رستم چه کند در صف، دسته گل ریحان را !

پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403





رستم چه کند در صف، دسته گل ریحان را !



 

 

 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی - میلاد وندائی*

 

هر نفسی که فرو می رود، ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات. اما آیا ذات بی فرهنگ معنایی هم دارد؟

درخبرها آورده اند که حسن روحانی، رییس جمهور ایران، پیشنهاد داده اند که نام «سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، به سازمان گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی تغییر کند!». خبر در شنیدار نخست، باور نکردنی و بسیار خام بود، آن هم از رییس جمهوری که ما خود نیز جزء هوادارنش بودیم و هستیم. هر چند از روز شروع دولت، مشخص بود و شد که فرهنگ آخرین دغدغه کلیددار تدبیر و امید است، میراث فرهنگی نیز از آن بدتر. اما گردشگری که حلقۀ اتصال این اُرگان با اقتصاد سرزمین بود، بر صدر امور قرار داشت و دارد! تا جایی که چنین جمله ای از زبان رییس جمهور محترم بیان شود. در هر صورت بد نیست کمی دربارۀ فرهنگ و میراث فرهنگی سخن بگوییم، کلید واژه ای که می توانست طلایه دار قفل های این سرزمین باشد. اما کسی پس از دولت اصلاحات به آن توجهی نکرد و نمی کند.

واژۀ فرهنگ، در تاریخ ادبیات ایران که ریشه در پهلوی ساسانی دارد به معنای پیش کشیدن و فرا کشیدن دارد، پس این واژه در فرهنگ کهن ایران نقشی پیش برنده و توان افزا داشته است. واژه ای که در ادبیات محاوره امروز ما، عاملی جهت تمیز انسان های با ادب، با تربیت، با دانش و عالم و آشنا به آداب و رسوم، از انسان های فاقد آن، تنها با گذاشتن دو واژۀ «با و بی» پیش از آن شده است. فرهنگ نقشی نرم افزاری را در تمامی جوامع بازی می کند و ما وقتی دربارۀ تمدن سخن می گوییم، تنها بخش سخت افزاری از آن را یاد می کنیم. مذهب، زبان، ارزش ها و سنت ها، ابزار و ادوات، فن آوری و زندگی مادی، و حتا سازمان های اجتماعی و نوع دانش، عوامل سازندۀ فرهنگ هستند که بی شک در یک بافت جغرافیایی مشخص به وجود می آیند و قوانین و حتا سیاست دنیای مدرن را می سازند. تنها فرهنگ است که می تواند جوامع متکثر را به وجود آورد و در عین حال عاملی باشد برای وحدت این جوامع فرهنگی متفاوت، در یک پهنۀ جغرافیایی سیاسی مشخص، همانند ایران امروز ما. ما وقتی داد گفتگوی تمدن ها را در دنیا سر می دهیم، باید بدانیم که این میراثِ فرهنگ غنی ایرانشهر است که جسارت چنین پرچمداری را به ما می دهد، نه گردشگری؟! دولت یازدهم تمام تاب و توان خود را خرج بهبود اقتصادی کرده است که تا سینه در گل فرو رفته است و ما به خوبی از مشکلات سر راه آن آگاهیم. اما نباید آنقدر غافل شویم که برای ترمیم ابرو، بزنیم چشم را هم کور کنیم و آن را به حاشیه کشانیم. به قول استاد شفیعی کدکنی که می گوید «آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی». کسی سخنی در این ندارد تا تو نانی به کف آری و پوشاکی بر تن فضایی برای رسیدگی به فرهنگ نداری. و به گفتۀ مولانا، در میدان جنگ به رستم یک دسته گل هدیه شود، رستم چه کند در صف، دسته گل ریحان را. اما خوشبختانه قلب و مغز این سرزمین هنوز بیرون از گل است و فقر این چنین دامن ایران را نگرفته است که بخواهیم چشم بر عامل سازندۀ یک سرزمین یعنی فرهنگ آن برداریم. اگر اقتصاد را بخواهیم کمیت یک زندگی بدانیم، بی شک فرهنگ کیفیت آن است. پس با بود یکی، آن یکی لنگ است و با نبود آن یکی، این یکی نابود.

حال برویم بر اصل سخن رییس جمهور محترم که جانشین کردند گردشگری را بر میراث فرهنگی. ایشان بی شک باید این تاریخچه را بدانند و اگر ندانند کوتاهی کرده اند که، نخست سازمان میراث فرهنگی بود و سپس گردشگری به آن پیوست و سپس تر صنایع دستی را نیز به آن افزودند. ارگانی که امروز شاید عریض و طویل ترین اسم را در بین ارگان های دولتی داشته باشد. اما باید یادآوری کرد که گردشگری یک سرزمین، بدون میراث فرهنگی و میراث طبیعی آن چیزی برای معنا کردن ندارد. عوامل گردشگری ایران همچون کشورهای شرق آسیا نیست که برای جذب سرمایه و چرخاندن کلید اقتصاد خود دست به هر کاری بزند. ایران سرزمینی است با چندین هزاره فرهنگ و طبیعتی چهارفصل. کمتر مسافر فرنگی را می توان دید که به ایران آید و با تعجب از زیبایی آن سخن نگوید. همچون سخن «جان سیپمسون»، خبرنگار بی بی سی که ایران را جذاب ترین کشور دنیا می داند و حتا او ایران را از نظر ویژگی های زیبایی شناختی، با هند در یک رده قرار می دهد. اما به خوبی می بیند که ایران همانند هند گدا و هرج و مرج ندارد. پس به نگاه این گردشگر انگلیسی نیز فقر رایجی در ایران قابل مشاهده نیست، به ویژه در قیاس با کشورهای منطقه. اما چگونه است که دولت دغدغه ای برای فرهنگ ندارد.

سازمان میراث فرهنگی پس از جابجایی های دولت قبلی به شدت ضربه خورد. عاملی که منجر به سرخوردگی و افسردگی کارشناسان و متخصصان آن شد و نسل جدید را رشد نکرده سوزاندند، و رییس کنونی سازمان نیز همچو رییس جمهور محترم در تمامی سخنرانی های خود، دَم از گردشگری می زند و تنها آنجا یادی از واژۀ فرهنگ می کند که می خواهد نام سازمانی که ریاستش را بر عهده دارد، یاد کند. باید یادآوری کرد بناهایی چون پارسه (تخت جمشید) و تخت سلیمان و شوش و هگمتانه و بسیاری بناهای بیرون از خاک و داخل خاک است که گردشگری ایران را با ملل همجوار متفاوت کرده است و توانسته موتوری بدون بنزین باشد برای رونق اقتصاد دولت های آن. اما این که چرا وقعی به مسایل زیر ساختی فرهنگی به ویژه بودجه های پژوهشی سازمان میراث فرهنگی نمی شود و حتا بیان می شود که واژۀ گردشگری را جایگزین میراث فرهنگی کنند، عجیب و در عین حال باور نکردنی از دولتی است که خود داد مبارزه با پوپولیست ها و غیر تکنوکرات ها را داشت و ما نیز از آن حمایت کردیم!

شناخت تاریخ گذشته هر سرزمینی مهمترین عامل پیش برنده به جلو برای مردم آن جغرافیاست تا بتوانند قدم هایی هر چه محکم تر با توجه به شناخت فرهنگ و سنت های خود بردارند. با اندک توجهی به سبک زندگی مردم ایران که در مترو و خیابان و حتا تا پای اتاق عمل سر از گوشی خود بیرون نمی آورند و نگاه انداختن به آمار سرانه مطالعه در کشور، به خوبی می توان دید که ایرانیانی که روزگاری فرهنگ غنی خود را با بزرگانی چون فردوسی و خیام و حافظ و پورسینا و سعدی و ... به دنیا صادر می کردند، امروز تنها مصرف کنندۀ فرهنگ های ناهمسان با هنجارهایی از جنس استعمار نوین هستند و دیگر حتا نمی توانند پرچم گفتگوی تمدن ها را در دنیا بالا نگه دارند، چه رسد به...! این نقصانی نیست که تنها بتوان آن را گردن این دولت انداخت، ولی بی شک آیندگان تمامی دولت ها و مردان سیاست درگذشته خود را عامل آن خواهند دانست. شاید بتوان گردشگری را یک صنعت دانست، ولی این صنعت بدون فرهنگ همچو کارخانه ای بدون ساختمان و ادوات و نیروی کار است. پس گردشگری بدون میراث فرهنگی، همچو درختی بی خاک و ریشه است که نمی تواند میوه های سالمی برای اقتصاد داشته باشد، و چه بسا ماحصل آن، میوه های کرم زده نیز باشد!

 در هر صورت عدم رسیدگی و کم توجهی به مقولۀ فرهنگ در این دولت چشم گیر است و آسیب آن شاید غیر قابل جبران. اما دکتر روحانی باید بدانند، این راهی که ایشان می روند به جهنم است. اما ما تا جهنم نیز با دولتشان خواهیم بود.

 

 

 

 

*باستان شناس و سردبیر مجله باستان شناسی کَند و کاو



1395/07/18
بازدید : 1054


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید