تاراجگران گوردخمۀ اورارتویی «شیرین و فرهاد» را شکستند

پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403





تاراجگران گوردخمۀ اورارتویی «شیرین و فرهاد» را شکستند



 

 

 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی سیاوُش آریا*

 

منطقۀ شمال باختر کشور در هزارۀ یکم پیش از میلاد، جایگاه برخورد (تلاقی) چند فرهنگ مهم همانند اورارتوها، مادها و ماناها بوده است. آثار فراوانی از این فرمانرایی ها (حکومت ها) در شمال باختر (غرب) کشور برجای مانده که بیشتر آن ها به دست اورارتوها پدید آمده است.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، یکی از دستاوردهای ارزشمند فرمانروایی اورارتوها، نوع مِهرازی (معماری) آنان بوده است. کارشناسان بر این باورند که مِهرازی صخره ای، پله ای و تراش ها که در مِهرازی ماناها دیده شده، از دستاوردهای اورارتوها بوده است که در نیمۀ نخست هزارۀ یکم پیش از میلاد و با تاثیرپذیری از این شیوۀ مِهرازی، آثار همانندی در گُسترۀ (محدوده) مشترکی که پیوسته میان اورارتوها و ماناها دست به دست می شد، پدید آمده است. یادگارهای اورارتوها امروزه در سه منطقۀ ترکیه، اَرمنستان و آذربایجان ایران دیده می شود. با این همه آگاهی های ما از این فرمانروایی قدرتمند و یادمان های تاریخی فرهنگی آن ها بسیار ناچیز بوده و آن بخش از یادمان های تاریخی هم که در منطقۀ شمال باختر کشور جای گرفته از وضعیت حفاظتی خوبی برخوردار نیستند. در شهرستان چالدران چندین نمونه از گوردخمه های اورارتویی وجود دارد که در بدترین شرایط نگهداری به سر می برند. یکی از این گوردخمه ها که نزد بومیان به گوردخمۀ «شیرین و فرهاد» نامدار است و از آوازۀ بیشتری برخوردار بوده، روزگار بسیار بدی را پشت سر می گذارد. تاراجگران فرومایه به انگیزۀ پوچ یافتن گنج، بیشتر بخش های درون گوردخمه را شکسته و آسیب های برگشت ناپذیری را به آن وارد کرده و اصالت اثر را از میان برده اند. به گونه ای که ریخت و فُرم آن به هم ریخته و در آن گُسست پدیدار شده است که در آینده پژوهشگران را با دشواری های فراوانی رو به رو خواهد کرد. نابخردان بی فرهنگ در درون و برون گوردخمه، کَند و کاوهای غیرمجاز انجام داده و گوردخمه را زیر و رو کرده اند. انبوه یادگاری نویسی ها با رنگ چهرۀ زشت و زننده ای را برجای گذاشته است. گذشت زمان و عوامل طبیعی، محیطی و بیولوژیکی (گُل سنگ ها) نیز تاثیر بدی بر فُرم اثر گذاشته و چهرۀ آن را خدشه دار کرده است. همۀ این ها در حالی رُخ داده است، که نه تنها آگاهی های ما دربارۀ این یادمان بسیار اَندک و ناچیز بوده، بلکه هیچ نوشته یا نگاره ای از این گوردخمه در فضای مجازی و اینترنت دیده نمی شود. همچنین گویا در سازمان میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان آذربایجان غربی، پروندۀ ثبتی این اثر وجود ندارد یا این که آن اندازه پرونده ناقص بوده که نمی شود از آن بهره برد! و همین انگیزه، کار را دشوارتر کرده و حفاظت و نگهداری از آن را اَمری بایسته (ضروری) به شمار می آورد. اما گویا مدیران و سرپرستان فرهنگی و به ویژه میراث فرهنگی همچنان در خواب زمستانی به سر می برند و تاراجگران همواره بیدار و هُشیار!

در همین زمینه علی رضا جعفری زند، باستان شناس که از نزدیک این گوردخمه را دیده است در پاسخ به سال ساخت این یادمان به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « ما آرامگاه های این ریختی (فُرمی) را نمی توانیم، برآوُرد کنیم که بگوییم از دید زمانی وابسته به چه سالی است. آرامگاه های اورارتویی بسیار جوراجور (متنوع) هستند. این گوناگونی همانند آرامگاه های هخامنشی و فرا هخامنشی (پس از هخامنشی) است. اما باید این گوردخمه را وابسته به اوایل هزارۀ یکم پیش از میلاد دانست. چیزی پیرامون 900 تا 800 پیش از میلاد را می توان برای آن در نظر گرفت».

