ آتشکده ها به درک و توصیف لازم رسیدند و از آن ها استفاده نمودند. هرچند خرابی های بسیاری را سبب شدند، ولی این خود به نگه داشتن آتشکده ها منجر گردید.

قدیمی ترین شناسایی از بازماندۀ آتشکده در ایران، کوه خواجه در سیستان است که در آن جا آتشدان یا سکوی سنگی آتش هنوز وجود دارد. تنها آثار شالوده قدیمی ترین بنای ساختمانی است که از خطر نابودی در امان مانده و به احتمال به دورۀ سلوکی یا آغاز دورۀ اشکانی نسبت داده شده است. این نیایشگاه در دورۀ اشکانی دوباره تجدید بنا گردید و در دورۀ ساسانیان گسترش بیشتری پیدا کرد و تغییر مدل یافت. تعداد کمابیش بیشتری از بقایای آتشکده هایی که برجای مانده و در مورد آن ها آگاهی داریم از دورۀ ساسانی است که بیشتر در جنوب غربی ایران (پارس، کرمان و عراق عجم) قرار دارند.

اما بزرگ ترین و مؤثرترین آن ها آدرگشنسپ (آذرگشنسپ)، (( ((AdurGušnasp در آذربایجان غربی است. ویژگی آتشکده های ساسانی، نیایشگاهی گنبددار است که برای آتش پایه گذاری شده بود. طرح عمومی آن به شکل مربع و ستون هایی در چهارگوش بود که در واقع نقش پشتیبان را برای گنبد بازی می کرد و ویژۀ گنبد در سکنج ها است. تعدادی از چهارتاقی های گنبد دار که به گونۀ معمول با قلوه سنگ درست شده بودند، دوباره زنده شدند. بقایای آن ها در پارس (فارس) با عنوان چهارتاق یا چهارتاقگان مشهوراست.

آثار باستان شناختی و مدرک های نوشتاری بیانگر این موضوع هستند که گنبد به شیوۀ هنجارگونه ای به وسیلۀ گذرگاه یا راهرو احاطه شده بود. می توان چنین پنداشت دو تن از موبدان که وظیفه نگهداری از آتش را بر دوش داشتند و همچنین نیایشگران از این راهروها استفاده می کردند. به نظر می رسید یک آتشکده کوچک به طور معمول شامل نیایشگاه آتش با راهرو و یک اتاق کوچک یا اتاق هایی برای ذخیره کردن چوب آتش، اِسپند دود کردن و اسباب و افزارهای این کار و یزشــــن گــــاه yazišn-gah)) یا محل ستایش بود. محلی که موبد یا موبدان آداب و آیین های مذهبی را در آن اجرا می کردند. این آیین ها درون گنبد اجرا نمی شده و به دلیل احترامی که به آتش می گذاشتند از نمایش مستقیم و پیشکش به آتش پرهیز می کردند. همچنین در تعدادی از محوطه ها آثار یک تالار بزرگ وجود دارد و تردیدی وجود ندارد که جایی است برای گردآمدن که در آن برای برپایی جشن گاهنبار یا گاهمبار ((gahāmbārs و دیگر جشن ها گردهم می آمدند. رسم و روش های تازه نشان می دهند که خاکسترهای گرم آتش سِپندینه می بایستی که به درون تالار برده می شدند تا درآن جا برای گروهی که به انگیزۀ نیایش آمده بودند آتش دوباره ای را برمی افروختند.

