حمام «لَج» به انبار علوفه تبدیل شده است!

پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403





حمام «لَج» به انبار علوفه تبدیل شده است!



 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی سیاوُش آریا*

 

گرمابه ها یا همان حمام ها از آن گروه از یادمان هایی هستند که بیشتر با فرهنگ ایرانی آغشته (عجین) شده و با نام ایران شناخته می شوند. هر چند سند و گواه استوار و دقیقی از ساخت نخستین گرمابه ها در ایران نیست، ولی بیشتر تاریخ نگاران و پژوهشگران خاستگاه ها گرمابه ها را کشور ایران می دانند.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، گرمابه جایگاهی برای شست و شوی اساسی تَن و سر و صورت است. گرمابه ها در گذشته بیشتر با فرهنگ و آداب و آیین ویژه ای همراه بوده است. مردم ایران در قدیم، هماره (معمولا) هفته ای یک بار به گرمابه می رفته اند. در دورهۀ اسلامی و به ویژه از دورۀ صفویه به این سو، گرمابه ها به جایگاهی ویژه تبدیل شده که حتا در آن موضوع های اجتماعی و سیاسی بازگو و تصمیم گیری می شد. در همین دوران است که داد و سِتد بازرگانی، رایزنی (مشورت)، دیدار افراد و گاه درگرمابه بانوان، آیین خواستگاری انجام می گرفت. با این همه بیشتر گرمابه های تاریخی کشور با همۀ ساختارهای زیبایی که داشته اند یا از میان رفته و یا تعطیل شده اند. آن بخشی هم که برجای مانده به جز شمار کمی که به گنج خانۀ (موزه) مردم شناسی تغییرکاربری داده اند، بقیه در حال نابودی بوده و در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر می برند.

 اما گرمابه «لَج» مهاباد یادگاری از دورۀ صفویه، این روزها به اَنبار خوراک چهارپایان یا همان علوفه تبدیل شده است و روزگار سختی را پشت سر می گذراند. در همین زمینه حامید نورَسی، باستان شناس مهابادی که به تازگی از این گرمابه بازدید کرده است به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « دربازۀ (فاصله) 21 کیومتری از شهرستان مهاباد، روستایی به نام لَج جای دارد که اگر تاریخی به درازای شهر مهاباد نداشته باشد، کمتر از آن هم نیست. از این سرگذشت تاریخی در این روستا تنها گرمابه قدیمی از دورۀ صفویه برجای مانده که با شمارۀ 6188 در سال 1381 به ثبت ملی رسیده است. این یادگار نشان از تاریخ و پیشینۀ این منطقه و روستا دارد. گرمابه «لَج» در سال 1382 از سوی میراث فرهنگی شهرستان مهاباد مورد بازآرایی (مرمت) و بازسازی جای گرفت تا افزون بر پیشگیری از نابودی آن، به جایگاهی برای جذب گردشگران دگرگون شود. رویایی که هیچ گاه به واقعیت تبدیل نشد».

این کارشناس ارشد باستان شناسی در دنبالۀ سخنانش افزود : « درِ ورودی این گرمابه تاریخی در حیاط شخصی یکی از خانه های روستا جای دارد و حتا دیوار گرمابه، یکی از دیوارهای آن خانه مسکونی به شمار می آید! و برای وارد شدن به گرمابه باید از باشَندگان (اهالی) خانه، پروانه (اجازه) گرفت. در سرآغازِ (ابتدای) ورود به گرمابه، هنگامی که وارد حوضخانه می شویم، با چشم اندازی (منظره) روبه رو خواهید شد که عقل را از سر برده و نشان می دهد که این بخش از گرمابه به اَنباری آن خانه تبدیل شده است؟! با این همه وضعیت بهتری نسبت به دیگر بخش ها دارد. به راهرو منتهی به گرمخانه که می رویم با صحنه هایی رو به رو می شویم که دل هر دوست دار میراث فرهنگی را آزرده و بینندۀ ویرانی آجرهای سَردر ورودی درها و دیوارهای پیرامون خواهیم بود. و اِنگار خودخواسته (عمدی) و با بیل و کلنگ به جان آن افتاده اند! اما دهشتناک تر از آن هنگام ورود به فضای گرمخانه بوده که درکمال ناباوری به اَنبار خوراک چهارپایان یا علوفه تبدیل شده است. به گونه ای که از نورگیرهای گنبد گرمخانه، علوفه و کاه به درون آن ریخته اند».