دکتر جعفری زند در پاسخ به این پرسش که با نگرش به نام و ریخت گوردخمه، باید در این آرامگاه، دو تَن (نفر) به گور سپرده شده باشند، گفت : « آری درست است. برخی از این گوردخمه هایی که با نام اورارتویی می شناسیم و حتا برخی از گوردخمه های کرمانشاه، همین ریختی بوده و در برگیرندۀ دو اتاقک یا  دو گور است. برخی از آن ها، تو در تو بوده و برخی همجوار یکدیگر هستند. همچنین بر پایۀ گورهای درون آرامگاه های هخامنشی که یکی را از آنِ پادشاه یا فرمانروای بومی و دیگری را وابسته به شهبانو می دانیم، گمان می رود در این جا هم به همین گونه بوده و گور یکی از بزرگ زادگان با همسرش باشد. از همین روی است که بومیان به این گوردخمه، شیرین و فرهاد می گویند، همانند گوردخمۀ صحنه در کرمانشاه. این داستان ها از گذشته های دور برجای مانده و سینه به سینه بازگویی شده است».

این استاد دانشگاه دربارۀ مکان جایگیری و انگیزۀ دور از دسترس بودن این آرامگاه، گفت : « به نظر می رسد محیط محصوری را گزینش (انتخاب) کرده اند که زیاد در دسترس نبوده است. جایگاهی اَمن و آرام که بر سر راه رفت و آمد نبوده و دور از دسترس باشد. ما نمونه های دیگری از این گوردخمه ها با همین ویژگی را از این دوره داریم».

این باستان شناس با گرایش دوران تاریخی در پاسخ به این پرسش که آیا جنس سنگ این آرامگاه، از سنگ آهک است، گفت : « من تخصص زمین شناسی ندارم، ولی هماره (معمولا) سنگ هایی که در ایران و در این منطقه است، لایه های آهکی دارند که بر اثر باران و رطوبت دچار خُوردگی شده و آسیب می بینند».

جعفری زند دربارۀ نوع گورسپاری و انگیزه ای که اورارتوها مردگان خود را در گوردخمه می گذاشته اند، اشاره کرد و گفت : « انگیزۀ آنان این بوده که از یک عُنصر ماندگار برای آرامگاه های خویش بهره ببرند تا پایدار بماند. به گونۀ کلی اندیشۀ ساخت آرامگاه سنگی، برای ماندگاری بیشتر و همیشگی بودن آن است».

دکتر جعفری زند در دنبالۀ سخنانش دربارۀ اورارتوها افزود : « در جهان باستان هنگامی که به حکومت ها می نگریم، همانند شاهنشاهی داریوش هخامنشی، هماهنگ و دارای انسجام نبوده و به گونۀ مرزهای پادشاهی یا همان امپراتوری بخش بندی نشده اند. مرکز اورارتوها در نزدیکی دریاچه وان ترکیه و منطقۀ «توشپا» است. بخش کوچکی هم در جنوب اَرمنستان و سلیمانیۀ عراق و بخشی هم در شمال باختری ایران است. باید دانست که اَرمنی ها به هیچ روی از نژاد اورارتویی نیستند. و اندیشه این که اورارتوها وابسته به کدام کشور و ملیت هستند از پایه نادرست است. زیرا قلمرو آنان در این چند منطقه بوده است. از سویی، تا دورۀ رضا شاه پهلوی، بخش بزرگی از دریاچۀ وان در خاک ایران بوده است. پس به بخش بندی های سیاسی در مرزهای کنونی نباید بَسنده (اکتفا) کرد. مرزهای فرهنگی ایران بسیار گسترده تر است. ما باید اورارتوها را فقط باشَندگان (ساکنان) ایران کهن بدانیم. آگاهی های ما دربارۀ آنان بسیار ناچیز و اندک است. همچنین آریایی ها در هزارۀ یکم پیش از میلاد تاثیر به سزایی بر روی اورارتوها گذاشته اند. ما نام های پارسی را در میان آن ها می بینیم. نا گفته نماند که حکومت هایی که پس از اورارتوها بر سر کار آمده اند از زمان کورش هخامنشی به این سو، زیر تاثیر مِهرازی سنگی اورارتوها جای گرفته و این سنت را دنبال کرده اند. در واقع به دیدگاه من، این هخامنشیان بودند که از اورارتوها در زمینۀ ساخت آرامگاه های سنگی و صخره ای پیروی کرده اند. زیرا هخامنشیان توانمند و دارای قدرت مالی خوبی بوده اند. از همین روی است که من باورمندم که همۀ گوردخمه هایی را که ما به مادها نسبت می دهیم، نادرست است و همگی وابسته به هخامنشی و فراهخامنشی (پس از هخامنشی) است. باید دانست انگیزه ای که ما این گوردخمه ها را اورارتویی می دانیم، این است که در قلمرو فرمانروایی اورارتوها جای گرفته است، وگرنه اگر درجای دیگری بود، نمی توانستیم آنان را اورارتویی به شمار آوریم. مدت زمان فرمانروایی اورارتوها هم زیاد نیست، ولی اوج قدرت آنان در سدۀ نهم پیش از میلاد بوده  و در سدۀ هفتم نیز فرمانروایی آنان به پایان می رسد و از این تاریخ به این سو، دیگر ما نامی از آنان نمی یابیم. زبان اورارتوها نیز جزو شاخه زبان های آسیایی است. بیشتر آگاهی های ما از اورارتوها در لابلایِ نوشته های آشوری به دست آمده است. اورارتوها پِیاپی با آشوری ها در نبرد و رزم بودند. اورارتوها در چند چیز توانمند بوده و چیرگی داشتند، یکی آبراهه ها برای آبیاری (کانال)، دو، دژها (قلعه) و شهرهای مستحکم که از ویژگی های بُنیادین مِهرازی آنان است. سنگ نیز از کاراسته های (مصالح) اصلی آنان به شمار می آید و حتا در آذین بندی ها (تزیینات) از سنگ بهره می برده اند. رویارویی رنگ ها، همانند رنگ سپید و سیاه که درکاخ های پاسارگاد هم نمونۀ آن ها را می بینیم، از دیگر توانمندی های هنر اورارتوها بوده است. بهره وری از سنگ های دو رنگ برای نمایش دادن آثارشان و یا برخی از دیوارهایی که فرو رفتگی و بیرون زدگی دارد، همگی از هنرهای اورارتوها به شمار می آید. بسیاری از دیوارهای ما پس از این دوره و از دورۀ ماد به این شکل است. برای نمونه آثار نوشیجان تپه در ملایر همدان و باباجان تپه در دلفان لرستان، پیروی آشکاری از هنر و مِهرازی اورارتوها بوده است. حتا گفته شده که سقف آرامگاه کورش در پاسارگاد نیز که به شکل شیروانی است از اورارتوها گرفته شده است».