اما هیچ گونه مدرک نوشتاری باستان شناختی یا سنتی که بر این موضوع دلالت داشته باشد که آتش سپندینه پیشتر در سکوی آتش درون گنبد نهاده شده باشد به دست نیامده است. این آتش همواره براساس علاقه صاحبانش جابه جا می گردید (هنگامی که نیایشگاه نیاز به پاکیزه شدن یا تعمیر داشت یا برای ایمنی آتش ها هنگامی که خطری نیایشگاه را تهدید می کــرد). دیدگاهی که در آغاز از سوی آندره گــــدار Les monuments du feu,” Athār-é Īrān3,1938,p.12 “ مطرح گردید و در بسیاری از جاها در میان باستان شناسان پذیرفته شد، این بود که به طور معمول آتش سپندینه در یک محل پنهانی و سری نگهداری می شد و تنها در روزهایی که جشن برگزار می گردید به درون گنبد آورده می شده یا برای زمان های خاص دیگر این کار صورت می گرفت. نبود هیچ گونه مدرک محکمی که از این موضوع پشتیبانی کند را می بینیم و در همین حال به گونه ای تقابل بین پنداره های زرتشتی و مقام و جایگاه آتش سپندینه دچاریم. هرچند که این باور یک بار مورد پذیرش واقع گردید (بنگرید به مقاله آتش و اصطلاحات مربوط به آن ; nišast). به همراه نیایش های مذهبی درون نیایشگاه، آتش بهرام (ورهرام) که مخصوص نیایشگاه ها بود برافروخته می شد. ضمن این که یک آتش همیشگی، روشن و ثابت هم برای آلوده زدایی افراد هر خانه در خانه های زرتشتیان و روی اجاق قرار داده می شد.

M.Boyce,“The Sacred Fires of the Zoroastrians” BSOAS 31,1968,pp.52-53


درآتشکده بزرگ آذرگشنسپ (تخت سلیمان) در آذربایجان، باستان شناسان مجموعه ای از تالارهای ستون دار و آثار یک گنبد را پیدا کردند که به نظر می رسید جایگزین سقف هموار قدیمی تر نیایشگاه شده بود. پایه بزرگ آتشدانی سنگی را هم پیدا کردند. همچنین بقایای مجموعه شاهکاری را که دارای ساختارهایی همچون حیاط، اتاق های گنبددار، راهروهای طواف و رواق های ستون دار بود را به اضافۀ آتشِ خانه های کوچک تر یافتند. ماده ها و ساختمایه هایی که در این جا بناها را به وسیلۀ آن ها ساخته اند آجر پخته و سنگ است. آثار و تزیینات با شکوه و بقایای نازکی از قالب های تزیینی مرمری و درون خود گنبد دیوار نگاره ها و گچ کاری سپید با اندازه ای بیشتر از بلندی پیکره ها بود. ساسانیان اجازه نمی دادند که از تندیس های (تمثال) نیایشگاه برای ستایش استفاده شود. اما نمایش نقش های تمام برجسته شخصیت های الوهیت دار را روا می شمردند و چه بسا چنین تصویرهایی هم بوده که مسعودی در گزارش خود به وجود آن ها در ویرانه های آتشکده بزرگ استخر اشاره می کند. براساس آن چه که او شرح داده ساختمان بسیار باشکوه و با هیبتی بوده که ستون های آن به وسیلۀ قالب های بزرگ سنگی ساخته شده و سرستون ها نیز تراش خورده و حجاری شده بودند.

کل مجموعه به وسیلۀ فضایی باز و پهن احاطه شده بود که خود با دیواری سنگی که یک نمایش عالی از سنگ تراشی بوده پوشیده و محصور بود. او می گوید : ساکنان نزدیک به این پیکره ها به عنوان پیامبران می نگریستند.  Masūdi,Morūj,ed.pellat,∏,p.400,par.1403))                                                                                         

همۀ بقایا و نشانه های این آتشکده پیش از سدۀ نهم میلادی وجود داشته و پس از آن نابود گردیده است. همان جور که آتش نیایشگاه با شکوه کارکوی (Karkuy) طی یورش مغولان در سده سیزدهم میلادی خاموش گردید. قزوینی اندکی پیش از این هنگام گنبدهای دوتایی بزرگ و بلند نیایشگاه را توصیف می کند که هر کدام تاجی با یک شاخ داشتند، درون آن ها کنده کاری شده بود و با یک دیگر به شاخ های گاونر بزرگی شبیه بودند.


(Kosmographie,ed.wǜstenfeld,Göttingen,1848,∏,p.165)     

                 

در دوران اسلامی همۀ آتشکده های ایران ویران گشتند و آثار و بقایای برجامانده از آن ها نیز به طور کلی نابود شدند، یا این که مسجدها جایگزین آن ها گردیدند. برخی از آن ها هم که با ساختمان های تازه درآمیختند نفوذ و ترکیب کلی سازه های قدیمی را در آن ها به نمایش گذاشتند. در این جا و آن جا هنوز گنبد آتشکده کهن در نیایشگاه های مسلمان ها قابل مشاهده بود. نمونه قابل ملاحظه که تا چندی پیش می شد آن را دیـــد در مسجد دهکده یزدخواست Yazd-e kāst)) در پارس بود که به وسیلۀ ماکسیم سیرو توصیف گردیده است.


(M.Siroux,Bulletin de Ľ institute francais ď archeologie orientale44,1947,pp.105-66)


سایر آن ها نیز در ناحیه یزد قراردارند ، بنگرید به :


M.shokoohy, “Two Fire temples converted to Mosques in central Iran”,in papers in Honour of professor Mary Boyce∏,Acta Iranica25,Leiden,1985,pp.545-72)


زرتشتیان خودشان از آتش سپندینه نگاهبانی می کردند و از آن ها با سازه های کوتاه خشتی حفاظت و نگهداری می شد که از خانه های فرومایه مسکونی غیر قابل تشخیص هستند. در این جا به خاطر احتیاط بیشتر آتش خانه ها را به وسیلۀ یک دیوار ضخیم از دسترس پنهان می کردند و برطبق آن شکل های گوناگونی به خود می گرفتند. گاهی زمان ها هم راست گوشه و با تاق ضربی بودند. در هر حال اتاق کوچک دارای دو سقف بود که از پاکی آتش محافظت می کرد و حفره های کوچکی که در چهار گوشه برای خروج دود تعبیه کرده بودند از وارد شدن آب باران یا هر شیء کوچک دیگری به درون نیایشگاه جلوگیری به عمل می آوردند. آتش خانه همیشه سنــگ فرش می شد (کف پوش اتاق نیز ریگ بود). در صورتی که در بنای ساختمان ها بیشتر از کف های بی ارزش استفاده می کردند. با داوری در میان نوشته های جهانگردانی که آگیاری های پارسی را در گجرات توصیف نموده اند، می توانیم بفهمیم که بیشتر آن ها از سده چهاردهم میلادی تحت محدوده حکومتی و قلمرو مسلمان ها قرار داشتند، که این موضوع برابر با این بود که آن ها از جایگاه فرومایه ای برخوردار بوده اند و این فرومایگی تا به هنگام چیرگی انگلیسی ها که آسایش و امنیت را برای جامعه به ارمغان آوردند، ادامه داشت.

درمهر قدیمی نزدیک نوساری (Navsari) به طور اساسی بیشتر جایگاهی برای نیایش بود تا یک آتشکده. هرچند آثار ساخته شده با این ویژگی گسترش یافتند. اما هیچ گونه آتش سپندینه ای تا پایان سدۀ هژدهم میلادی در آن ها بر پا نگردید.

بیشتر آتشکده های پارسی از آنِ سدۀ نوزدهم و آغاز سده بیستم میلادی هستند. سازه هایی که ترکیب دلنشینی با سبک های بومی داشتند و گاهی هم پاره هایی از بریتانیای دورۀ ویکتوریا را می پذیرفتند.

آتش براساس قاعده و اصل رایج در مرکز نیایشگاه و در بخشی چهارگوش گذاشته می شد و از سه سو همانند پنجره توانایی بازشدن داشت. طوری طراحی شده بود که نیایش گران می توانستند آن را ببینند. به نظر می رسد که از نظر قاعده و ریشه های کلی همانند چهارتاقی های ساسانی بودند که به گونۀ همانندی این اجازه نیز در آن ها داده می شد که آتش از بین روزنه ها قابل نگریستن باشد. تنها موبدان با وجود اسباب های اضافی که پاکیزگی آن ها را در برابر آتش پشتیبانی می کرد، می توانستند وارد نیایشگاه شوند .

برای درک عمومی یک آگیاری کوچک و معمولی بنگرید به اوستا  Darmesteter,Į,pl.Į)) . زرتشتیان ایران در پایان سده نوزدهم میلادی به بازسازی درمهرها دراندازه ای بزرگ تر پرداختند، هنگامی که فشار مسلمان ها رفته رفته آغاز به کم شدن کرد. برخی از سازه های تازه با آجر پخته و سنگ در اندازه هایی مؤثر و گیرا و حضوری خوشایند، بنا گردیدند.

معماران مسلمان ناچار بودند که از آن ها در ساخت و ساز های خود بهره ببرند و بیشتر بناهایی که ساختند در روش کلی معماری ایرانی می گنجید.

از این روی، آتشکده بزرگ تری که در دهکده شریف آباد بود و در واقع در آغاز سده بیستم میلادی بنا گردیده، به وسیلۀ ماکسیم سیرو با احتمال به دورۀ صفوی نسبت داده شد.


 [Áthār- é Īrān3,1938,pp.83-87;cf.Boyce,stronghold,pp.77-78n.25]


به هر روی، تعدادی از آتشکده های ایرانی در طرح و شیوه ای پارسی از نو بنا شدند. هم در هندوستان و هم در ایران آتشکده های تازه ای هستند که آرایش آن ها پاره هایی تزیینی است که آگاهانه از آثار هخامنشی پارسه (تخت جمشید) الهام گرفته اند. در این میان به گونۀ نگرش پذیری تصویر فرد بالداری درون یک حلقه و سرستون های گاوی شکل پارسه را می توان باز شناخت. یک نمونه از آن ها در بمبئی قراردارد که توسط حیوان هایی تخیلی که در نمای ورودی قرار دارند (همانند ورودی دروازه ملل پارسه) نگاهبانی می شود.

 

*این نوشتار برگردانی است از :


BOYCE,Mary,1989.Ātaškada,in:Yarshater,E.,ed.EncyclopaediaIranica,vol.3.New York:9-10.

http://www.iranicaonline.org/articles/ataskada-new-persian-house-of-fire-mid

کتاب شناسی:


برای آتشکده های دوران پیش از اسلام به این کار استاندارد بنگرید :


K. Schippmann, Die iranischen Feuerheiligtümer, Berlin and New York, 1971

.

این مجموعه شامل جزییات پژوهش ها و کتاب شناسی تمامی ویرانه هایی است که تا دهۀ 1970میلادی به عنوان آتشکده مورد شناسایی قرار گرفته اند .

برای بحث های بعدی و گزارش های بیشتر کاوش بنگرید به :


R. Naumann and D. Huff, “Takht-i Suleiman,” Bastan Chenassi va Honar-e Iran 9-10, 1972, pp. 7ff.; D. Huff, “Sasanian čahār tāqs in Fars,” Proceedings of the IIIrd Annual Symposium on Archaeological Research in Iran, 1974, Tehran, 1975, pp. 243-54; M. Boyce, “On the Zoroastrian temple-cult of fire,” JAOS 90, 1975, pp. 454-63.


برای آگاهی از آتشکده های دوران اسلامی بنگرید به :


M. Boyce, “The fire temples of Kerman,” Acta Orientalia 30, 1966, pp. 51-72; idem, A Persian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford, 1977, chap. 4; G. Gropp, “Die Funktion des Feuertempels der Zoroastrier,” AMI, N.F. 2, 1969, pp. 147-75; idem, “Die rezenten Feuertempel der Zarathustrier,” ibid., 4, 1971, pp. 263-88; F. M. Kotwal, “Some Observations on the History of the Parsi Dar-i Mihrs,” BSOAS 37, 1974, pp. 664-69.

 

 

 

 

 

 


*کارشناس اَرشد باستان شناسی کارشناس اَرشد هند شناسی

 

                                    


1396/04/22
بازدید : 3159


دیدگاه ها

فرهاد

با درود و سپاس از برگردان این متن خواندنی دریاره آتشکده ها

دیدگاه خود را بنویسید