نورَسی با گلایه از وضعیت اندوه بار این گرمابه در بخش دیگری از سخنانش گفت : « هنگام ورود به فضای خزینۀ گرمابه بینندۀ یک زباله دانی بی کم و کاست (تمام عیار) هستیم. همچنین در اثر تبدیل شدن این گرمابه به اَنبار علوفه، راه دسترسی به اتاق آتشدان گرمابه (تون) بسته شده و در دیگر بخش های گرمابه نیز، انواع وسایل از موتور برق بزرگ گرفته تا سبد های میوه و ... رها و ریخته شده است. از سویی، کل دیوارهای گرمابه نَم کشیده و در حال ویرانی است. و گیاهان در کل فضای سقف و بر روی گنبدها رشد کرده اند که از جمله عوامل نابودی سازه به شمار می آیند. براستی چه کسانی پاسخ گوی این درد بزرگ که فاجعه بوده، هستند. در گام نخست باید برای فرهنگ سازی مردم و پیشگیری از این دشواری ها کوشید. به گونه ای که این آثار فرهنگی را همچون امانت هایی بدانند که از گذشتگان به ما رسیده و باید آن را به آیندگان بسپاریم. از نگرشی دیگر، این خویشکاری (وظیفه) ذاتی سرپرستان (مسوولان) میراث فرهنگی شهرستان مهاباد است که با سرکشی به این یادمان ها، افزون بر پیشگیری از نابودی آن ها، مردم را آگاه سازند که این آثار جزو میراث ملی و مینُوی (معنوی) ما هستند. اما شوربختانه (متاسفانه) یگان حفاظت میراث فرهنگی آشکارا به خواب زمستانی رفته است و بیشتر زمان ها که به این اداره رفت و آمد می کنیم، فَرنشین (رییس) میراث فرهنگی در آن جا حضور ندارد. و دیگر کارمندها نیز، تنها در حال گذران روز و زندگی هستند. در نتیجه همان چیزی پیش می آید که هم اینک بینندۀ آن هستیم. در اداره ای که مدیر و حتا یکی از کارمندهای آن تحصیلات وابسته (مرتبط) با میراث فرهنگی ندارند، نباید چشم داشت بیشتری داشت. باید دانست که این دشواری ها ناشی از نبود وجود کارشناسان در رشته های باستانشناسی و مرمت در شهرستان مهاباد نیست. زیرا من کسانی را از نزدیک در شهرستان مهاباد می شناسم که افزون بر تحصیلات در پیوند با میراث فرهنگی، افراد بسیار کوشا و پرکاری هستند. اما به هر انگیزه ای هم اکنون بیکار بوده و افراد ناآگاه و غیر مسوول در این بخش سرگرم فعالیت هستند».

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان ، کارشناسان دیرینگی گرمابه «لَج» را وابسته به سال های 1050 تا 1100 مَهی (قمری) می دانند. پِی ها و زیر بنای گرمابه از سنگ های موجود بومی و دیگر بخش ها از آجر چهارگوش سرخ رنگ تشکیل شده است. محوطۀ زیر گنبد ورودی به گونۀ چهارتاق است. سازه دارای دو گنبد بزرگ آجری است. فضای همگانی (عمومی) گرمابه به گونۀ مستطیل بوده که پهنای آن در جنوب و شمال 13 متر و درازای آن در باختر و خاور (غرب و شرق) 20 متر است. شش گنبد کوچک تر آجری به اندازه های گوناگون نیز در این سازه نمایان است. این گرمابه دارای فضای ورودی، سربینه، گرمخانه و خزینه است. این گرمابه تا کنون تعیین حریم نشده است و هم اینک در مالکیت شورای اسلامی روستای لَج جای دارد. تنها دخل و تصرف در سازه، ساخت یک اتاقک چینه ای با پوشش چوبی در بخش ورودی گرمابه است که به عنوان پیش ورودی از آن بهره می برده اند.

 

 


از وضعیت تابلو می توان روزگار غم بار گرمابه را دریافت


گرمابه لَج در مهاباد آذربایجان غربی





فضای خلوت خانه

در خزینه

درون خزینه

وضعیت اسفبار دیوارهای میان در

فضای سربینه که در سال 82 مرمت شده و هم اکنون به انباری تبدیل شده است!؟

فضای گرمخانه که انبار علوفه شده است و جای افسوس دارد

بام گرمابه

نگاره ها از حامید نورسی است

 

 

 

*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم دبیر انجمن مهرگان



1395/08/04
بازدید : 1396


دیدگاه ها

@f@t!m

درود..بابت گزارش ممنون و تشکر ویژه از اقای نورسی که با تلاش و گزارش ایشون شاید قدمی برداشته بشه برای نجات این بنای تاریخی. به امید روزی که قدر اثار تاریخی کشورمون که درواقع هویت ما هستند رو بیشتر بدونیم.

سعد تفزاده

مشکل امروز اثار ما نگهدای و حفظ اونهاست که با اینجور گزارشها خود کمکی به حفظ اونها و بیداری افراد ی که خواب هستن یا خودشونو زدن به خواب.

دیدگاه خود را بنویسید