این باستان شناس در پایان دربارۀ مِهرازی گوردخمه های اورارتویی گفت : « نمونۀ گوردخمه های اورارتویی ایران کمی با دیگر کشورها ناهمسانی دارد. یعنی این که در پایین و در صخره ها جای گرفته و دسترسی به آن ها آسان تر است. یا اگر در صخره ها هم نیست، دسترسی به درون آن ها زیاد دشوار نیست. در واقع این آثار را کم ارتفاع برپا کرده اند و سطح آن نسبت به زمین بسیار کم است».

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، یکی از چیزهایی که دربارۀ یادمان های اورارتویی و به ویژه گوردخمه ها بسیار اندوه بار و دردناک است، همین آگاهی های ناچیز و اندک ما است. و حفاظت و نگهداری از آنان را اَمری بایسته به شمار می آورد تا بتوان آن ها را به آیندگان که دارندگان (صاحبان) اصلی این سرزمین هستند، سپرد. گوردخمۀ اورارتویی نامدار به شیرین و فرهاد در روستای سَعدل چالدران در استان آذربایجان غربی جای گرفته است.

 

 



بیشتر سنگ های پشت اثر شکسته و در حال از میان رفتن است

وضعیت پشت گوردخمه

نابخردان لبه های ورودی گوردخمه را هم شکسته اند و جای بسی افسوس دارد

رشد روزافزون گل سنگ ها که درون سنگ ها رخنه کرده و در آن گسست پدید آورده است

کند و کاو غیرمجاز

کند و کاو بسیار بزرگ و گسترده جلو گوردخمه زنگ خطری است برای مدیران میراث فرهنگی و البته یادگار گذشتگان


به گمان بسیار باید جای گورسپاری باشد، و آن اندازه اصالت اثر خدشه دار شده که نمی توان آنرا شناخت. هرچند به حفاری غیرمجاز نیز شبیه است

شکستگی درون گوردخمه و انبوه یادگاری نویسی ها نشان از بی توجهی میراث فرهنگی است

وضعیت اسفبار اتاقک ورودی به گوردخمه اصلی یا بالایی




شکستگی و سیاهی درون گوردخمه و یادگاری نویسی ها اصالت اثر را از میان برده است

بخش ورودی به گوردخمه اصلی که پله مانند بوده و ساییده شده است

شکستگی بخشی از درون گوردخمه

حفاری غیرمجاز درون گوردخمه

تاراجگران با حفاری های غیرمجاز درون گوردخمه بخشی از اثر را شکسته اند

گوردخمه اورارتویی نامدار به شیرین و فرهاد در آذربایجان غربی
 

 

 

 

 

*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم دبیر انجمن مهرگان



1395/08/05
بازدید : 2157


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید